بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان

جمعه 20 آذر 1388 ـ  11 دسامبر 2009

 

ما  از مرحلهء انقلاب نرم گذر کرده ایم

گفتگو با حشمت الله طبرزدی

گفتگوگر: يکی از نشريات کردستان عراق

 

- الگوی مبارزهء مسالمت آمیز را به چه دلیل انتخاب کرده اید؟

- در ایران الگوی مبارزات چریکی یا قهر آمیز هیچ گاه نتیجه نداده بود.کسانی که مطابق یک ایدئولوژی معین از الگوی مبارزاتی قهر امیز یا چریکی دفاع می کنند برای خود تعریف معین طبقاتی نیز دارند. آن ها از یک گروه یا طبقهء مشخص به نام «پیشاهنگ مبارزات توده ای» یاد می کنند. می گویند باید این گروه آگاه به انسجام برسد و مبارزات قهر امیز را پایه گذاری کند تا راه برای مبارزهء طبقاتی هموار شود، طبقهء کارگر به میدان بیاید و بی رحمانه بر طبقهء مسلط بتازد. کاری که لنین سعی داشت انجام بدهد یا مائو در چین انجام داد. پس الگوی مبارزات قهرآميز عمدتاً با دیدگاه خاص قابل تفسیر است. در ایران نیز برخی گروه های چریکی پیش از انقلاب خیلی تلاش کردند این الگو را وارد ایران کرده و بومی اش کنند اما موفقیت آمیز نبود. حتا انقلاب بهمن 57 نیز در مرحلهء شکل گیری تا پیروزی خشونت آمیز، قهر آمیز نبود. مجاهدین خلق که یک گروه چریکی پیش از انقلاب بودند که البته توسط شاه منهدم شدند در پس از انقلاب طرح میلیشیا را راه اندازی کردند و در نهایت دست به مبارزهء مسلحانه زدند. در مواجههء بین حکومت و این سازمان بسیار قدرتمند، بار دیگر این حکومت مستقر بود که پیروز شد. چون مشی چریکی دارای یک پایگاه طبقاتی معین نبود. مثلاً، دهقانان یا کارگران یا حتا طبقهء متوسط شهری از آن استقبال نکردند. هرگاه زور حکومت بیشتر بود چریک ها را تار و مار کرد و پس از آن نیز هیچ نیروی اجتماعی کار آن ها را دنبال نکرد. پروندهء این گونه کار ها در دههء شصت با هزینهء بسیار سنگین برای دو طرف بسته شد. از آن زمان به بعد هیچ کس به سراغ مبارزات قهر آمیز نرفت. برای این که هزینه اش بسیار سنگین و نتیجه اش بسیار اندک بود. البته این نظریه به مفهوم نفی هر گونه اقدام مسلحانه نیست. ممکن است در دوره ای مبارزات قهرآميز به کمک جنبش های مدنی بیاید اما این به مفهوم پذیرش الگوی مبارزاتی قهر آمیز نیست. الگوی مبارزهء مسالمت آمیز همچنان مورد توجه است حتا اگر مبارزات مسلحانه در دوره ای ـ مثل آنچه در 21 و 22 بهمن 57 برای انداختن رژیم شاه به کار امد ـ  مورد نظر باشد

 

- در بارهء پیشینهء جنبش سبز بگویید.

- جنبش سبز به یک معنا ادامهء جنبش های پیشین است و به معنای دیگر یک جنبش اتفاقی است. اگر به مطالبات آن نگاه کنید می بینید که این جنبش یک شبه به وجود نیامده است. انباشت مطالبات و نارضایتی ها موجب به وجود آمدن آن شده است. حتا اگر برای جامعه یک ناخود آگاه تاریخی قایل باشیم باید بگویم که حاصل یک حرکت تاریخی حد اقل یک صد ساله است. شما به مطالبات جنبش مشروطه نگاه کنید و جنبش سبز را با آن مقایسه کنید. مشروطه خواهی یا قانون گرایی و آزادی خواهی در مقابل مشروعه خواهی یا خودکامگی قرار می گیرد. امروز جنبش سبز در مقابل خودکامگی دستگاه حکومتی ای قرار دارد که ارادهء خودش را به نام شرع بر مردم تحمیل می کند. مشروعه خواهان ِ پس از مشروطه مگر غیر از این می گفتند. در این جنبش روحانیون آزادی خواه در کنار مردم هستند، در آن جنبش نیز چنین بود. در آن جنبش عدالت خانه یا استقلال دستگاه قضا در مقابل ارادهء حاکم مستبد، خواست آزادی خواهان بود امروز نیز دموکراسی خواهان در مقابل خودکامگی خامنه ای قرار گرفته و استقلال قوهء قضائيه را به عنوان تضمین کنندهء آزادی ها می خواهند. پس اگر در همین زمینه بحث خود را گسترش بدهیم در خواهیم یافت که جنبش سبز دارای یک پیشینهء تاریخی بلند است.

از دیگر سو این جنبش در یک فرایند معین در خرداد سال 88 شکل گرفت. رفتار غیر دموکراتیک و قهر آمیز دستگاه حکومت در مقابل مردمی که می گفتند در انتخابات تقلب شده است، موجب به وجود آمدن این جنبش شد. هر اندازه خشونت آن ها بیشتر شد این جنبش نیز جدی تر شد. برای این که مردم مطالبات سرکوب شده و نارضایتی های عمیقی دارند. به این معنا جنبش در 23 خرداد 1388 زاده شد. البته این یک نگاه غیر علمی به پدیده های اجتماعی است و نمی تواند مورد توجه قرار بگیرد. حداقل باید به جنبش دانشجویی 18 تیر 78 ارجاع داده شود. در آن سال مردم و دانشجویان به ضرب سرکوب و شکنجه به خانه ها برگردانده شدن تا 10 سال بعد با توش و توان بیشتری به میدان برگردند و برگشتند.

به باور کارشناسان علوم اجتماعی، پایگاه این جنبش در طبقهء متوسط شهری قرار دارد. ویژگی این طبقه این است که از زندگی نیمه مدرن برخوردار است. در واقع هم از مواهب جامعهء شهری برخوردار است و هم این که به شدت از کمبود ها و فشار و توهین ها رنج می برد. اگر شما به روستا یا شهر های کوچک ایران بروید پدیده ای به نام گشت منکرات فاقد مفهوم است. در صورتی که یکی از عوامل اصلی نارضایتی جامعهء جوان شهری همین محتسب و داروغه و شلاق به دستان و گزمه های حکومتی است. در روستا یا شهر های دور افتاده کسی از آزادی بیان و عقیده حرفی نمی زند. از احزاب و میتینگ های حزبی خبری نیست که کسی با باتوم و چماق به جان ان ها بیفتد. در آنجا حتا فشار تورم وبیکاری و گرانی و کرایه خانه و هزینهء تحصیل به اندازهء شهر های بزرگ مردم را آزار نمی دهد. در عین حال، از اینترنت و ماهواره و روزنامه نیز خبر زیادی نیست. در صورتی که جامعهء شهری مصرف کنندهء پر اشتهای چنین کالا ها و تولیداتی است. این عوامل در به وجود آمدن یک جنبش دموکراسی خواهانه نقش دست اولی را دارند. به همین دلیل است که این جنبش در بستر یک طبقهء متوسط شهری زاده می شود و در همان دامن پرورش می یابد تا به مرور فراگیر شود. بحث در این زمینه پر دامنه خواهد شد که البته باید در جای خود به آن پرداخت. جنبش سبز به این دلیل سرکوب ناشدنی است که طبقهء متوسط شهری قدرت مند ترین و گسترده ترین طبقهء اجتماعی در ایران است و از آن پشتیبانی می کند. برای این که احساس می کند که منافع آن را بیان می کند.

 

- تفاوت جنبش سبز با انقلاب بهمن 57 چیست؟

- به لحاظ شکلی تفاوت زیادی بین جنبش سبز با انقلاب بهمن 57 نیست. برای این که هر دو جنبش در مقابل یک هیئت حاکمهء سرکوبگر قرار دارند که در رأس آن یک فرد هست که مدعی است که از قدرت مطلق و مشروعیت الهی یا ایزدی برخوردار است. پشتوانهء هر دو نیز دستگاه امنیتی و نیروی نظامی است. البته می پذیریم که این دستگاه چون ایدئولوژیک است بسیار از دستگاه شاه خشن تر عمل می کند اما شکل  ساختار یکی است. البته این ساختار ولایت فقیهی از پشتیبانی بازار  یا بخشی از بازار و بخشی از روحانیون نیز برخوردار است که دستگاه شاه از چنین موهبتی برخوردار نبود. در عین حال، شیوهء مبارزاتی مردم و شعار ها نیز شبیه است. استفاده از خیابان به عنوان بیان اعتراض ها و برنامه هایی از این دست. یا حتا شکل توده ای جنبش ها و نقش ضعیف احزاب و نهاد های مدنی در هر دو حرکت. استفاده از نماد ها یا مناسبت ها برای آوردن مردم به خیابان ها. شاید برخی فرم ها در جنبش سبز تقلیدی از جنبش بهمن 57 نیز باشد. مثل استفاده از تاریکی شب و فریاد اله اکبر بر روی پشت بام ها. یا استفاده از نرم های مذهبی برای جلب توجهء توده ها. و این که تلاش می شود که رژیم به لحاظ مذهبی نامشروع جلوه داده شود.

اما، به لحاظ محتوا، تفاوت زیادی بین دو جنبش هست. این دموکراسی خواه است و مذهب گریزی را می پسندد در صورتی که  برای تقویت آن استفاده می شود ولی در جنبش 57 روحانیت در جایگاه خط دهنده و رهبری قرار داشت. آنجا شعار حکومت اسلامی مطرح بود اینجا شعار جمهوری ایرانی مطرح است. در جنبش 57 دستگاه رهبری در اختیار روحانیون و بازاری ها بود در این جنبش مدرن، رهبری در دست روشنفکران و دانشجویان است. در آن جنبش زنان نقش سیاهی لشکر را بازی می کردند در این جنبش زنان نقش مساوی و شانه به شانه با مردان دارند. در آن جنبش خواست اقوام شفاف نشده بود در این جنبش مطالبهء اقوام دارای جایگاه شفاف و مهمی است. در آنجا با کارگر از روی ترحم برخورد می شد در این جنبش طبقهء کارگر به عنوان یک نیروی اجتماعی که حقوق معینی دارد به رسمیت شناخته شده است. در آن جنبش، خمینی سعی می کرد با به یک شکل در آوردن همگان به حکومت اسلامی دست یازد در این جنبش تفاوت و اختلاف در همهء امور یک ارزش دموکراتیک به حساب می آید. در یک کلام آن جنبش یک جنبش سنتی و حتا با اهداف ارتجاعی بود این جنبش اما از سنت رو به مدرنیزم دارد. جنبش 57 اکیداً به طرف دین سیاسی یا دینی کردن مطالبات خود پیش می رفت... در واقع پلورالیزم در جنبش اخیر یک ارزش علمی و مدرن است در صورتی که در جنبش پیشین نفی هویت سیاسی، صنفی، نژادی، طبقاتی و جنسیتی یک ارزش دینی و انقلابی به حساب می آمد.

 

- آیا جنبش سبز از جنس انقلاب های مخملین است؟

- انقلاب مخملین الگوی انقلاب های دههء پایانی صدهء بیست و دههء اول صدهء بیست و یکم است. ویژگی اصلی این نوع انقلاب ها چنین بوده است که مردم، یا ناراضیان، به دنبال به دست آوردن فرصتی بوده اند تا بخشی از حکومت را در مقابل بخش دیگر علم کرده و قدرت را به دست بگیرند. فرصت انتخابات برای این گونه انقلاب، نقش آب برای ماهی را داشته است. رژیم اسلامی با دقت در مورد این تجربه ها سعی کرد چنین فرصت هایی را به دست ندهد یا کور کند. آخرین مورد آن انتخابات دهم بود. اگر خامنه ای در مقابل خواست مردم که انتخابات را تقلبی می دانستند کوتاه می آمد شاید این فرصت آماده شده بود. چون کاندیدای شکست خورده از سوی مردم پشتیبانی می شد و با به دست آوردن قدرت می توانست در مقابل خامنه ای و سپاه بایستد و زمینهء جابجایی مسالمت امیز قدرت یا همان انقلاب مخملی را فراهم کند. در واقع این انقلاب مخملی حاصل تقلب انتخاباتی و ضد تقلب بود. اگر تقلبی صورت نمی گرفت و موسوی برنده اعلام می شد انقلاب مخملی صورت نمی گرفت. اما آن گاه که تقلب صورت گرفت و سپاه انتخابات را مدیریت کرد، چنان چه پس از اعتراض 25 خرداد دستگاه تسلیم شده بود حتماً انقلاب مخملی انجام می گرفت. زیرا یک جنبش اجتماعی نیم بند به وجود آمده بود که می توانست پشتوانهء حرکت بعدی باشد. اما با سرکوب شدید این حرکت نرم، جنبش وارد فاز انقلاب های دموکراتیک یا نیمه خشن شد. پس ما  از مرحلهء انقلاب نرم گذر کرده ایم. این پدیده نیز حاصل تدبیر خامنه ای و سپاه نبود بلکه نتیجهء بی تدبیری آن ها بود که  از ترس مرگ دست به خودکشی زدند. از آنجا که انقلاب نرم تبدیل به کابوس همیشگی آن ها شده بود، خواستند از انقلاب نرم جلوگیری کنند، اما جنبش را در مسیر نا خواستهء یک انقلاب تمام عیار قرار دادند.

البته این امر قابل پیش بینی بود. برای این که برای رژیم های ایدئولوژیک انقلاب تمام عیار و همزمان فروپاشی بیشتر قابل تصور است. در واقع بدیل آن ها انقلاب نرم نیست. بدیل آن ها فروپاشی و انقلاب تمام عیار است. انقلاب نرم بدیل یا جایگزین رژیم های نیمه دموکراتیک است. چون یک فضای حداقلی برای تنفس و جابه جایی قدرت به وجود می آورند تا جامعه منفجر نشود. اما اگر رژیم شوروی پیشین با انقلاب نرم دگرگون شد رژیم اسلامی ایران نیز چنین سرنوشتی را خواهد داشت.

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com