بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان    |   پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو

آدرس اين صفحه با فيلترشکن:  https://newsecul.ipower.com/2009/08/31.Monday/083109-Hossein-Bagherzadeh-Reformists-and-Secularist.htm

دو شنبه 9 شهريور 1388 ـ  31 آگوست 2009

 

برنامهء جداسازی اصلاح‌ طلبان از نیروهای عرفی‌گرا


حسين باقرزاده

 

توضيح: نشريهء اينترنتی «گذار» از عده ای از صاحب نظران پرسيده است: «با توجه به حوادث اخیر پس از انتخابات، برای پیگیری خواسته‌های جنبش رفورم ایران )جنبش سبز( چه باید کرد؟ راهکارها، بایدها و نبایدها که در ادامه‌ی این جنبش باید در نظر گرفت چیست؟» در اينجا پاسخ حسين باقرزاده را می خوانيد.

 

جنبش سبز در تاریخ سیاسی ایران بی‌سابقه است. این جنبش (بر خلاف ادعای مقامات جمهوری اسلامی) به صورت خودجوش شکل گرفت، پیش‌بینی نشده بود، رهبری واحد نداشت و به هیچ جریان و گرایش سیاسی خاصی وابسته نبوده است. اصلاح‌طلبان البته نقش تسهیل کننده (کاتالیزور) را در آن داشتند. شعارها و وعده‌های حقوق بشری و دموکراتیک نامزدهای اصلاح‌طلب در انتخابات 22 خرداد میلیون‌ها رأی‌دهنده را برای اولین بار به پای صندوق‌های رأی کشاند. این آرا با مهندسی فاحش انتخابات ندیده گرفته شد. معترضان به خیابان‌ها ریختند و جمعیت عظیم دیگری که رأی نداده بودند نیز به آنان پیوستند. نتیجه را همه شاهد بوده‌ایم: برگزاری بزرگ‌ترین تظاهرات میلیونی علیه جمهوری اسلامی و حول یک خواست مشترک ‌آزادی انتخاب.

مهندسی انتخابات بسیار ناشیانه صورت گرفته بود، و شکاف‌های داخل حاکمیت را عمیق‌تر کرد. دخالت شخص خامنه‌ای در این امر او را مستقیماً هدف اعتراضات قرار داد. جناح اصلاح‌طلب فعال در جنبش سبز هوادارانی در درون حاکمیت مانند هاشمی رفسنجانی پیدا کرده است. این امر، اما، خصوصیت ملی و مردمی جنبش سبز را نفی نمی‌کند. بسیاری سعی کرده‌اند جنبش را در چهارچوب گرایش‌های خاص خود تعریف کنند، ولی این تلاش‌ها راه به جایی نبرده است.ه

تعداد وسیع کشته‌ها و مجروحان و زندانیان، بدرفتاری‌ها و شکنجه‌هایی که عوامل حکومتی نسبت به بازداشتی‌ها و زندانی‌ها مرتکب شده‌اند، و محاکمات نمایشی گروهی، در دو دهه اخیر بی‌سابقه بوده است. این ضربات، اما، نتوانسته است جنبش را از پا درآورد. ه

انقلاب ارتباطاتی ابزار بزرگی در اختیار فعالان جنبش قرار داده است تا سانسور حکومتی را درهم شکنند. پخش اخبار مربوط به تعدیات فاحش حقوق بشری در زندان‌ها بسیاری از مقامات حکومتی را به واکنش وا داشته است. از یک سو در ایران شخصیت‌هایی مانند مهدی کروبی خواست رسیدگی به این گزارش‌ها شده‌اند و از سوی دیگر در سطح جهانی بزرگ‌ترین نهاد بین‌المللی یعنی سازمان ملل خواستار تحقیق درباره‌ی آن‌هاست.

ولی حاکمیت تنها از طریق سرکوب نیست که جنبش سبز را تهدید می‌کند. سیاست دیگری که حاکمیت علیه جنبش سبز به کار گرفته (که بالقوه خطرناک‌تر است) سیاست تبلیغاتی به منظور ایجاد تفرقه بین نیروهای فعال درون جنبش است. به این منظور، حاکمیت بر ضعیف‌ترین حلقه‌ی زنجیر هم‌بستگی، یعنی حساسیت اصلاح‌طلبان نسبت به نیروهای مخالف نظام، فشار وارد می‌آورد.ه

دادگاه‌های نمایشی که در دو هفته اخیر برگزار شده و متن ادعانامه‌های سیاسی مطرح شده در آن‌ها به خوبی این سیاست حاکمیت را به نمایش می‌گذارد. حاکمیت در واقع به اصلاح‌طلبان می‌گوید که یا صف خود را از صف نیروهای عرفی‌گرا (سکولار) جدا کنند و یا شاهد انفعال و احیاناً نابودی سیاسی خود باشند.

اصلاح‌طلبان در گذشته نشان داده‌اند که در برابر نسبت‌های مربوط به همکاری یا نزدیکی آنان با نیروهای عرفی‌گرا، یا به اصطلاح ناخودی، حساس هستند، و حاکمیت اکنون بر همین نقطه‌ضعف اصلاح‌طلبان تکیه کرده است. اگر حاکمیت بتواند در جدا کردن اصلاح‌طلبان از سایر نیروها توفیقی به دست آورد، بزرگ‌ترین ضربه را به جنبش سبز زده است. ولی اگر این کار صورت گیرد، اصلاح‌طلبان دست‌آوردی نخواهند داشت. حاکمیت بر آن شده است تا جناح اصلاح‌طلب را به لحاظ سیاسی منفعل و احیاناً نابود کند، و با جدایی اصلاح‌طلبان از نیروهای عرفی‌گرا این کار به مراتب ساده‌تر خواهد بود.

بزرگ‌ترین خطری که اکنون جنبش سبز را تهدید می‌کند از این زاویه است. اکنون بر همه‌ی نیروهای فعال در جنبش سبز و به خصوص اصلاح‌طلبان است که هوشیارانه به آن برخورد کنند و در دام تبلیغاتی حاکمیت نیافتند. متأسفانه شواهد حاکی از آن است که برخی از نیروهای اصلاح‌طلب این هوشیاری را از خود نشان نمی‌دهند. به یک نمونه از این موارد در رابطه با بیانیه اخیر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در نوشته دیگری پرداخته‌ام و خواننده را به آن ارجاع می‌دهم.ه

برای ادامهء جنبش باید بر روی دو نکته تکیه کرد.  یکی این که جنبش از خواست محوری خود یعنی آزادی انتخاب (یا آزادی انتخابات) منحرف نشود.  کارهای زیاد دیگری می‌توان کرد که هر کدام به جای خود نیکو است.  ولی نباید آن فعالیت‌ها را با جنبش سبز در هم آمیخت.  مثلا «کمپین جنایت علیه بشریت» آقای گنجی بسیار ارزنده است، ولی مستقیما ربطی به جنبش سبز ندارد.  مخلوط کردن این گونه فعالیت‌ها به نفع جنبش سبزنیست.  دوم این که جنبش هنوز فاقد رهبری واحد است.  با فقدان رهبری واحد خطر آن استکه هر فرد یا گروهی سعی کند جنبش را به جهت خاصی بکشاند، و این برای جنبش سبز خطربزرگی خواهد بود. مسئله رهبری البته محظورات امنیتی دارد، ولی لازم است.  مهم این است که رهبری جمعی باشد و بتواند گرایش‌های مختلف درون جنبش را نمایندگی کند.  با رهبری جمعی، خطر ضربات امنیتی نیز کمتر خواهد بود.ه

http://www.gozaar.org/template1.php?id=1339&language=persian#32P

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630