بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان

يک شنبه 22 آذر 1388 ـ  13 دسامبر 2009

 

اسباب رهبری آماده می‌شود؟

حسین باقرزاده

hbzadeh@btinternet.com

 

جنبش سبز یک بار دیگر موجودیت و پایداری خود را در ۱۶ آذر نشان داد. در این روز بار دیگر بخش‌های وسیعی از مردم، و این بار به محوریت دانشجویان، در خیابان‌ها و مراکز آموزشی کشور و در یک فضای امنیتی و سرکوب خشن ندای آزادی و دموکراسی سر دادند. تظاهرات ۱۶ آذر نشان داد که تهدیدها و سرکوب‌های خشن و خونین حکومتی نتوانسته است جنبش سبز را به زانو در آورد و یا جوانان شجاع و آزادی‌خواه کشور ما را به تسلیم و سکوت وادارد. جنبش، هم‌چنین در تحولات چند ماهه خود تعمیق یافته و ریشه‌دارتر شده و به صورت جبهه‌ای فراگیر اکثریت غالب نیروهای اصلاح‌طلب و تحول‌خواه (ساختارشکن) را در خود جا داده است. و اکنون جنبش سبز می‌رود تا رهبری مناسب خود را نیز پیدا کند ‌ یک رهبری که بتواند طیف وسیع نیروهای درون جنبش را نمایندگی کند و بیانگر آرمان‌های مشترک این نیروها باشد.

از آغاز تشکیل جنبش سبز، مسئله رهبری به عنوان یکی از معضلات آن مطرح بوده است. البته از دید بسیاری، آقایان موسوی و کروبی رهبران طبیعی این جنبش بشمار می‌رفتند. نماد سبز با مبارزات انتخاباتی میرحسین موسوی شکل گرفت و پس از برگزاری انتخابات همه نیروهایی که به نحوه برگزاری آن اعتراض داشتند، از جمله کسانی که به موسوی یا کروبی رأی داده بودند، با همین نماد به خیابان‌ها ریختند. بسیاری نیز با شعارهای خود مشخصا بر رهبری این دو نامزد انتخابات و به خصوص آقای موسوی تأکید ورزیده‌اند. از سوی دیگر برخی از مواضع اعلام شده آقای موسوی برای بسیاری از کسانی که خواهان تحول بنیادین در نظام حاکم بر ایران هستند قابل قبول نبود. آقای موسوی به جای پذیرش تنوع نیروهای شرکت کننده در جنبش سبز و نمایندگی از آرمان‌های مشترک آنان در مواردی به حمایت از گرایش‌های خاصی در این جنبش و نفی گرایش‌های دیگر می‌پرداخت ‌ و این برای رهبری جنبشی که خصوصیت توده‌ای یا جبهه‌ای دارد شایسته نبود.

هر فردی البته مواضع سیاسی خود را دارد و طبیعی است که به لحاظ فردی از این مواضع حمایت و آن را تبلیغ کند. ولی از کسی که رهبری یک جنبش با خصوصیت توده‌ای یا جبهه‌ای را به عهده می‌گیرد انتظار می‌رود وقتی که به نام این جنبش سخن می‌گوید نه مواضع شخصی خود، بلکه آرمان‌ها و خواست‌های مشترک جنبش را بیان کند. در غیر این صورت، به روشنی، رهبری این فرد از سوی نیروهایی که مواضع سیاسی دیگری دارند زیر سؤال می‌رود و وحدت و یکپارچگی جنبش دچار تزلزل می‌شود. جنبش سبز در زیر ضربات مرگبار یک رژیم خشن و مستبد شکل گرفته است و نیاز هرچه بیشتر به هم‌بستگی دارد. رهبری این جنبش باید از چنان ظرفیت سیاسی برخوردار باشد که بتواند این هم‌بستگی را حفظ کند و صلاحیت خود برای رهبری را به همگان نشان دهد. این چالش از آغاز تشکیل جنبش سبز در برابر آقای موسوی قرار گرفته بود و هر اقدام و موضع اعلام شده از سوی نامبرده از این زاویه مورد توجه و بررسی فعالان جنبش سبز قرار می‌گرفت.

همان طور که در بالا گفته شد، آقای موسوی گاه مواضعی را به نام جنبش سبز اتخاذ می‌کرد که از سوی بسیاری از نیروهای فعال در این جنبش پذیرفتنی نبود. جمله معروف ایشان که «جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد» به وضوح به معنای نفی نیروهای عظیمی در جنبش سبز بود که با یقین به این که دموکراسی در ساختار جمهوری اسلامی امکان‌ناپذیر است به نفی آن دل بسته‌اند، کسانی که با تحمل خطرات فراوان به خیابان‌ها می‌آیند و جنبش را زنده نگاه داشته‌اند. سخن در این نیست که نظر آنان درست است یا نظر آقای موسوی. سخن در این است که نه آنان انتظار دارند آقای موسوی خواست آنان (نفی جمهوری اسلامی) را بپذیرد یا بیان کند و نه آقای موسوی می‌تواند به عنوان رهبر جنبش سبز آنان را نفی کند. انتظار آنان و تقریبا تمامی فعالان جنبش سبز از رهبری این است که از آرمان مشترک جنبش یعنی دموکراسی و انتخاب آزاد حمایت کند، و حق همه افراد جامعه را برای انتخاب محترم بشمارد.

آقای موسوی خود در هفته‌های آغازین جنبش سبز از تشکیل یک جبهه متشکل از نیروهای فعال در این جنبش سخن گفته بود. در همان هنگام، نگارنده در این ستون نوشت[۱]: «زمزمه‌هایی برای تشکیل یك جبهه سیاسی از سوی آقای موسوی به گوش می‌خورد. تشکیل جبهه ملی به رهبری دکتر مصدق می‌تواند سرمشق خوبی در این مورد باشد. اهمیت كار مصدق نه در تشکیل جبهه و بلکه در برخورد دموکراتیک او به این موضوع بود که جز حمایت از خواست واحد ملی‌ کردن صنعت نفت هیچ شرط و شروط دیگری برای عضویت در آن نگذاشته بود. آقای موسوی‌ نیز تنها در صورتی می‌تواند در این كار موفق شود كه مصدق‌وار عمل كند و از هر گونه خط‌كشی‌های سیاسی برای عضویت در جبهه اجتناب ورزد».

در هر صورت، پس از اظهارات اولیه آقای موسوی که از سوی بسیاری مورد نقد قرار گرفت، خوش‌بختانه ایشان در موضع‌گیری‌های اخیر خود به صورت واقع‌گرایانه‌ای نه فقط حضور نحله‌ها و گرایش‌های دیگر در درون جنبش سبز را پذیرفته و بلکه آن‌ها را محترم شمرده است. از جمله، آقای موسوی در بیانیه اخیر خود به مناسبت ۱۶ آذر[۲] مسایلی را مطرح می‌کند که در پیام‌ها و نوشته‌های پیشین ایشان دیده نمی‌شد، و حاکی از آن است که ایشان ملزومات رهبری یک جنبش توده‌ای را تا حد زیادی پذیرفته است. در این پیام، دیگر از تأکید بر مواضع شخصی خود ایشان، و نفی مواضع کسانی که گونه دیگری می‌اندیشند، خبری نیست. این بیانیه را باید مهم‌ترین پیام آقای موسوی تا به حال تلقی کرد و آن را سرآغاز تثبیت رهبری ایشان بر جنبش سبز بشمار آورد.

بیانیه یادشده البته با گفتمان اسلام‌گرایانه شیعی‌محور حاکم شروع می‌شود. ایشان عید غدیر را به «ملت مسلمان ایران» تبریک می‌گوید، در حالی که نه ملت ایران همه مسلمانند و نه همه مسلمانان غدیر را عید می‌دانند. ولی صرف نظر از این لغزش احیانا فرویدی، ما با لحن تازه‌ای در این بیانیه روبرو هستیم. در این بیانیه، از «جمع شدن مردمی از سلیقه‌های گوناگون» به عنوان «زیباترین پدیده» یاد شده است، و علاوه بر آن، بیانیه نه فقط وجود تنوع‌ها و تفاوت‌ها را می‌پذیرد و بلکه آن‌ها را به رسمیت نیز می‌شناسد. گفته شده است که کسی لازم نیست «برای شرکت در این یکرنگی هویت خویش را از دست بدهد و دیگری شود»، و تعمیم این فرهنگ در جنبش سبز به عنوان «نشانه‌ای از طلوع بزرگی و رشد در حیات یک ملت» شناخته شده است.

آقای موسوی در ادامه این بیانیه تأکید می‌کند که « به هزار دلیل تنها راه بهره‌مند شدن این است که همه با هم بهره‌مند شوند» و بعد برای این که تردیدی باقی نگذارد که حضور هر سلیقه‌ای را در جنبش سبز می‌پذیرد و آن را محترم می‌شمارد، به نمونه‌ای در فرهنگ مذهبی جامعه متوسل می‌شود. او با این تمثیل که «دیندار بزرگ امام صادق (ع) است که در خانه خدا می‌نشیند و با منکر خدا حکیمانه گفتگو می‌کند» نتیجه می‌گیرد که باید برای «همه» حق قائل شد، «حق زیستن، حق شنیدن، حق برگزیدن، حق اشتباه کردن، حق بزرگ بودن». این‌ها نمونه‌هایی از گفتمان جدیدی است که آقای موسوی در بیانیه اخیر خود به کار گرفته است. در این بیانیه گرچه آقای موسوی «اجرای بدون تنازل قانون اساسی را شعار محوری» جنبش سبز دانسته است (که می‌توان در آن مناقشه کرد)، ولی به جز آن، گفتمان جدید آقای موسوی از یک وسعت نظر بی‌سابقه و متناسب با شکل و محتوای جنبش سبز حکایت می‌کند.

هر حرکت و جنبشی رهبری متناسب با خود را می‌طلبد. جنبش سبز به دلایل و شواهد فراوانی (از جمله با توجه به تنوع قربانیان مقتول و مجروح و زندانی آن و شعارهایی که در تظاهرات اعتراضی داده می‌شود) در برگیرنده نیروهایی از طیف‌ها و گرایش‌های سیاسی مختلف است، و هر كس كه رهبری این جنبش را در دست می‌گیرد باید صرف نظر از این كه خود متعلق به کدام طیف باشد فضا را برای حضور همه این گرایش‌ها باز بگذارد. این جنبش نه بر اساس عقاید و مواضع سیاسی افراد و فعالان آن شکل گرفته و بلکه فقط با یك خواست و هدف مشخص تعریف شده است: برگزاری انتخاباتی آزاد، عادلانه و سالم. رهبری این جنبش نیز باید این خواست مشترک را هدف خود قرار دهد و از هرگونه قید و بند دیگری كه آن را محدود كند اجتناب ورزد. این رهبری در تیول فرد خاصی نیست. تکیه بر آن نمی‌توان به گزاف زد، و تنها اگر اسباب رهبری همه آماده شود می‌توان آن را تصاحب کرد[۳]. به نظر می‌رسد آقای موسوی با بیانیه اخیر خود گام بزرگی در تحقق این امر برداشته است.

 

---------------

[1] http://politic.iran‌emrooz.net/index.php?/politic/more/18776

[2] http://news.iran-emrooz.net/index.php?/news1/20091

[3] تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف / مگر اسباب بزرگی همه آماده شود

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com