بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان    |   پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو

آدرس اين صفحه با فيلترشکن:  https://newsecul.ipower.com/2009/08/10.Monday/081009-Abdee-Kalantari-MRLotfi.htm

دو شنبه 19 مرداد 1388 ـ  10 آگوست 2009

 

مردی با تار و محاسن بسیار

عبدی کلانتری

از طرز نوشتن محمدرضا لطفی می شود نتیجه گرفت که او باید سوادی در حد اکابر داشته باشد، اما آنچه با قاطعیت می توان گفت این است که درجهء آگاهی فرهنگی و بینش اجتماعی و معلومات سیاسی ِ او تناسبی معکوس دارد با انبوه محاسن سفید چسبیده به چهره اش. این را می توان در مقالات پراکنده ای که نوشته و مصاحبه های او به خوبی دید، ولی آخرین تراوشات فکری آقای لطفی در قالب مقالهء روده درازانه ای ــ «به بهانهء مرگ مایکل جکسون!» ــ دیگر همهء مرزهای بلاهت را درمی نوردد. در این مقاله ایشان مدعی می شود غرب استکباری (که «از دوران رنسانس تغییر فاحشی نکرده») و چیزی به نام «سـيستم»، در توطئه مرگ جان لنون و مایکل جکسون (که «در بحرین به مذهب شیعه گرویده»!) دست داشته اند. بد نیست با هم نگاهی به فرازهای هوشمندانهء این مقاله بیندازیم و حال کنیم!

«در اروپا . . . والدين و حتي سيستم کمتر خبر داشتند در بيرون محيط خانوادگي چه مي گذرد.» [لابد «سیستم» در محیط خانوادگی گیرکرده بود و بیرون نمی آمد!]

«در همين دوران بود که در انگليس سنتي و تابع اصول اشرافي، گروه بيتل ها سر برآورد. اين گروه ابتدا حاميان خود را در ديسکوها پيدا کرد و هنگامي که اين حاميان که اکثراً جوانان کم سن و سال بودند، افزايش يافتند، سيستم به خصوص ملکه انگلستان بدون در نظر گرفتن آينده اين جريان، بر موج حرکت جوانان سوار شد که نتيجه آن ظهور غافلگيرانه گروه بيتل ها بود.» [متوجهید که! «سیستم» به ویژه «ملکهء انگلستان» از همان اول نیات بدی در سرداشتند و پریدند روی موج جوانان، آنهم «بدون در نظرگرفتن آیندهء این جریان» و نتیجهء این پرش، ظهور «غافلگیرانه»ی بیتل ها بود!]

« تضاد بين دو فرهنگ به شدت بالا گرفت و واقعيت و ازدياد نفوس اين گروه ها باعث شد سيستم خود را با آن هماهنگ کند.» [بالاخره «سیستم» فهمید «بيرون محيط خانوادگي چه مي گذرد» و خود را با جوانها هماهنگ کرد اما قضیه به همین سادگی نیست و سیستم با این کار نیت های شومی در سر دارد.]

«با اولين کنسرت ها و نوارها و بعدها شوهاي تلويزيوني چنان بازار اقتصادي اين حرکت بالا گرفت که مقدار پولي که از فروش آثار بيتل ها از بيرون مرزها به بانک هاي لندن سرازير شد، غيرقابل وصف است. ملکه انگلستان به بيتل ها نشان سلطنتي داد و اين گونه صادرات اين موسيقي را براي منافع انگلستان ملي اعلام کرد.» [آهان! مچ سیستم اینجا باز می شود: بزرگ کردن بیتل ها اهدافی استعماری داشته و آن سرازیر کردن پول «بیرون مرزها» به داخل بانکهای انگلیسی بود. ملکه هم جایزهء این خدمات استعماری را ــ «صادرات این موسیقی» ــ به شکل جایزهء سلطنتی به بیتل ها داد.]

«خوانندگاني مانند تام جونز، فرانک سيناترا، سامي ديويس و همچنين انبوهي از خوانندگان سياهپوست آن روزگار در محاق رفتند.» [آنها در محاق نرفتند؛ احتمالاً شما آن موقع چرت می زدید و از محبوبیت این نامها در دههء شصت بی خبرماندید.]

«با وسعت گرفتن کار بيتل ها و ازدياد روزافزون جوانان هوادار، کار از دست سيستم خارج و اشعار گروه بيتل ها هر روز راديکال تر شد. جنگ ويتنام، صلح طلبي جوانان و ضدجنگ شدن شان باعث جدايي از شيوه زندگي سنتي غربي و گرايش به سوي ساده نگري زندگي شرقي شد که پايه هايش را بيتل ها ريختند.» [شوما که گفتید «صادرات این موسیقی» و درآمد بیشتر به نفع بانکهای انگلیس است! پس اگر این صادرات از یک حدی بالاتر برود کار از دست سیستم خارج شده و استعمار تبدیل به مبارزات ضداستعماری، «اشعار رادیکال تر»، و گرایش به «زندگی شـرقی» بیشتر می شود؛ گرایشی که «پایه هایش را بیتل ها ریختند». از ملکهء انگلستان هم کاری برنمی آید.]

«اين جنبش به نوعي دهن کجي به والدين و سيستم هاي سنتي بود که تقريباً از دوران رنسانس تغيير فاحشي نکرده بود.» [محاسن جان! «سیستم» از دوران رنسانس بفهمی نفهمی چند تغییر کوچولو و غیرفاحش کرده بود مثل گذار از فئودالیسم به سرمایه داری، انقلاب صنعتی، انقلاب کبیر فرانسه، با موجودات کم اهمیتی مثل مثل نیوتون و دکارت و داروین وکانت که لابد در اکابر اسمی ازشان به گوش شما هم خورده.]

«اين روي سکه را ديگر ملکه انگلستان و سيستم هاي دولتي غربي نخوانده بودند، کار ديگر از کار گذشته بود و هر روز جنبش راديکال تر مي شد و طلب شرايط جديدي را مي کرد تا جامعه اروپا بتواند از نژادپرستي و از بالا ديدن ديگر ملل دست بردارد.» [آره، بی بی سی خبیث هم این روی سکه را ندیده بود چه برسد به ملکه.]

«ترور جان اف کندي و برادرش رابرت، ترور لوترکينگ و خفقان اجتماعي و کنترل جوانان که هر روز سياسي تر مي شدند، آنقدر به سيستم فشار وارد کرد که بالاخره جناب ريگان که در آن روزگار فرماندار برکلي بود، دستور حمله به جوانان اين دانشگاه 25 هزار نفري را داد.» [ملتفت جمله هستید که: ترورها و خفقان به سیستم فشار وارد کرد! «ریگان فرماندار برکلی»؟ ما تا حالا خیال می کردیم ریگان فرماندار ایالت کالیفرنیا بود، خوب شد روشن مان کردید.]

«جان لنون به امريکا مهاجرت کرد و در اين دوران در نيويورک فعال بود. او و همسرش که ژاپني بود و از مبارزان جنگ ويتنام محسوب مي شد، با يکديگر اعتراضات خود را که گاهي نيز عجيب و غريب بود، نشان مي دادند.» [محاسن جان! یوکو اونو از مبارزان جنگ ویتنام محسوب نمی شد، فقط با جنگ مخالف بود. به جان هوشی مین!]

«با اينکه بارها اف بي آي و دسته هاي چماق دار او را تهديد کرده بودند و تلاش کردند مانند مايکل جکسون برايش پاپوش درست کنند، اما او به حرف هاي اعتراضي خود ادامه داد تا بالاخره کسي ظاهراً در نقش يک ديوانه او را ترور کرد. اين گونه غائله جان لنون و يارانش به ظاهر پايان يافت.» [اف بی آی بعله؛ ولی محاسن جان، مگر نیویورک جمهوری اسلامی است که «دسته های چماق دار» مردم را تهدید کنند؟ بعد هم مثل اینکه شما بهتر خبر دارید که مارک چاپمن کاره ای نبوده و «سیستم» این داستان را جعل کرده! منبع این خبر موثق لابد حسین شریعتمدار بوده که مثل شما دل پری از استعمار و استکبار غرب دارد.]

«بيشتر گروه هاي آلترناتيو از گروه بيتل ها مدت ها تغذيه مي کردند و در نتيجه با اين ترور از گروه هاي تندرو فاصله گرفتند که از ميان آنها مي توان استينگ را مثال زد که از گروه «پليس» بيرون آمد و خود به خواندن پرداخت. از آن همه طغيان اين گروه تنها در چارچوب «اومانيستي» حقوق بشر سازمان ملل گاهي اشعاري در رابطه با نقض حقوق بشر آن هم در رابطه با شيلي و آرژانتين مي خواند و اين تتمه يي بود از آن شرايط عجيب و غريب آن دوران. » [ملتفت «اومانیستی» در گیومه هستید که! بعله، همهء این داستان حقوق بشر سازمان ملل کشک است و تتمهء آن رادیکالیسم.]

«داستان غم انگيز مايکل ــ داستان از اينجا شروع شد که مايکل جکسون با حمايت جمهوريخواهان مطرح شد به خصوص که ريگان مانند ملکه انگلستان اين بار گوي رقابت را از ايشان دزديد و اين بار اين امريکا بود که يک بيتل تمام عيار تور کرده بود.» [داستان تکرار می شو.د: استکبار یک خواننده را «مطرح می کند» ولی خوانندهء محبوب شده ــ این بار به جای زندگی شرقی به اسلام پناه می برد ــ و «سیستم» هم تصمیم می گیرد سرش را زیر آب کند!]

«چون مايکل جکسون از سفره جمهوريخواهان به نوايي رسيده بود، آنها نمي توانستند اين رويگرداني را بپذيرند. از اين تاريخ با او به ضديت پرداختند و برايش دو بار به دلايل واهي پاپوش درست کردند که دفعه اول از او مبلغ 22 ميليون دلار گرفتند و شکايت را بستند و بار دوم فشار بيشتري رويش گذاشتند و با حيثيت او نيز بازي کردند که بالاخره در دوره بوش پسر سال 2005 در کشورهاي اروپايي و سپس در بحرين مسلمان که اکثريت با شيعه است، سکونت کرد.» [خوب شما چرا دعوت اش نکردید به قم که اکثریت با شیعهء اثناعشری است؟!]

«پس از اينکه زمينه سازي جنگ عراق، ابتدا به وسيله آژانس بي بي سي تهيه شد و آنها به دروغ مدعي شدند عراق تسليحات خطرناکي دارد و . . . در همين دوران است که ديگر مايکل جکسون نيز تقريباً جلاي وطن مي کند. شرايط زندگي خلاق هنري و حلقه آزادي ها تنگ تر شد و به نوعي زمينه تخريب، تهديد، ارعاب و شانتاژ ها پس از تصفيه دوران ترومن در هاليوود به شکلي ديگر مجدد دامن سيستم را گرفت. اين اولين بار پس از جنگ سرد ميان بلوک شوروي و غرب بود که اين گونه متفکران مستقل و آزاد را کنترل مي کردند.» [امان از دست این آژانس خبیث بی بی سی که بعد از به راه انداختن جنگ عراق می خواهد در نظام مقدس هم دست به انقلاب مخملی بزند! در ضمن درست می فرمایید؛ در مقایسهء ترومن و استالین: در حالیکه روسیهء شما مهد آزادی های روشنفکری و هنری بود، هالیوود و آمریکای استکباری هنرمندان را ارعاب و شانتاژ و کنترل می کردند! بی خود نبود که آنها هم می رفتند در بحرین شیعه می شدند ــ اگر دکان حزب توده باز بود حتماً توده ای هم می شدند.]

«مايکل پس از فشارهايي که به او آوردند، و فشارهايي که به سياه ها مي آوردند تلاش کرد تا بيشتر بخواند. او علاقه شديد به تاريخ اديان و انديشه هاي آلترناتيو پيدا کرد. او شخصاً کتاب هايش را مي خريد و اين گونه اقدام به ايجاد يک کتابخانه عظيم خصوصي در منزلش کرد. بيشتر مواقع در کتابخانه اش در تنهايي به مطالعه مي پرداخت. او عمده کتاب هايي را که خريداري کرده بود خوانده بود.» [لابد می خواست در کنکور ورود به دانشگاه شهید بهشتی نام نویسی کند.]

« تمامي سوابق مظلوميت سياهپوستان دست به دست يکديگر داد تا مايکل نيز به سمت اسلام بيايد. کساني که ديني را خود پس از مطالعه آن هم در سنين ميانسالي انتخاب مي کنند بسيار قدرتمند نشان مي دهند شايد به همين خاطر است که مقاومت شان نيز خردمندانه تر مي شود. مايکل جکسون به همين دليل است که به بحرين رفته و آنجا اقامت مي کند. اولين روزنامه يي که اعلام کرد مايکل مسلمان شده روزنامه «سان» انگليسي بود. کسي بعد از اين اعلام اين خبر را تکذيب نکرد. بعضي براين عقيده هستند که او در بحرين مسلمان شده و بعضي ديگر بر اين عقيده هستند که در منزلش در امريکا به دين اسلام گرويده. پاره يي ديگر مدعي هستند او در بحرين که بيشترشان شيعه هستند، شيعه شده.» [بعله دیگر، همهء راهها به خط امام ختم می شـود.]
[. . .]

خوب، شما چه فکر می کنید؟ آیا بهتر نیست آقای لطفی دست از نوشتن مقالات ضد استعماری و تفسیر هنرپاپ و راک اندرول بردارد و همان کار خودش را بکند، پیژامه اش را بپوشد و روی صحنه برود و تارش را بنوازد و دل عارفان وطنی و دختران جوان محجبه را به دست آورد و در شصت و چندسالگی محاسن خود را نیالاید و بادمجان دور قاب نظام مقدس نـچيند؟

http://abdee-kalantari.blogspot.com/2009/08/blog-post.html

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630