بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان

دو شنبه 14 دی 1388 ـ  4 ژانويه 2010

 

کردستان و جنبش سبز: سکوتی به بلندی فریاد

رويا طلوعی

در ماه های اخیر که تهران، شیراز، مشهد و دیگر شهرهای بزرگ ایران را فریاد اعتراض و راهپیمایی علیه حکومت جمهوری اسلامی فرا گرفته، به نظر میرسد کردستان همیشه خروشان و مبارز در سکوتی شگفت انگیز فرو رفته است. بدون شک این سکوت بسیار پرسش برانگیز است. کردها را چه شده است؟ آنانی که در طی بیش از سی سال از عمر این حکومت، هرگز از مبارزه بازنمانده بودند پس چرا امروزه نظاره گرانی خاموش به نظر میرسند؟ آنهم در بحبوحه بحرانی که گلوی حکومت جابر را به سختی فشرده است و مشارکت همهء ساکنان ایران می تواند کفهء ترازو را سریعتر به نفع دمکراسی خواهان تغییر دهد. به گمان من سکوت کردستان دلایل متعددی دارد که هر یک با وزنی کم یا زیاد برآن اثر گذار بوده و باید مورد توجه رهبران جنبش سبز قرار گیرد. این سکوت در ذات خود نه خاموشی که بلندترین فریاد است. فریادی که باید به دقت شنیده شود.

1. خشونت شدید و سرکوب دولتی در کردستان مسئلهء جدیدی نبوده و آنچه در حوادث پس از انتخابات در تهران و شهرهای بزرگ کشور دیده می شود تنها چشمه ای از آنچه است که در طی سی سال بر کردستان روا شده که متاسفانه با سکوت دیگران مواجه گشته بود و گمان تایید و مقبولیت آنرا به یقیین نزدیکتر می ساخته است. ترور، اعدام، زندان های طولانی، انواع شکنجه های جسمی و روحی، به یغما بردن اموال مخالفان و منتقدان، اخراج از کار و ممانعت از داشتن مجوز برای هر کار ساده ای اعم از رانندگی تاکسی و مسافرکشی و حتی دستفروشی به جهت ایجاد فشار شدید مالی بر فرد مخالف یا منتقد متاسفانه به بخشی از زندگی روزانهء مبارزان کرد تبدیل شده است. این خشونت های دولتی نه تنها دامنگیر فعالان احزاب سیاسی کرد که گریبانگیر فعالان مدنی، نویسندگان، روزنامه نگاران و منتقدان بوده و هست. اما پرسش اساسی این است که آيا کردهای نستوه و نترس پس از سی سال کشتار و شکنجه، اکنون ترسیده اند؟ بدون شک پاسخ منفی است هر چند که در میانه خشونت ها، شهرهای کوچکتر در حاشیه انعکاس خشونت های دولتی در شهرهای بزرگی چون تهران، قرار گرفته و کمتر مورد توجه واقع شده اند، پس کردها می توانند تا حدودی نگران مسکوت ماندن دوبارهء خشونت در منطقه خود باشند.

2. دوری از مرکز همانطور که موجبات دور ماندن از امکانات را در این سی ساله به همراه داشت اکنون نیز موجب میشود که حاشیه های همواره نادیده گرفته شدهء کشور، دیرتر از مرکز از این موج به لرزه در آیند. البته این فاکتور نه تنها کردستان که تمام حاشیه های كشور را در بر می گیرد.

3. فقر و فشار مالی هم به نوبه خود می تواند عاملی باشد چرا که در تمام طول حیات جمهوری اسلامی فقر بر کردستان مستولی بوده و همچنانکه در بند اول اشاره شد به عنوان یک وسیله خشونت دولتی هم به کار رفته است. چه بسا این وضعیت در دوران زمامداری مسؤلین پیشین دولتی همچون آقای موسوی بدتر از الان هم بوده است.

4. عدم اعتماد به نظر من مهمترین عامل به شمار می رود. هر چند که بیگمان این بند خوشایند برخی ها نخواهد بود چرا که هنوز مایل به قبول واقعیت ها و پذیرش انتقادات و خطاها نیستند، اما بهرحال این عامل را از چند جنبه می توان مد نظر قرار داد:

الف – برخی رهبران جنبش سبز و مدعیان امروز دمکراسی در سرکوب خونین مردم کرد و تضییع حقوق آنان سهیم بوده اند. امروز هم هیچ اثری از ندامت و یا جبران در آنان دیده نمی شود. پس چگونه می توان باور کرد فردا که بر اریکهء قدرت تکیه زدند بر همان روش نخواهند بود؟ کردستان هنوز خاطرهء دو سرکوب خونین و خشونت بار (1378 و 1385).در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی را فراموش نکرده است. خشونت های دوران آقای رفسنجانی و قبل از آنهم که به لحاظ تعداد و کیفیت مقاله ی جداگانه و ویژه ای میطلبد.

ب – وضعیت کردستان در دوران زمامداری مهندس موسوی بدتر از اکنون اگر نبود، به هیچ عنوان بهتر هم نبود. او در گرماگرم مبارزات انتخاباتی اخیر خود هم اهمیت چندانی حتی به اصلاح طلبان کرد که عمدتاً از مدیران دستگاه های دولتی خود نظام بوده اند، نداد و تنها به چاپ مقاله ای به زبان کردی در یک ستون و آنهم به نگارش یک نمایندهء سابق مجلس اکتفا کرد. این کار نمی توانست اثری بیش از تاثیر وزیر زن کابینه احمدی نژاد بر جنبش زنان و یا اثر حضور رحیمی در کابینه به عنوان معاون اول کرد!! بر کردها داشته باشد. بنا بر گفته ی آقای هادی ادب، برادر مهندس ادب نمایندهء فقید مجلس شورای اسلامی، آقای موسوی حتی حاضر به دیدار با برخی از فعالان سیاسی کرد مقیم تهران هم نشده و از گفت و گو با آنان نیز سر باز زده بود(۱).

ج – اصلاح طلبان کرد که می بایست پرچمدار جنبش سبز در کردستان باشند به دلیل عافیت طلبی و ترس و نیز از همه مهمتر فقدان محبوبیت و پایگاه مردمی، تاکنون قادر به جلب اعتماد مردم کرد و ایجاد تجمعی مردمی حتی به تعداد کم در خیابانها نبوده اند.

 

به باور من، عامل چهارم عمده ترین عامل نهفته در سکوت آکنده از فریاد کردهاست؛ سکوتی که سرشار از پرسش های تاکنون بی پاسخ مانده است. همزمان با تحسین مبارزه برای دمکراسی و شجاعت نسل جوان ایرانی این دیدگاه و شک هم در میان مردم و نه تنها فقط مردم کردستان وجود دارد که این مسایل ریشه در جدال رفسنجانی و خامنه ای بر سر قدرت داشته لذا بر کرسی قدرت بودن هر کدام از آنان توفیری نمی کند. اینجاست که جنبش سبز باید شفاف شود. ملاحظات و تعارفات و مماشات با حکومتیان هیچ از خشونت های دولتی نکاسته بلکه آنان را در سرکوب گستاختر هم کرده است. پس اگر براستی جنبش سبز می خواهد سبز مردمی و سبز زندگی و آزادگی باشد، باید با مردم رو راست و شفاف باشد. اهداف خود را دقیقاً تعیین کرده و راه رسیدن به آنها را معین نماید. بدون شک نمی توان و نباید بار همهء مبارزه را تنها بر دوش تهران گذاشت. چنانچه دامنهء اعتراضات مردمی به اکثر مناطق کشور برسد توان سرکوب حکومت کمتر خواهد شد و پیروزی نزدیکتر. اما باید پیروزی را تعریف کرد. بایست ابهام ها را زدود و رو راست بود تا بتوان اعتماد و پشتیبانی همه مردم کشور از جمله کردها را جلب کرد.

تجربهء سی سال حکومت دینی بیشترین لطمه را به دین زده است. فکر می کنم مردم به این نتیجه رسیده اند که باید دین را از شر سیاست و سیاست را از چنبره دین رهانید. هر چند که در نهایت این رفراندوم و آرای مردمی ست که رای نهایی را خواهد داد، اما شعار جمهوری ایرانی با تمام ابهاماتش حداقل در بردارندهء این مضمون بوده است. اساساً افکار عمومی مردم کردستان با دیدگاه های آن دسته از رهبران جنبش که معتقد به گذار به دمکراسی و ایجاد یک نظام دمکراتیک سکولار هستند قرابت بسیار بیشتری دارند تا دیدگاه سازندگان بت از آیت الله خمینی. از این منظر معتقدم رهبران سکولار جنبش چنانچه قادر به درک درست از شرایط اجتماعی و خواست مردم کردستان بوده و با مردم کرد رو راست باشند از شانس بالاتری برای جلب اعتماد کردها و نيز سایر اقلیت های ملی ایران برخوردار خواهند بود. طبیعی است از ما مردم کردی که بیشترین ستم ها را از همین جمهوری اسلامی و هر دو ولی فقیهش دیده ایم نباید انتظار فداکاری و حمایت از معتقدین به "جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کمتر نه یک کلمه بیشتر" را داشته باشيم.

و اما رهبران سکولار جنبش سبز هم باید ضمن آگاهی از خواسته های مردم کرد و سایر اقلیت های ملی، التزام خود را به بیاننامه های حقوق سیاسی، مدنی ، فرهنگی، و اقتصادی معاهدهء جهانی حقوق بشر عملاً نشان دهند. مردم کرد خواهان دمکراسی، مشارکت در ادارهء سیاسی کشور، ادارهء مناطق خود، حق تدریس و برسمیت شناختن زبان شان، توسعهء فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، آزادی احزاب و تشکل های سیاسی و مدنی، آزادی بیان، رفع تبعیض در هر شکل و نوع آن و مواردی از این قبیل اند. تجربهء سرکوب های دولتی ـ هم در زمان رژیم پهلوی و هم در دوران جمهوری اسلامی ـ قادر به محو این خواسته ها نبوده و حکومت آینده نیز چنانچه به حقوق اقلیت های ملی و نیز زنان ایران پایبند نباشند دمکراتیک و موفق نخواهد بود. همچنین بسیار ضروری است که از برچسب تجزیه طلبی در جهت توجیه پایمالی حقوق کردها، اکیداً خودداری کرد. استفاده از واژه ها و توصیفات تزئینی و نمایشی همچون “مرزداران غیور” و “اصیلترین ایرانی” نیز تاثیر گذار نیست چرا که بیش از این کردهای بی حق و حقوق ایران را نمی فریبد. مسئلهء کرد را باید به عنوان یک واقعیت عینی پذیرفت و به حل عادلانه آن اقدام کرد.

از جمله مواردی که در جلب اعتماد اقلیت های ملی ایران سزاوار اهمیت است، احترام و به رسمیت شناختن تفاوت هاست. به عنوان مثال، از آنجا که اکثریت مردم کردستان سنی مذهب هستند مناسبت عاشورا نمی تواند برانگیزانندهء آنان برای اعتراض و راهپیمایی باشد. پس بایستی مواردی را یافت که هم خاص آنان و هم مربوط به سایر ایرانیان باشد و بتواند مقبولیت و مشروعیتی نیز در میان سایر ایرانیان بیابد. این موارد لزوماً نباید مذهبی باشد. به عنوان مثال ترور رهبران کرد ـ دکتر قاسملو و دکتر شرفکندی ـ بر سر میز مذاکره و برای احقاق دمکراسی در ایران فقط مربوط به کردها و تنها دو حزب سیاسی کرد نیست. این رهبران برای احقاق دمکراسی در ایران و احقاق حقوق کردها مبارزه کرده و توسط جمهوری اسلامی ترور شده اند. آنان نزد همهء کردها، از هر گروه و مرامی، محبوبند و شایستهء است که به عنوان قهرمانان ملی ایران نیز مورد احترام واقع شوند. همانگونه که ستار خان، باقر خان، امیر کبیر، فروهرها و سایر جانباختگان قتل های زنجیره ای و دههء شصت و تابستان 67 و جانباختگان اخیر و غیره قهرمانان محبوب و مورد احترام همه ایرانیان هستند. شایسته است که در سالگرد ترور این رهبران و در ابراز همبستگی با مردم کرد، نافرمانی های مدنی همچون تعطیلی خودجوش کسب و کار را به بیشتر نقاط ایران کشانید و بدینگونه همدردی کرد و همدردی و همکاری خواست.

چنانچه رهبران جنبش سبز آمادگی آغاز اعتصاب عمومی را در مردم می بینند پیشنهاد می کنم که هر روز اعتصاب را بنام مناسبتی از هر یک از اقلیت های ملی ایران و نیز هر یک از جنبش های اجتماعی ایران همچون جنبش زنان، دانشجویان، کارگران و غیره نامگذاری کنند. این مهم و نیز بستر سازی فرهنگی برای زدودن شک و گمان ها و اتهامات واهی علیه مردم کرد و سایر اقلیت های ملی را رهبران سکولار جنبش سبز می توانند صادقانه برعهده گیرند. آنگاه خواهند دید که حمایت پاسخ حمایت و همدردی خواهد بود.

امید آنکه فریاد سکوت کردستان هر چه زودتر شنیده شود.

آمریکا- اول ژانویه 2010

 

1. گفتگوی سایت روانیوز با هادی ادب: «چونكه بایزی مهردۆخی و چهند هاوڕێیهكی كه رۆیشتبوونه لای ئاغای موسهویی كاندیدی سهرۆكایهتی ئێران و پاڵپشتی بهرهیان پێ راگهیاندبوو، ئێمهش و بهڕێز دكتۆر رهحیم وهك بهرهی یهكگرتووی كورد و مافی مرۆڤی كوردستان و یهكێتیی خۆیندكارانی كورد رۆیشتینه لای ئاغای كهروبی و پاڵپشتی خۆمانمان پێ ڕاگهیاند، ئهگهر ئهو خاڵانهی كه باسی كردووه لهههشت خاڵ جێبهجێی بكات، ئهویش بهڵێنی جێبهجێكردنی دا، ئهو بهڵینهی كه ئێمه دامان، كاریگهری ههبوو وهك ئهو كهسانهی كه رۆیشتبوونه لای موسهوی تهلهفۆنیان كرد و گوتیان وا مهكهن، ئێمهش بهلامانهوه سهیر بوو، كه پاڵپشتی موسهوی بكهین، چونكه موسهوی تهنانهت ئامادهی دانیشتن نهبوو لهگهڵ ئێمه، چی پێویست دهكات پاڵپشتی بكهین». http://www.rawanews.com/details.aspx?=News&ID=1802&Babat=3

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com