بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان

دو شنبه 16 آذر 1388 ـ  7 دسامبر 2009

 

بحران عمیق اجتماعی در ایران

حسن ماسالی

hmassali@aol.com

 

پیشگفتار

بسیاری از ما هنوز نیاموخته ایم که دلایل واپسگرائی و ناکامی های کنونی جامعه ایران را، از جمله در ارتباط با گسست های تاریخی – اجتماعی و فرهنگی گذشته، بطور علمی توضیح بدهیم. و برای اینکه از قبول مسئولیت اجتماعی طفره برویم، به عرب ها، آمریکائی ها و انگلیسی ها  فحاشی می کنیم و خودمان را "فرزندان کوروش بزرگ" می نامیم و سپس زیر چتر اعتبار "کوروش بزرگ"، "فاشیست مآبانه" با دگر اندیشان برخورد می کنیم.

دربارهء خصائل برجستهء "کوروش بزرگ"، و از جمله رفتار انساندوستانه اش با "دگر اندیشان" سخن گفتن، هنگامی از نظر سیاسی و فرهنگی ارزشمند و اثربخش است که دمکرات منشی و انساندوستی خود را "امروز" نیز به اثبات برسانیم، نه اینکه عامدانه و "فاشیست مآبانه ای" با دگر اندیشان  برخورد کنیم.

همچنین، در زندگی روزمره مشاهده می کنیم که بسیاری از ما ایرانیان، برای اینکه ضعف ها، کمبود ها و غفلت های خودمان و اجدادمان را پرده پوشی کنیم، فقط "دخالت های خارجی" را عامل  اصلی ناکامی جامعهء ایران قلمداد می کنیم؛ در حالیکه ارزیابی های علمی از رویداد های تاریخی نشان می دهند که "تسلط عوامل و نیروهای خارجی" نیز در اثر "ضعف ها، بی تدبیری ها، و فروپاشی های درونی ایرانیان" روی داده اند.

بنابراین، باید این واقعیت ها را بپذیریم و عامدانه فراموش نکنیم که در این جامعه زشتی ها، پلیدی ها و جنایات بیشماری نیز روی داده اند و هنوز روی می دهند که ناشی از فرهنگ، بینش و منش  و غفلت ما ایرانیان بوده و هستند.

فرهنگ "خودیاری و انسان دوستانه" ای که از نظر تاریخی در ایران وجود داشته و به آن افتخار می کنیم، اکنون در درون جامعه ـ و از همه مهمتر در میان "فرهیختگان" ایران ـ بطرز شرم آوری نزول کرده است و آنچه مانده اغلب اوقات و در اکثر محافل بر پایهء دروغ، فرصت طلبی، ریاکاری، تفرق افکنی و ضديت با انسان جریان دارد.

در شرایطی که هنوز مردم اروپا در مناسبات  ابتدائی و بسیار عقب مانده و با توحش زندگی می کردند، در ایران نظام اداری – سیاسی و قضائی پیشرفته ایجاد شده بود. اکنون باید از خودمان بپرسیم که چه غفلت هائی در طول تاریخ  مرتکب شده ایم که اکنون در قرن بیستم مشتی آخوند شیاد و جنایتکار بر ما حکومت می کنند؟  و چرا دستگاه اداری – نظامی کشور بر پایهء دزدی، فساد و جنایت عمل می گردد؟ و، از همه مهمتر، چگونه عده ای از "فرهیختگان"  جامعه هنوز بخودشان اجازه می دهند که با چنین عناصر و محافل ارتجاعی و جنایتکار همکاری کنند؟

این مطالب را از این لحاظ مطرح می کنم تا بخودمان بطور انتقادی بنگریم و خطاهائی را که اجداد ما و خودمان مرتکب شده ایم بطور واقع بینانه مورد ارزیابی قرار دهیم و در انتخاب راهکارهای اجتماعی و سیاسی کنونی و آینده، بیش از گذشته احساس مسئولیت کنیم و هشیارانه، با داشتن چشم انداز روشن و دراز مدت و با اتخاذ تدابیر همه جانبه در صدد جبران کمبود ها و کاستی های خودمان و جامعه بر آئیم.

 

ابعاد بحران کنونی در ایران:

اعتقاد دارم که بحران کنونی در ایران، تنها ناشی از وجود "حکومت جمهوری اسلامی" نیست بلکه شرایط فرهنگی، و آن دسته از مناسبات سیاسی و اقتصادی که موجب شکل گیری "جمهوری اسلامی" و برقراری حکومت آخوندها در ایران شده اند، مشکل اساسی جامعه ما می باشند. آنچه که هم اکنون در جامعه ما حاکم است، تنها یک دستگاه دیوان سالاری – نظامی ِ فاسد و جنایتکار، نیست؛ بلکه حکومتی است فاشیستی که با یاری جستن از فرهنگ ارتجاعی و قرون وسطائی جامعهء ما را به تخریب و نابودی کشانده است.

جمهوری اسلامی پدیده ای است که با اتکا به بستر فرهنگ ارتجاعی رایج در جامعه، و با "ایدئولوژیزه" کردن ِ مذهب، سلطهء خودش را تاکنون حفظ کرده است. 

بنابراین، جامعهء ما با بحران عمیقی روبرو است که حکومت آخوند- پاسدار- بسیج، فقط "نماد" آن است. لذا، تنها با "سلب قدرت سیاسی" از این "نماد"، مشکل اساسی جامعه حل نمی شود. و برای مقابله با بحران عمیق اجتماعی ـ که ابعاد ایدئو لوژیک، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ِ واپسگرایانه و تخریبگرانه دارند ـ نه تنها "نماد" ارتجاع باید بطور بنیادی متلاشی شود بلکه ضروری است که تدابیر همه جانبه و دراز مدتی طرح و برنامه ریزی شوند که به مدد آنها بسترهای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی این پدیدهء ارتجاعی نيز ریشه کن شوند.

"اصلاح حکومت" یا "جابجا کردن رهبران سیاسی"، اشتباه تاریخی  و انحراف سیاسی نابخشودنی دیگری خواهد بود. بنظر من، ضروری است که با چشم انداز دراز مدت، گام های گوناگونی در پیوند با همدیگر برداریم تا بتوانیم غفلت ها و کمبودهای گذشته را جبران کنیم:

گام اول: متلاشی کردن تمام عیار "ماشین قدرت نماد ارتجاعی" است که باید در دستورکار مبارزاتی هر آزاد اندیش ایرانی قرار بگیرد. هرگونه سیاست مصالحه جویانه و تعامل با پدیده ی ارتجاعی و ضد انسانی ِ حاکم بر ایران، گناهی نابخشودنی است.

گام دوم : تعبيهء برنامه های مرحله ای گوناگون و همه جانبه ای است که پس از متلاشی کردن "ماشین قدرت" نماد ارتجاعی، باید برای باز سازی و شکل گیریِ یک "جامعهء نوین" ، بر مبنای سکولاریسم، دمکراسی خواهی، برابری طلبی، انساندوستی و تکامل بخشیدن مناسبات اقتصادی و اجتماعی بکار گرفته شوند.

اگر با چنین اندیشه و سیاستی عمل نکنیم، خطاها و کمبودهای گذشته را تکرار خواهیم کرد و هر بار، با دادن قربانیان دیگر، واپسگرائی و ندانم کاری های گذشته،  باز تولید خواهند شد.

 

ابعاد و شیوه  های مبارزهء اجتماعی:

ابعاد و شیوه های مبارزهء اجتماعی را بطور تخیلی و انتزاعی تعین نمی کنند. بلکه اآنها را بر اساس اهداف و برنامه هائی که تعقیب می شوند، و بر اساس شرایط و تضاد های درونی جامعه، و همچنین بر اساس کیفیت، کمیت و آمادگی نیروهای اجتماعی که درگیر در مبارزه هستند، تعیين و مشخص می کنند.

بطور مثال: قبل از پیدایش  و بقدرت رسیدن "فاشیسم" در اروپا،  در اکثر قریب باتفاق این کشور ها، مردم از آزادی های فردی و اجتماعی در چار چوب دمکراسی بورژوائی برخوردار بودند و خواست های خود را از طریق احزاب مختلف، شرکت در انتخابات، و فرستادن نمایندگان منتخب خود به مجلس، و نهایتاً از طریق تشکيل حکومت منتخب اکثریت، تحقق می بخشیدند. اما پس از بقدرت رسیدن "فاشیسم" در اروپا و در ژاپن، همهء احزاب و دولت های این کشورها، مقاومت و مبارزهء مسلحانه در برابر" فاشیسم" را مجاز اعلام کردند و پس از پیروزی بر فاشیسم، سلاح های خود را تسلیم دولت و حکومت منتخب خود نموده و مبارزه و رقابت های سیاسی و پارلمانتاریستی را دوباره به اجرا در آوردند.

بنابراین، بدست گرفتن اسلحه و مقاومت و مبارزهء مسلحانه باید بمنظور تحقق اهداف  دمکراسی خواهی باشد  و "شرایط سیاسی" جامعه آن را طلب کند؛ نه اینکه "سیاست" تابعی از  "قدرت تفنگ"  شود.

بر این اساس، نتیجه گیری می کنم که به دلایل گوناگون زیر، ضرورت دارد که همهء امکانات خود را برای متلاشی کردن " ماشین قدرت" جمهوری اسلامی بکار اندازیم و حتی بکار گرفتن مقاومت و مبارزهء مسلحانه را از هم اکنون پیش بینی کنیم تا پس از تدارکات لازم و سازمان یافتگی مطلوب در شرایط ترور و اختناق، در شرایط اضطراری، علیه رژیم باجرا در آیند، تا بتوانیم پس از متلاشی کردن این "نماد" ارتجاعی و فاشیستی، به استقرار دمکراسی و شکل گیری یک "جامعهء نوین و مترقی" دست یابیم.

در همین جا لازم است یاد آوری کنم که مبارزهء مسلحانه ای که در خدمت اهداف دمکراسی خواهی باشد، با عملیات تروریستی و انتقامجویانهء فردی و گروهی تفاوت اساسی دارد. بعبارت دیگر، ماهیت سیاسی و کیفیت هر عملکردی باید بر اساس اهداف و برنامه های دمکراسی خواهانهء مردم و بطور دراز مدت در نظر گرفته شوند .

 اعتقاد دارم که، بر اساس شرایطی که بشرح زیر در جامعه ما حاکم است، مبارزین و مردم ایران باید خودشان را برای نبرد طولانی مدت، با ابعادی گوناگون آماده کنند چرا که يک چنین رویاروئی تاریخی اجتناب ناپذیر گشته است:

1- رژیم جمهوری اسلامی با اجرای  قوانین و مقررات  قرون وسطائی  اسلامی {حد زدن، سنگسار کردن، سرکوب زنان ، دخالت در زندگی شخصی و خصوصی افراد جامعه، تجاوزات جنسی، و تقسیم افراد جامعه به " خودی و ناخودی "}، اعدام  هزاران نفر از دگر اندیشان  سیاسی و مذهبی، ترور  شخصیت ها و آزاد اندیشان ایران در داخل و خارج از کشور، محروم کردن مردم از حق انتخاب شدن و انتخاب کردن، سرکوب  زنان و اقوام ایرانی، نه تنها خصلتی واپسگرایانه و ارتجاعی دارد، بلکه حکومتی است فاشیستی که از " مذهب شیعه" بعنوان ابزار " ایدئولوژیک" برای حفظ قدرت خود بهره برداری می کند.

2- بیش از سی سال است که اکثریت افراد جامعه شرایط ترور و اختناق را تحمل کرده اند و به اشکال مختلف کوشش بعمل آورده اند که با توسل به شیوه های مسالمت آمیز در برابر واپسگرائی و دیکتاتوری ایستادگی کنند و حقوق پایمال شده خود را بدست آورند، اما تاکنون به نتیجهء مطلوبی نرسیده اند و هم اکنون اعتراضات  مسالمت آمیز مردم را  بیرحمانه سرکوب می کنند و هر روز جوانان معترض را به جوخه اعدام می سپارند.

 

گوناگونی  شیوه های مبارزه:

برای اینکه مردم ناراضی و درد مند سراسر جامعه بتوانند  هرکدام بر حسب توانائی و امکانات خود نقشی در مقاومت و مبارزه علیه رژیم  ایفا کنند و سهمی در ابراز همبستگی ملی و سراسری در مسیر سکولاریسم، دمکراسی خواهی و برابری طلبی داشته باشند، نباید هیچ فرد و گروهی را "مجبور" به شرکت در شیوهء مبارزهء مشخصی کرد. بلکه هر فرد و هر گروه بر حسب جایگاه و موقعیتش، و بر حسب توانائی و امکاناتش، می تواند در مقاومت و مبارزه علیه رژیم شرکت داشته باشد.

اما، در عين حال، آنچه که امروز، در این مرحله از مبارزه، مطرح است و ضرورت دارد که همهء مبارزین روی آن پافشاری کنند، شیوهء مبارزه نیست، بلکه شفافيت بخشیدن به مواضع سیاسی است.

برای اینکه مسیر جنبش مردم به انحراف و ناکامی کشانده نشود، باید هرفرد و گروهی مشخص کند که  آیا خواستار برچیدن تمام عیار جمهوری ارتجاعی و فاشیستی اسلامی در ایران هست يا نه، و یا اینکه  افراد و محافلی هستند که می خواهند با حاکمان این رژیم و یا با جناح بندی های ریاکار دیگر آن مدارا و همکاری کنند؟

با اتخاذ چنین سیاستی، موفق خواهیم شد که صفوف خود را از عناصر و محافل فرصت طلب و ریاکار جدا کنیم و حرکت آینده را با گامی استوار تر برداریم و پیروزی مردم را برای تحقق اهداف و برنامه آینده برای نهادینه کردن سکولاریسم، دمکراسی خواهی و شکل گیری یک جامعه نوین مترقی، پس از فروپاشی ارتجاع و فاشیسم، تضمین کنیم. وگرنه همان کمبودها و انحرافات تاریخی و سیاسی گذشته تکرار خواهند شد وفرهنگ و سیاست ارتجاعی بازتولید خواهند گشت.

دوازدهم آذر ۱۳۸۸ ـ سوم دسامبر 2009

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com