بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

فروردين   1388 ـ آوريل  2009 

پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو

طبیعت، انسان، ادیان

بهمن زاهدی

    انسان از لحاظ جسمی وابسته به طبیعت است. ادیان هم در حوزه اندیشه و فلسفه به انسانها وابستگی مطلق دارند. ادیان و مذاهب بدون موجودیت انسان نمی‌توانستند بوجود بیآیند. در حالیکه اگر انسان وجود نداشت، طبیعت سیر تکاملی خود را ادامه می‌‌‌داد. در این رابطه میتوان نتیجه گرفت که، انسان برای درک طبیعت و شناخت خویش و رویدادهای پیرامون خود ادیان را آفریده است.

در مسیر تکامل، این ما انسان‌ها بوده و هستیم که به طبیعت محتاجیم، طبیعت نیازمند انسان نیست. و در این رابطه می توان نتیجه گرفت که حیات ادیان وابسته به وجود انسان است در حالیکه انسان نیاز حیاتی به آنها نداشته یا دست کم انسان امروزی، با یافته‌های علمی و جهان شناسی کنونی خود، وابسته و نیازمند به آنها نیست. اما از این دو نتیجه پرسشی منطقی بدست می‌آید و آن اینکه "اگر انسان نیاز نداشت چرا ادیان را آفرید؟"

برای درک بهتر مطلب می‌توان در مرحلهء اول ویژگی‌های طبیعت و انسان را مورد بررسی قرار داد.

 

وپژگی‌های طبیعت

چارلز داروین دانشمند انگلیسی کوشید "نظریه تکامل" را به وسیلهء «انتخاب طبیعی» توضیح دهد و مدارک علمی برای آن ارائه کُند. امروزه با پیشرفت علم زیست شناسی ثابت شده است که موجودات زنده در کره زمین بصورت ناخودآگاه خود را با شرایط محیط زیست مطابقت داده و اطلاعات بدست آمده را بوسیله ژن یا مادهء وراثتی به نسل بعدی انتقال می‌دهند. سیر تکاملی انسان که از طبیعت سرچشمه می‌گیرد، دلیل بقا و پیشرفت جسمانی او می‌شود، هر چند این سیر تکاملی به زمان  احتیاج دارد. در واقع می‌توان گفت طبیعت حرکت بجلو دارد. با اینکه در فاصله‌ های زمانی گوناگون این حرکت طبیعت کندتر می‌شود ولی بطور کلی این روند توقف ناپذیر است.

اصل نسبیت که آلبرت انیشتن مطرح کرده است، تعریف کاملی برای درک زمان می‌باشد. طبق نظریهء نسبیت، سرعت زمان به جرم وابسته است هر چه جرم  فشرده‌تر شود سرعت گذشت زمان آهسته‌تر می‌شود. ولی سرعت زمان روی کره زمین بعلت ثابت بودن جرم زمین برای موجودات واقع در آن یکسان است اما با مکان های دیگر در فضا فرق می‌کند.

با در نظر گرفتن نظریات بالا به نتیجه زیر می‌توان رسید: طبیعت همانند اتوبوسی می‌باشد که در طول زمان حرکت نموده و مبدا و مقصد آن برای ما هنوز کاملاً مشخص نیست. موجودات زنده زمانی وارد (متولد) این اتوبوس شده و بعد از مدتی از آن خارج (فنا) می‌شوند. ولی اثرات زندگی آنان در داخل این اتوبوس از بین نرفته و به مسافران آینده انتقال می‌یابد.

 

ویژگیهای طبیعی انسان

وحشت از نادانسته‌ها: غریزهء طبیعی نهفته در انسان به او حکم می‌کند که در محیط زیست خود از آنچه نمی‌داند در مرحله اول ترس و وحشت داشته باشد. همانند زلزله که اکنون برای ما پدیده طبیعیی شناخته شده‌ای است. مرگ و اسرارآمیز بودن آن اساسی‌ترین ترس و وحشت بزرگ انسان‌ها بوده و هست. مرگ لحظه از کار افتادن جسم انسان است و زمان وقوعش را کسی نمی‌داند. دلیل مرگ طبیعی معمولاً فرسودگی جسمی انسان می‌باشد که باز از ویژگی های طبیعت انسان سر چشمه می گیرد.

اجتماعی بودن انسان: یکی از ویژگی‌های دیگر که طبیعت به انسان واگذار کرده، اجتماعی بودن او است. کودک بدنیا آمده وابستگی حیاتی به پدر و مادر خود دارد در حالی که موجودات زنده‌ی دیگری در طبیعت وجود دارند که از لحظه تولد می‌توانند بدون کمک دیگری به زندگی ادامه دهند. اولین محیط اجتماعی که انسان‌ها با آن آشنا می‌شوند "خانواده" است و مجموع خانواده‌ها اجتماع شهروندی را بوجود می‌آورند. این ویژگی انسان در سن بلوغ جسمانی تاثیر‌پذیری بیشتری از محیط اطراف خود دارد. ولی غریزه تولید مثل، انسان را به محیط اجتماعی وابسته‌تر و پایدارتر می‌کند.

 

خرد انسان: طبق بررسی‌های جدید حافظه انسان ظرفیت رقمی 10 بتوان 150 برای حفظ اطلاعات را دارا می‌باشد. این گنجایش حافظه شگفت‌انگیز با تجربه شخصی انسان از محیط خانواده و اجتماع و همچنین از آموخته‌های وی در طول حیاتش پر شده و اشباع می‌گردد. این داده‌ها و اطلاعات زمینه‌ای می‌شوند برای ساختار خرد انسان. وسیلهء شناخت قوانین طبیعت، خرد است و انسان خردگرا به داده‌های ادیان و یا ایدولوژی های مختلف و پاسخ های جزمی از قبل بیان شده آنها رضایت نمی‌دهد. فردی نوشته بود: ابزار شناخت، خرد انسانی است و نه هیچ چیز دیگر.

با اینکه انسان خصلت‌های فراوان دیگری هم داراست، با همین مقدمه کوتاه می‌توانیم درک آسانتری از موجودیت انسان در طبیعت بدست آوریم.

انسان از چندین هزار سال پیش تا‌کنون نه تنها تکامل جسمی طبیعی خود را داشته، بلکه توانسته است دانش و آگاهی‌های فراوانی را که بدست آورده، بوسیله زبان و بعدها بوسیله نوشتارها به نسل‌های بعدی خود انتقال دهد. این سیر تکاملی جدید با انقلاب کشاورزی و شهر نشین شدن انسان سرعت بیشتری بخود گرفت. انقلاب صنعتی در چند قرن گذشته سطح این دانش و آگاهی را چندین برابر و سرعت تکامل فکری انسان را شتابان‌تر نموده و فاصله گرفتن خردگرایان با اندیشیدن دینی و مذهبی عامل دیگر این پیشرفت بوده است. با این حال تاریخ بشریت تاریخچه کوچکی در مقابل سیر بر آیند و تکامل تاریخ طبیعت است.

انسان اولیه با شناخت تجربی از طبیعت اطراف خود، پرسش های زیادی برایش بوجود می‌آمده که در پاسخ دادن به آنها بعلت نداشتن آگاهی کافی در‌ می‌مانده و پاسخ خود را در ورای طبیعت و یا در جعلیات فرض شده خویش جستجو می‌کرده است. بدین ترتیب انسان نادانسته‌ی دیگری بوجود آورد، که دگر بار وحشت غریزی او را بخود مشغول نموده است.

هراسان بودن انسان باعث آفریدن ماورای طبیعت شده است. ادیان در زمانی می‌توانستند به پرسش‌های انسان نا‌آگاه پاسخ‌هایی بدهند ولی آن پاسخ‌ها مستلزم رد نمودن دانش، خرد و  واگذار کردن آنها به ماورای طبیعت و آفریدگار بوده و هست. ادیان از ترس و وحشت انسانها از نادانسته‌ها بوجود آمدند. حتی پیامبران ادیان نیز نتوانستند بر خلاف قوانین طبیعت عمل کنند و بعد از سپری شدن عمر طبیعی از بین رفتند. ولی جانشینان آنان با بوجود آوردن خرافات و مسدود کردن حوزه عمل‌کرد خرد، وابستگی روانی و ترس آلود انسان‌ها را مورد سو استفاده خود قرار دادند، که این روند هنوز ادامه دارد.

طبیعت و ماورای طبیعت در طول زمان بصورت موازی و بدون برخورد با همدیگر در ذهن انسان‌ها جایگاه خود را بدست آوردند. تنها راه ارتباطی آنها در ادیان و بوسیله پیامبران بوده است. بعد از مرگ پیامبران هیچگونه ارتباطی ما بین انسانها و ماورای طبیعت تعریف شده بوسیله ادیان بوجود نیامده است.

 

با آگاهی امروزی از طبیعت و ویژگی‌های گوناگون انسان و پاسخ به پرسش‌های اولیه انسان‌ها، آیا هنوز به ادیان مختلف احتیاج داریم؟ و یا اینکه ادیان مختلف برای بقای خود به انسان ها احتیاج دارند؟ ما، برای گذر از این موانعی که انسان خود بوجود آورندهء آنهاست، باید از گذشته و تاریخ بشریت بیآموزیم و خرد انسانی را به مرکزی برای پاسخ‌جوئی سوالات خود با تکیه به بدست آورد‌های علمی در آوریم. این فرایند را غربی‌ها مُدرنیته  می‌نامند.

مُدرنیته با سُنت در تضاد نیست بلکه آن را چالش می‌کند. با شناخت بهتر انسان از طبیعت و پیشرفت در علوم، خردگرایان ماورای طبیعت را زیر سوال برده‌اند. آن عامل مهمی که در رابطه طبیعت و ماورای طبیعت فراموش شده بود و خردگرایان چند قرن گذشته آن را دگربار کشف نموده و جایگاهش را در ذهن انسان زنده کردند خود "انسان" است.

برای پاسخ به سوال "علل آفرینش؟" انسانها به کاوش در طبیعت برآمده‌اند و برای درک ذهنی ماورای طبیعت، دیگر به ادیان وابسته نیستند.

آگاهی و دانش که همیشه مورد سوء قصد ادیان قرار گرفته‌‌اند، می‌توانند ادیان مختلف را در درون خود ذوب کنند. دانشورزی راه رهایی از خرافات و بهزیستی و  همینطور راه رهایی از ماورای طبیعت نامفهوم می‌باشد. زمانی مُدرنیته می‌تواند در جامعه‌ای نهادینه شود که آزادی نظریه پردازی و تبادل نظر در آن  توسط راهکار‌های قانونی تضمین شده باشد.

تا آن زمان راه زیادی نمانده است. تنها باید به چالش کشیدن خویش را آموخت!

 

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630