بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

فروردين   1388 ـ مارچ  2009 

پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو

تمام سهم من از دموکراسی
رضا حیرانی

صفر

اغراق نیست اگر بگویم در زمان انتخابات سال هشتاد و چهار ریاست جمهوری هیچکدام از افراد اپوزسیون نتوانستند به اندازه‌ی آقای بلوکی همسایه‌ی هفتاد و پنج ساله‌ی ما، مردم را مجاب به تحریم انتخابات کند. آقای بلوکی دو پسر اولش را در زمان بگیر و ببندهای اوایل انقلاب از ایران خارج کرد و پسر آخرش، حمید هم به هنگام حمله‌ی عراق از مرز ترکیه گریخت. هر سه پسرش در آمریکا هستند و به اعتقاد آقای بلوکی در صورت شرکت نکردن مردم در انتخابات ـ که منجر به تغییر بنیادین وضعیت خواهد شد ـ آنها عید سال بعد در خانه هستند. شعار آقای بلوکی این است "سال دیگه همین روزا به خونه بر می‌گردن"

وضعیت مردم ایران در تلاش برای رسیدن به دموکراسی دلخواه وضعیتی نمایشی‌ست. اصلا بزرگترین خصلت ایرانی‌ها در سه دهه‌ی گذشته نمایش بوده و هست. ما از نمایش آنچه دوست داریم ارائه دهیم لذت می‌بریم. نمایش آدم‌هایی با دیدی وسیع و بینشی بالا. مانند بازیگران تئاتر عاشق مونولوگ‌های طولانی هستیم. عاشق ایجاد فضایی تک بعدی برای به رخ کشیدن خویش و مجاب کردن و تحت تاثیر قرار دادن هفتاد میلیونی که در تصور ما روی صندلی‌های روبروی سن نشسته‌اند. همه‌ی ما بارها در موقعیت‌های مختلف با آدم‌هایی طرف شده‌ایم که بدون هیچ استدلال ساده‌ای توقع دارند بپذیریم که نتیجه گیری آنها از موضوع مورد بحث تنها و تنها نتیجه‌ایست که می‌شود به آن رسید. اصلا ما تحمل وضعیت‌های خاکستری را نداریم برای ما همه سیاهند الی ما که سفیدیم. عدم قطعیت توهین است برای ما، چرا که هرچه فکر می‌کنیم را قطعی می‌دانیم.

این مقدمه‌ای بود تا بگویم اگر از این سطر به بعد از متن من احساس نتیجه گیری کردید بدانید که من تنها از طرف خودم و با استدلال‌های خودم حرف می‌زنم و هیچ نیازی ندارم که شما مخاطب عزیز آن را وحی منزل بدانید. پس مطمئن باشید در صورت نپذیرفتنش از سوی من به حماقت متهم نخواهید شد. شما با نپذیرفتن استدلال‌های من نه عامل  استکبار هستید نه عنصر خود فروخته‌ی رژیم. نه جاسوس اسرائیل و آمریکا نه جیره خوار حکومت.

 

یک

پیاده از سمت خیابان ملک به داخل ترکمنستان می‌پیچم. سمت چپم محوطه‌ایست که تا دو روز پیش محل تجمع طرفداران هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری بود. پوسترهای هاشمی روی زمین ریخته. کاغذ باریکی که روی آن با ماژیک نوشته شده"صدای پای فاشیسم" به تابلوی راهنمایی چسبیده. شعاری که آخرین تلاش طیف معتقد  به شرکت در انتخابات در میان جریان روشنفکری برای روی کار نیامدن کاندیدای جناح مخالف بود.

در میان این گروه کمتر کسی تصور این شرایط و این روز را داشت. یقین به پیروزی قاطع دکتر معین در دور اول باعث شده بود همه از رفراندوم برای تغییر قانون اساسی حرف بزنند. یکی از آرزوهایی که گفته می‌شد حامیان معین در صورت کارشکنی برای او در دوران ریاست جمهوری‌اش لایحه‌اش را به مجلس خواهند برد.ایمان به اینکه با پیروزی دکتر معین دستکم می‌توان به برگزاری انتخابات های بعدی به صورت آزاد تر و با تنوع سیاسی بیشتر امیدوار شد باعث شده بود وضعیت فعلی چیزی شبیه کابوس شده باشد.نامه‌های زیادی با امضای نویسندگان و هنرمندان در حمایت از هاشمی و با عنوان هشدار به ملت برای روی کار آمدن تحجر نوشته شده بود و عجیب اینکه بسیاری از این نام‌ها در دور اول با شعار تحریم انتخابات به افرادی که ضمن اعتراض به شیوه ی انتخابات معتقد به شرکت و رای دادن به معین بودند به دیده ی تمسخر می‌نگریستند. حال اینکه امروز وضعیت به قدری کابوس‌وار شده بود که برایشان چاره‌ای جز حمایت از هاشمی باقی نگذاشته بود.

و من در روز اعلام شکست هاشمی از احمدی نژاد خیابان ترکمنستان را قدم می زنم. با خودم فکر می‌کنم چه کسی از شعار تحریم سود برده است؟ اصلا مگر نه اینکه از دوسال قبل یعنی از زمان انتخابات دومین دوره‌ی شوراهای شهر و مجلس هفتم جریان تحریم تنها باعث شده بود جناحی به قدرت برسند که از سال هفتاد و شش بطور کامل منزوی شده بود. جناحی که بیشترین حمله را به جریان روشنفکری انجام می‌داد.

دو

امروز در اولین روزهای بهار هشتاد و هشت همان مسیر خیابان ترکمنستان را قدم می‌زنم و فکر می‌کنم تا یکی دو ماه دیگر آیا این مکان  بازهم شاهد تجمع طرفداران یک کاندیدای دیگر خواهد بود؟ آیا تجربه ی تحریم انتخابات در شش سال گذشته حامیانش را به نتیجه‌ی دلخواه رسانده است؟ که این افراد باز هم شعار تحریم سر می‌دهند؟ که در این صورت کاش برای یکبار هم که شده این افراد استدلالی قانع کننده و منطقی داشته باشند. استدلالی نه از روی شعارهای از جنس آقای بلوکی بلکه حرفی از سر شناخت شرایط داخل کشور و وضعیت و امکانات موجود باشد.

امروز به اعتقاد من مسئله تحریم یا شرکت نیست. مسئله بی تفاوتی جریانی ست که نه حرکت‌های اعتراضی مدنی مانند شرکت در انتخابات و انتخاب کاندیدایی که دستکم حداقل‌های مورد تائیدمان را داشته باشد را تائید می‌کنند و نه جسارت ریسک کردن در انجام حرکت‌های اعتراضی خارج از چارچوب‌های قانونی را دارا هستند. این جریان برخلاف نامش که روشنفکری‌ست تنها و تنها غر می زند و برعکس باورهایی که مدعی‌اش هستند به طور دقیق دل به امداد‌های غیبی برای تغییر وضعیت بسته‌اند. امدادهای غیبی‌ای که گاهی در حد اهوراهای یزدی و هخاها و برخی از مجریان مبتذل و کم سواد و تیغ زن شبکه‌های آنسوی آبی تنزل پیدا می‌کند. گواه این مسئله تجربه ی سی ساله‌ی این جریان است که در تمام این مدت وعده‌ی تغییر اساسی اوضاع را در عید سال بعد می‌دهند. عینی ترین تجربه در این زمینه انتخابات ریاست جمهوری دور قبل بود. جایی که بر عکس ادعای هواداران تحریم، با وجود پایین‌ترین میزان مشارکت مردم در انتخابات نه تنها تغییری در جهت بهبود اوضاع حاصل نشد بلکه همان مختصر آزادی‌های در دسترس نیز از دست رفت. آیا به راستی هواداران تحریم تنها دل به همین بحران موجود در روابط بین المللی ایران با دیگر کشورها دل بسته‌اند؟ بحرانی که تنها نتیجه‌اش جنگ و خون ریزی‌ست؟ که در این صورت بدا به حال آنانکه برای رسیدن به خواسته‌‌هایشان حاضر به فنا شدن سرزمین مادری هستند. ایکاش چنین گروهی دستکم شعار نجات ایران سر نمی‌دادند. نجات کدام ایران؟ و به وسیله‌ی چه کسانی؟ آیا دموکراسی مورد نظر این افراد افغانستان و عراقی دیگر به نام ایران نیست؟

سه

بدون شک کسی با تمایلات روشنفکری ایده‌آلش شرایط امروز به ویژه شکل برگزاری انتخابات در ایران نیست. اما باید پذیرفت برای خروج از بن بست فعلی و با توجه به امکاناتِ قابل اتکای موجود باید کمی واقع بینانه برخورد کرد. حرف من به عنوان کسی که در چهارسال گذشته حتی از تحویل کتابم به وزارت ارشاد خودداری کرده ام این است که وقتی نگاهی واقع بینانه به اطرافم می‌اندازم متوجه می‌شوم هیچ حرکت قابل توجهی از سوی دوستان همفکرم انجام نشده و نخواهد شد ولو در حد برگزاری جلساتی مداوم و معترض.  وقتی بسیاری از دوستان طرفدار تحریم بر خلاف من و برخی دیگر حتی حاضر به پذیرفتن ریسک انتشار کتاب‌هایشان به صورت زیر زمینی نیستند  و یا وقتی در جلسات خصوصی‌شان هم به شاعران و نویسندگان اجازه ی قرائت آثار مختصر معترض را نمی‌دهند چطور توقع دارند این مردم خسته به جای ما حرکت‌های آنچنانی انجام دهند؟ آیا دوستان خارج از کشور که بیشترین مطالب را در حمایت از تحریم می‌نویسند  حاضرند برای اثبات جسارت و صداقت خویش به ایران بازگردند و مثل ما در شرایط موجود حرکت‌های مورد نظرشان را انجام دهند؟ چطور می شود به حرف این افراد اطمینان کرد وقتی آنها برای انتشار اثارشان حاضرند هر سانسوری را از سوی ارشاد بپذیرند؟ وقتی حاضر نیستند ولو به قیمت زندانی شدن به کشور برگردند چطور از مردم داخل کشور توقع دارند یا با بی تفاوتی در استفاده از اندک موقعیت‌های موجود مانند انتخابات هر شرایطی را تحمل کنند یا به جای آن بزرگواران به زندان بروند؟ طبیعی ست که بیرون گود نشستن و درخواست لنگ کردن حریف از هر کسی بر می‌آید. ما هم اگر روی صندلی‌های کافه فلان در پاریس و لندن و لس آنجلس نشسته بودیم به راحتی می‌توانستیم از داخلی‌ها درخواست کنیم تحریم که هیچ اصلا اسلحه دست بگیرند!!!

 چهار

این بحث به معنای شرکتِ در انتخابات در هر شرایطی نیست. هدف من بیشتر این است که دوستانی که معتقدند تحریم در انتخابات بهترین راه است به میدان بیایند و راه حل مورد نظر خود را بیان کنند. راه حلی که خودشان در اجرای آن و صد البته در داخل کشور پیش قدم بشوند. بپذیریم که به عنوان طیفی که چه درست یا غلط عنوان دهن پر کن روشنفکری را برای خود برگزیدیم ناچاریم به وظیفه‌مان که همانا روشنگری‌ست عمل کنیم. نمی‌شود از مردم توقع حرکتی را داشت که خودمان از انجام آن در خفا هم ترس داریم. باید اندیشید راه حل مناسب با توجه به شرایط امروز ایران چیست؟ همین حالا هم به قدر کافی دیر شده است چه برسد به فردا.

پنج

حکایت دموکراسی در ایران حکایت آقای بلوکی در شب انتخابات است. زمانی که با شنیدن تمدید زمان انتخابات، از همسرش ماه منیر خانم پرسید:" این شناسنامه ی کوفتی کجاست؟"

مسیر ما در جهت رسیدن به دموکراسی با شرایط  دلخواهمان بی شباهت به گام‌های لرزان آقای بلوکی نیست. گام‌های لرزانی که در دل تاریکی شب آرام آرام به دنبال صندوق سیاری می‌گشت که بتواند با یک رای سهم خودش را در جهت تلاش برای تغییر وضعیت ادا کند.

یاد شعار طرفداران دکتر معین در انتخابات گذشته بخیر "یک رای تمام سهم من از دموکراسی"

http://tentonine.blogfa.com/post-19.aspx

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630