بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

ارديبهشت   1388 ـ مه  2009 

پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو

مباحثهء حسين شريعتمداری با احسان طبری

ف.م. سخن

"پرسيده‌ايد که آيا بنده تاکنون ملاقاتی با حضرت امام(ره) داشته‌ام؟ برای مزيد اطلاع جنابعالی بايد بگويم؛ آری، بارها توفيق زيارت آن بزرگوار را داشته‌ام و از جمله، بعد از دستگيری اعضای حزب توده با واسطه شهيد محلاتی که در آن زمان نماينده حضرت امام(ره) در سپاه بودند برای مباحثه با احسان طبری درباره مارکسيسم و نقد آن مأموريت يافتم و بعد از بازگشت مرحوم احسان طبری به اسلام -که نتيجه مستقيم مراجعه وی به شخصيت عظيم حضرت امام(ره) و آثار استاد شهيد مطهری بود- مورد لطف حضرت امام(ره) نيز قرار گرفتم." «حسين شريعتمداری، کيهان»

***

"صبح زود ۶ ارديبهشت ۱۳۶۲ حالا مرا که در سلول بودم و اتفاقا سلول مجاور سلولی که زمان شاه با آقای خامنه ای ‏آنجا بودم، به سلول ديگری بردند چسبيده به توالت. از زير چشم بند می ديدم که دارند مريم فيروز را از آن سلول می ‏برند. مرا پرت کردند تو. سلولی بود دو برابر سلول های ديگر اما به تمامی خيس. ديوار مجاور توالت آب داده بود و ‏خيسی آلوده ديوار تا نيمه سلول آمده بود. درتمام شبانه روز بوی توالت و صداهايش نمی گذاشت تنهائی را حس کنی. ‏اگر وقت رفتن به توالت در يکی از سه نوبت شبانه روز در را هم باز می گذاشتی، موشهای چاق و چله به درون می ‏آمدند که ملاقاتی هم داشته باشی.‏.. ظهر نشده بود که بر اساس اطلاع ديده بان، احسان طبری را به سلول روبروی ما آوردند. سلولی که درست وضعيت ‏سلول ما را داشت. رفت وآمد پيرمرد فرزانه را به نوبت نگاه می کرديم. درلباس آبی زندان که برقامت بلندش ناساز ‏بود، باچشم های پوشيده از چشم بند، از آن سلول عفن دمی بيرون می آمد تا به دستشوئی يا بازجوئی برود.‏ اول وقت او را می بردند. مدتی کنار اتاق "تعزير" می ماند تا همه فريادها و ضجه ها را بشنود. بعد حتما به ساختمان ‏بازجوئی می رفت تا با چشم بسته بحث کند، فرو ماند و استدلال کسانی را که نمی ديد، بپذيرد.‏ چگونه می توانستند آن دريای دانش را رام کنند؟ نوارهای مصاحبه های "داوطلبانه" را برايش می گذاشتند. با يارانش ‏روبرويش می کردند که پاهايشان باد کرده و پيچيده در باند بود. پيرمرد که حتی در آزادی هم شکننده بود و سخت ‏محترم، از اين جهان خوفناک به "زير هشت" بازمی گشت و گوش پر از صداهای فرياد زنان و مردان زير شکنجه به ‏سلول- توالت بر می گشت.‏ و سلول از سحر، منزلگاه "عبدالباسط" بود که قرآن مجيد تلاوت می کرد تا يازده شب که نوبت خاموشی بود. بلند گو را ‏بر سه کنج بالای سلول نصب کرده بودند وحتی با گرفتن گوشها هم نمی توانستی از اين آموزش بگريزی... ‏"سربازان گمنام امام زمان" همه جوان بودند، بيشتر دانشجو. در شکستن تخصص داشتند و خماندن آن مرد شعر ودانش ‏که به ساقه ترد نيلوفری می ماند بر سجاده گشوده در سلول عفن، زود به نتيجه رسيد.‏ حالا چنان که نويسنده روزنامه اعتماد ملی نوشته اين "دموکرتيس (فيلسوف ماده‌گرا)" با آستين بالا زده و دست های ‏خيس از دستشوئی بر می گشت. نمی دانم وقتی طبری را از سلول می بردند تا هرروز با "برادر سعيد" ديدار کند، ‏‏"برادر حسين" هم درکنارش بود يا نه. نام او را وقتی شنيدم که با مشتی کتاب درآستانه در سلول نشست و طبری چشم بند ‏سياه برچشم برابرش. هم سلولم او را می شناخت و گفت:‏

- اوخ اوخ برادر حسين...‏

ومن با اين نام که هنوز شهره آفاق نبود، آشنا شدم. گويا اين آغاز"ماموريت" او بود چنان که خود نوشته است. از ‏سوراخ، "مباحثه" هر روزه او را می ديدم که برابر مردی چشم بسته و خسته نشسته است و بحثی"برابر" را پيش می ‏برد. آن سو، مردی در طراز"دموکريتس" کشورش، اگر نگوئيم نامداری در جهان فلسفه مادی. چشمهايش بسته بود و ‏ياران در هم شکسته خود را زير شکنجه ديده بود، هنوز هم صدای فرياد از شکنجه گاه می آمد و در سالن موج می زد.‏.." «هوشنگ اسدی، روزآنلاين»

***

نمايش يا فيلمنامهء کوتاه:

حسين شريعتمداری- ان شاءالله که تا اين جا به شما بد نگذشته. کتاب های مورد نظر را در اختيارتان قرار دادند؟

احسان طبری [لاغر و شکسته و خسته. با چشم بند رو به روی حسين شريعتمداری نشسته]- بله متشکرم. البته اوراقِ مفاتيح به شدت زرد شده و ناخواناست که عيبی ندارد.

حسين شريعتمداری- آقای طبری. مستحضر هستيد که اين يک "مباحثه" کاملا علمی ست و اصلا زور و اجباری در کار نيست. ما سعی می کنيم شما و اصولا تمام مخالفان عقيدتی مان را با سخن و تفکر به راه راست هدايت کنيم. ما معتقديم که بايد به همه ی سخنان گوش داد و بهترين آن ها را انتخاب کرد. به اين نيز معتقديم که در دين اجباری نيست. عنايت که داريد؟

طبری- بله. مسلما همين طور است. علت حمايت حزب توده ايران از جمهوری اسلامی نيز دقيقا همين بود. ما هم چنين برداشتی از جمهوری اسلامی و دست اندرکاران آن داشتيم. البته وضعيت بسيار اسف انگيز اين زندان...

شريعتمداری- به نظرم شما باز اشتباه می کنيد. آن چه در اين جا می بينيد ابدا اسف انگيز نيست. برای شما از صبح تا شب صدای بهترين قاريان را پخش می کنيم تا به راه راست هدايت شويد. به شما چشم بند می زنيم تا فقط با افکارتان به دور از تاثير محيط پيرامون، رو به رو شويد و حق و ناحق را تشخيص دهيد. اين که ديوارهای اين‌جا کمی رطوبت گرفته و بوی گند و کثافت از آن می آيد، به خاطر بی توجهیِ شاه خائن است که به فکر زندانيان و بازداشتی ها نبود و چيزی ساخت که امروز آن را می بينيد. متوجه که هستيد. حالا بفرماييد از وضع خودتان راضی هستيد؟

طبری [در حالی که سعی می کند با گوش جهت صدا را تشخيص دهد در نهايت ادب و متانت]- البته اين وضع چندان راضی کننده نيست ولی...

شريعتمداری [با صدايی خشک و تحکم آميز]- البته می توانيم شما را به کنار اتاق تعزير ببريم و مباحثه را با حضور برادر سعيد و ديگران ادامه دهيم. فکر کنم آن جا راضی تر باشيد. فقط کمی سر و صدا و جيغ و فرياد هست که البته می بخشيد. چاره ای نداريم. اين ها همان هايی هستند که به قول حزبِ شما جبهه ی متحد ضدانقلاب را تشکيل می دهند. می خواهيد آن جا برويم؟

طبری [با وحشت و هراس]- خير. همين جا خوب است. من اعتراضی ندارم.

شريعتمداری [با لبخند و صدايی ملايم]- اين طور بهتر شد. ملاحظه می کنيد که با تفاهم خيلی زود به نتيجه می رسيم. شما که انسانی عقل گرا و... يک لحظه صبر کنيد... [شريعتمداری کتاب واژگان فلسفی را باز می کند و دنبال يک کلمه می گردد. طبری با چشم بند نمی بيند که او چه می کند. شريعتمداری کلمه ی مورد نظر را می يابد] بله عرض می کردم شما که فردی عقل گرا و راسيوناليست هستيد اين را بهتر می فهميد. بالاخره چيزی به نام شعور را در انسان قبول داريد، اين طور نيست؟

طبری- به گمان ام آن چه که شما در مورد عقل گرايی و راسيوناليسم مطرح می کنيد نه به يک مکتب خاص بل که به موضوع عقل و تشخيص موقعيت و رفتار عاقلانه مربوط می شود. پس وارد بحث مفصل راسيوناليسم به معنای فلسفی و نقدِ آن نمی شويم. سوال کرديد چيزی به نام شعور را در انسان قبول دارم؟ البته که دارم! شعور انسانی به عنوان محصولی پيچيده از فرآيند تکامل قابل انکار نيست. ما به کمک شعور است که جهان پيرامون مان را درک می کنيم و خودمان را می شناسيم. شعور ثمره ی تکامل طولانی تاريخی ماده و بغرنج شدن ساخت آن و محصول تکامل انعکاس به مثابه عمل و تاثير اشيا بر يک ديگر و کنش و واکنش آن هاست. به قول انگلس اگر ما با ماقبلِ تاريخ تفکر آشنايی نداشته باشيم پيدايش مغز به معجزه شبيه می شود. [شريعتمداری موقع حرف زدن طبری پشت سر هم خميازه می کشد و به ساعت اش نگاه می کند]. جناب شريعتمداری [شريعتمداری چرت اش پاره می شود و چشمان سرخ شده اش را باز می کند] روان فردی، مانند جعبه ای سياه است که در دانش سيبرنتيک از آن سخن می گويند يعنی ما با موضوعی سر و کار داريم که ستروکتور درونی آن از جهت فعل و انفعالات شيميائی و الکتريکی تا آخر روشن نيست...

شريعتمداری [با لبخندی خبيثانه]- و البته ما آن را برای شما در طول مدت اقامت تان در اين جا روشن می کنيم!

طبری [با حالتی آميخته به تعجب و تحسين]- اوه، چه عالی. اميدوارم چنين شود چون بخشی از سر دردهای شديد من به خاطر حل نشدن اين مسئله ی غامض است. اميدوارم به همان اندازه که از مناظره ی تلويزيونی با آقای دکتر سروش استفاده بردم از بحث با شما نيز استفاده ببرم. [با شور و هيجان صحبت اش را ادامه می دهد] می دانيد انسان اَشکالِ فعاليتی را که طی تاريخ شکل گرفته و محتوای تکامل فردی او را پديد می آورد، اکتساب می کند و به همين جهت استعدادهای ويژه ی انسانی مثل سخن‌گويی، سامعه ی موسيقی، امکان تفکر انتزاعی و امثال اين ها وظيفه و عمل استروکتور مورفولوژيک نيست بل که خاصيت نوروديناميک مغز است که دارای ثبات نسبی است. به بيان ساده تر پيشرفت فعاليت انسانی به تحول مورفولوژيک مغز مربوط نمی شود بل که مربوط به تکامل اشکال تجارب انسانی و حفظ آن و انتقال آن و ساخت و پرداخت آن است. روندهای نفسانی انسان مانند تجريد منطقی و هدف گذاری و تصميم گيری و بازشناسی اشياء و استفاده از حافظه ی تصاوير و حافظه ی مفاهيم، تطبيق درونی انديشه و عمل و نيز کنترل عمل از روی اراده و انواع روندهای بغرنج روان انسانی از جهت بيوشيمی و الکتروشيمی و يافتن آلگوريتم های متناسب آن ها برای دستگاه های سيبرنتيک، توضيحات لازم خود را به نحوی که جامع باشند دريافت نکرده اند. مثلا حتی روند ساده احساس اشياء خارجی از موضوعات مورد تحقيق بيوشيميک است...

شريعتمداری [با لحنی خونسرد، همراه با لبخند تمسخرآميز]- آقای طبری شما مسائل را بيش از حد سخت می کنيد. ما برای حل همه ی اين مسائل روش های بسيار آسانی داريم ولی شما متاسفانه گوش نکرده ايد و گوش نمی کنيد. از استعدادهای ويژه ی انسان مثل سخن‌گويی ياد کرديد. ما با روش های خودمان انسان را نه تنها سخن گو، بل که بلبل آوازخوان می کنيم. کاری می کنيم که انسان از داشتن سامعه ی موسيقی پشيمان شود و يا بر عکس آن را از ته دل خواستار گردد. امکان تفکر انتزاعی را در سلول های مجرد فراهم می کنيم و زمينه های چنين تفکری را از چند هفته تا چند ماه برای اشخاص خردمند به وجود می آوريم. بگذاريد يادداشت ام را نگاه کنم... آهان، از استروکتور و اين ها سخن گفتيد، به شما می گويم استروکتور مستروکتور و مورفولوژيک و چی چی لوژيک را دور بريزيد و مغز خود را از اين اصطلاحات گمراه کننده ی کمونيستی پاک کنيد. من الان به کمک دستياران ام که آرزو داشتم جای آن ها می بودم و ثواب کارشان را می بُردم، تا چند دقيقه ی ديگر بازشناسی برخی اشيا را که دراز هستند و حالتِ اِلاستيکی دارند و در هوا وقتی می چرخند سوت می کشند و وقتی به جايی می خورند پاره می کنند بدون بيوشيمی و الکتروشيمی به شکلی جامع به شما نشان می دهيم. من بسيار از مباحثه با شما لذت بردم و اميدوار هستم که شما هم به اندازه ی من از اين مباحثه لذت برده باشيد. برادران الان می آيند شما را برای نشان دادن آزمايشگاه بيولوژيک-نورولوژيکِ ما که فعل و انفعالات روانی و غير روانی را در آن اثبات می کنيم همراهی می کنند. بعد از مشاهده ی اين لابراتوار مجهز که به دست توانمند برخی از سربازان گمنام اداره می شود مجددا بحث خودمان را پی می گيريم. [رو به راهرو، فرياد می زند] "جناب طبری آماده ی بازديد از لابراتوارِ عبرتِ ما هستند. ببرينشون".

[يک نفر از نگهبانان، دست لرزانِ طبری را می گيرد و او را به سمت اتاقِ بازجويی می بَرد؛ درلباس آبی زندان که برقامت بلندش ناساز ‏است، باچشم هايی پوشيده از چشم بند...]

http://news.gooya.com/society/archives/087375.php

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630