بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان   |   پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو

آدرس اين صفحه با فيلترشکن:  https://newsecul.ipower.com/2009/06/24.Wednesday/062409-Massud-Noghrekar-Plaon-cloth-tugs.htm

تير   1388 ـ جون  2009 

 

لباس شخصی‌ها؛ نیروهای فشار و کشتار

مسعود نقره کار

 

ماهیت حکومت اسلامی را در بزنگاه‌های سیاسی و اجتماعی بهتر می‌توان باز شناخت. نمایش خونین «انتخابات» غیردموکراتیک دهمین دوره ریاست جمهوری یکی از این بزنگاه‌ها ست. در این «انتخابات» منازعه درون حکومتی نشان داد که اینان برای حفظ نظام اسلامی، خودی‌ها را نیز قربانی می‌کنند. آنچه با میرحسین موسوی کرده‌اند تازگی ندارد، نمونه‌های مشابه در سی سال گذشته اتفاق افتاده است که می‌توان به حذف آیت‌الله حسن شريعتمداری، حذف آقای ابوالحسن بنی صدر،ماجرای آيت‌الله حسینعلی منتظری و دیگران اشاره کرد.

در اینگونه بزنگاه‌های سیاسی و اجتماعی پایه‌های قدرت حکومت اسلامی به ویژه ارگان‌های سرکوب‌گر نیز چهره‌ی واقعی خود را به نمایش می‌گذارند. در انتخابات اخیر در کنار سپاه پاسداران، بسیج و نیروهای نظامی، قدرت نمایی «لباس شخصی»ها، یعنی اوباشان، اجامر، چماق‌داران، چاقوکشان و قمه‌کشان حکومت اسلامی ناباورانه و هولناک است.

«لباس شخصی»ها نام امروزین گروه‌های فشار و کشتار است. آنان از سازمان یافته‌ترین گروه‌های فشار و کشتار هستند که در ارگان‌های مختلف سرکوب شاغل‌اند. این دستجات نیمه‌نظامی در سپاه پاسداران، بسیج، وزارت اطلاعات و به ویژه در قوه‌ی قضاییه به کار گرفته شده‌اند و در شرایط معین تحت یک فرماندهی واحد برای ایجاد ارعاب و ضرب و شتم و کشتار مردم مورد استفاده قرار می‌گیرند. بسیاری از دگراندیشان و روشنفکران ایران در داخل و خارج از کشور به دست «لباس شخصی»ها، به طرز فجیع به قتل رسیدند.

 

تاریخچه‌ی «لباس شخصی»ها

اکثر سلسله‌های حکومتی و بسیاری از جریان‌های سیاسی، مذهبی و قومی در ایران سازمان دهنده و پشتیبان گروه‌های فشار و کشتار بوده‌اند، گروه‌هایی که آزار و اذیت و تحقیر و تحمیق و تکفیر، و ضرب و شتم و شکنجه و کشتار دگراندیشان، دگررفتاران و مخالفان وظیفه و کارشان بوده و هست.

گروه های فشار و کشتار، شکل گرفته از اوباشان، اجامر، چماق‌داران، چاقوکشان و قمه‌کشان، به ویژه از دوران صفویه تا امروز از بازوان «مسلح» دربار (شاه و شیخ) و برخی از نیروهای مسلمان بیرون از حکومت بودند. این گروه‌ها به اشکال و انواع مختلف، برخی با پول و امکانات و مقام، برخی با تهییج و تحریک احساسات وطن‌پرستانه و کیش شخصیت و جماعت‌هایی با تحریکات و وعده‌های مذهبی‌ی آن جهانی، به فشار و کشتار دست زده و می‌زنند.

در دوران صفویان «تولائیان و تبراییان» را داریم، که «عمرسوزان و قمه زنی و دسته راه انداختن و ایذا و آزار و غارت منازل مخالفان سیاسی» و سر بریدن سنی‌ها و دیگر اقلیت‌های مذهبی وظیفه‌ی شرعی و کارشان بود. این دو گروه، و گروه‌های دیگر فشار و کشتار را برخی از روحانیون و «ظل‌الله»ها شکل داده و رهبری و تقویت کرده‌‌اند.

در دوران قاجار و پهلوی نیز داستان این گونه بود، که دو نمونه اش در دوره‌ی پهلوی دار و دسته‌های شعبان جعفری مشهور به شعبان بی‌مخ و طیب حاج رضائی بودند.

طیب در آغاز حامی شاه بود. جشن و چراغانی‌ای که او به هنگام تولد رضا پهلوی در میدان مولوی و خیابان باغ فردوس و اطراف زایشگاه فرح (محل تولد رضا پهلوی) راه انداخت و نیز سپاسگزاری شهردار تهران و دربار از او نمونه‌وار بودند. اما طیب در ماجرای خرداد سال ۱۳۴۲ از خمینی حمایت کرد، و به همین خاطر به فرمان شاه اعدام شد.

در دورهء پهلوی، برخی از جریان‌های مذهبی مخالف رژیم نیز از «جاهل‌ها، گردن کلفت‌ها و لات‌ها و عربده‌کش‌ها» استفاده می‌کردند. حاج مهدی عراقی از بنیان‌گذاران گروه «فدائیان اسلام» و «هیئت‌های مؤتلفه اسلامی» در خاطرات خود که با عنوان «ناگفته‌ها» چاپ شده است، گفتنی‌ها را با «افتخار» می‌گوید:

"[...] نواب صفوی به این فکر می‌افتد که یک محفلی، یک سازمانی، یک گروهی، یک جمعیتی را برای مبارزه به وجود آورد. این فکر به نظرش می‌آید که از وجود افرادی استفاده بکند که تا الان مخل آسایش محلات بوده‌اند. مثل اوباش‌ها، گردن کلفت‌ها، لات‌ها، به حساب آن‌ها که عربده‌کش‌های محلات بوده‌اند[...]".

حاج عراقی ماجرای حمله به روزنامه‌ی «ساعد» را که کاریکاتور نواب صفوی را چاپ کرده بود شرح می‌دهد:

"[...] رفیقمان گفت برویم سر پاچنار من یک مشت از این لات و لوت‌ها را جمع می‌کنم ... رفتیم زورخانه و دیدیم یک مشت جاهل‌های کوتاه و بلند، خلاصه یا علی یا علی دارند ورزش می‌کنند. گفت بیائید برویم، راه افتادند آمدند اول خیابان فردوسی ... گفتیم حمله به چاپخانه ... همه‌ی چاپخانه را این بچه‌ها پذیرایی کردند. جعبه‌هایی که تویش حروف بود از طبقه‌ی دوم همه‌اش می‌آمد تو حیاط. دو سه تا از این بچه‌ها با چوب افتادند به جان ماشین می‌خواستند با چوب، ماشین را بشکنند، گفتم بابا این که با این شکسته نمی‌شود، یک دست زدیم خلاصه‌اش این دیس از زیر ماشین آمد بیرون و حروف‌ها ریخت زمین ... رفتیم تو قسمت حروف چینی، دیدیم کلیشه‌ها آن وسط است چاقو را بچه‌ها در آوردند، کلیشه‌ها را تکه تکه کردند و حروف را هم ، همه را به هم زدند."

محسن رفیقدوست یکی دیگر از اوباشان سرشناس حکومت اسلامی در سال ۱۳۴۲ شاهد یک درگیری میان آخوندها و مأمورین بود، که مأموری آخوندی را با چوب می‌زند. سال‌ها بعد با شخصی مواجه می‌شود که شبیه آن مأمور بود. رفیقدوست با سه نفر از علما، من‌جمله محمدرضا مهدوی کنی مشورت می‌کند. حضرات فتوی می‌دهند که آن شخص مهدورالدم است، "رفیقدوست با یک چماق کلفت مردک بیچاره را شبی در حال رفتن به منزلش در سه راه سوسکی غافلگیر کرده و با ضربه‌ای چماق به کله‌اش او را به زمین می‌اندازد و با هفت هشت ضربه محکم او را به قتل می‌رساند، و در پایان ضمن شرح این واقعه افاضه می‌فرمایند که انشاالله خداوند قبول فرمایند.(۱)

دوران جمهوری اسلامی اما دوران سازمان یافتگی و حاکمیت گروه‌های فشار و کشتار است. صدها عضو و هوادار فدائیان اسلام و هیئت‌های مؤتلفه، که ستون فقرات این حکومت هستند، نه فقط رهبران و سازمان‌گران «الواط و اشرار و عوام‌های کوچه بازاری»، بلکه خود الواط و اشرار و عوام‌های کوچه بازاری و به طور کلی شکل دهنده جناح قدرتمند «اصولگرایان» در حکومت شدند.(۲)

مهدی عراقی – که خمینی او را برادر خوب و فرزند عزیزش می‌دانست – و عسگراولادی و محسن رفیقدوست و لاجوردی و هادی غفاری و خلخالی و گروه دیگر از همان فردای پیروزی انقلاب بهمن ۵۷ آشکارا به سازمان‌دهی طیب‌‌ها و ناصر جگرکی‌ها و رمضان یخی‌های پیر و جوان پرداختند، و دست در دست اینان آزار و کشتار دگراندیشان و دگررفتاران را آشکار و نهان آغاز کردند. اینان ده‌‌ها گروه فشار (چماق‌دار) و کشتار، و «چاقوکشان محفلی» در تهران و شهرهای مختلف شکل دادند.

حمله به کتابفروشی‌ها، کتاب سوزان‌ها، حمله به دفتر روزنامه‌ها، حمله به گردهمایی‌های سیاسی و فرهنگی، حمله به زنان و ضرب و شتم آنان و کشتار مخالفین حکومت در تهران، کرمان، ترکمن صحرا، کردستان قائم شهر، بندر انزلی، جهرم و دیگر شهرها، نمونه‌هایی از جنایات «لتوت و لشوش» حکومت اسلامی هستند.

نسل جدید اینان یعنی فاطمه خانوم‌ها و ده نمکی‌ها و الله کرم‌‌ها و سعید عسکرها و سعید امامی‌ها و روح‌الله حسینیان و دیگر اشخاص و گروه‌هایی همچون «انصار حزب‌الله» و «فدائیان اسلامی ناب محمدی»، «سپاه سربلند محمد»، «گروه قنات» در جهرم، «گروه شیت»( شورای یاوری تهیدشتان) در کرمانشاه و دیگر گروه‌های سرخود، هزاران سرباز گمنام خامنه‌ای و گروه‌های فشار و کشتار را شکل دادند. گروه‌هایی که حتی بازداشتگاه‌ها و شکنجه‌گاه و قتلگاه‌های مخفی دارند.(3)

 

پانویس‌ها و منابع:

۱- ناصر امینی، ایرانیان (نیویورک)، شماره ۴۴، آذر ۱۳۷۷

۲- حسین بروجردی، پشت پرده های انقلاب اسلامی، بهرام چوبینه، نشر نیما، آلمان.

۳- محمدحسن ضیائی فر، دبیر کمیسیون حقوق بشر اسلامی، همشهری، شماره دوشنبه ۲۹ تیر ماه ۱۳۷۷.

برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به:

ناصر زرافشان، «تبارشناسی چماقداری، مروری بر پیشینه و ریشه های تاریخی چماقداری در ایران»، نشریه حقوق بشر، شماره ۵۲، بهار ۱۳۸۲.

احمد کسروی، «تاریخ مشروطه ایران»، چاپ شانزدهم، صفحه ۵۲۸.

محمد ارسی، «نخستین حلقه‌‌های قتل‌های زنجیره‌ای»، انتشارات دهخدا، ۱۳۷۹.

 

http://www.gozaar.org/freeform.php?id=36&language=persian#23

 

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630