بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

اسفند   1387 ـ مارچ  2009 

پيوند به نظرها

مشاغل زنان در عصر رسالت

سيدمحسن سعيدزاده

بازگويى و انتقال تاريخ و فرهنگ پربار اسلام، بخصوص فرازهاى متروك آن، كه به علت دورى صالحان از حكومت، غبار غربت گرفته است، براى نسل انقلاب به ويژه زنان، مفيد و رهگشاست. اكنون كه زن مسلمان ايرانى، مصمم و جدى، در راه اعتلاى ايران اسلامى قدم نهاده است، طرح چنين مباحثى او را به گذشته پرافتخار دوران بازسازى اقتصاد حكومت اسلامى در عصر پيامبر (ص) پيوند مى دهد و از طرف ديگر، نشان مى دهد كه اسلام دين ساده و دين زندگى است و على رغم آنكه در امور معنوى، سختگير و غيرقابل انعطاف بوده و همواره مومن را ميان خوف و رجا نگه مى دارد، در امور دنيا سهولت و آسايش را برگزيده است.

فهرستى كه اكنون به شما ارائه مى شود، گزارشى از سنت معصوم (ع) و سيره مورد قبول مسلمانان است. اين گزارش نشان مى دهد كه زنان در عرصه هاى مختلف اجتماعى حضور داشته و فعالانه تلاش مى كرده اند؛ گرچه آنان به اقتضاى زمان، همواره به مشاغل ياد شده، به خصوص رزم اشتغال نداشته اند، ولى هدف اين مقاله تجويز مشاغل مذكور نيست، بلكه گزارشى است كه نقش حضور زنان را از ديدگاه تاريخى نشان مى دهد. بحث فقهى همه جانبه و نقد نظرات مخالف حضور زنان در توسعه كشور، مجال بيشتر و فرصت فراتر مى طلبد. هدف بازنگارى و ترجمه سنت هاى اجتماعى مسلمانان در زمان حضور پيامبر(ص) و يكى، دو سده پس از آن است. روشن است كه در تاريخ اسلامى تمامى سنت ها ذكر نشده، چنان كه ما نيز در اين فهرست آنها را به تفصيل، بازگو نكرده ايم.

با وجود منابع فراوانى كه حضور زنان، درپى داشته و على رغم پيشينه دراز آن، رواياتى مبنى بر نهى و منع پاره اى از مشاغل براى زنان مشاهده مى شود. ريشه اين ممانعت ها، در تعارض منافع است. بطور معمول در جايى از بعضى مشاغل و يا آموزش آن توسط زنان نهى شده كه حقى از شوهر ضايع گشته يا مفسده اى به دنبال آورده است.

ابوعثمان جاحظ مى گويد: مردان عياش، براى اجراى منظور شوم خود، زنى را به دلالى فساد و انحراف بر مى گزيدند كه صفات و شرايط خاصى داشته باشد، از جمله: عطار، قابله يا سازنده وسايل عروسى باشد. “بان تكون اما بياعه طيب او قابله او صانعه لاله العرائس” (1)
اگر از حضور زنان در بازاركار جلوگيرى به عمل آمده، به خاطر چنين پيامدهايى است وگرنه كار و اشتغال براى هر مسلمانى مورد توجه و رغبت دين اسلام است.

به گواهى تاريخ و روايات اسلامى، زنان در عرصه كارهاى اجتماعى سهم بسزايى داشته اند. آنان در عصر رسالت و امامت، متصدى مشاغل و حرفه هاى بسيارى بوده، بخش عمده اى از نيروى كار، تخصص و توليد را بر عهده گرفته بودند.

به استناد روايات، حضرت محمد(ص) و امامان معصوم(ع) ترويج دهنده كار زنان بوده يا حداقل آن را پذيرفته بودند. ارائه يك فهرست از مشاغل زنان در سده نخست و اوايل سده دوم قمرى اين موضوع را تإييد مى كند. آنچه در طى سه قسمت ملاحظه خواهيد نمود فهرستى از مشاغلى است كه زنان به صورت محدود يا گسترده عهده دار آن مى شده اند. پرواضح است بازگويى اين موارد به معناى فراخوانى به مشاغل يادشده نيست چنانكه به معناى محصور ساختن به اين موارد نيز نمى باشد. هدف مقاله از ذكر موارد تإكيد بر اين است كه اشتغال زنان خود به خود امرى ناپسند يا ممنوع نيست بلكه در بسيارى موارد پسنديده و حتى در حد واجب كفايى و يا عينى مى باشد. تنها برخى عوارض جانبى و مفسده هاى عارضى و يا محدوديتهاى طبيعى و يا عرفى و اجتماعى است كه آنان را از برخى مشاغل باز مى دارد و اين محدوديتها براى مردان نيز وجود دارد.

 

1 ـ صنايع دستى

اين حرفه يكى از مشاغل پررونق زنان سده نخست بوده است. زينب دختر جحش همسر پيامبر اسلام(ص) صنعتگر بوده و بدان اشتغال داشته است. كار او مورد تإييد و قبول رسول خدا(ص) بود.
“وكانت زينب امرإه صناع اليدين فكانت تدبغ و تخرز و تبيع ما تصنعه و تتصدق على المساكين”(2)
“زينب زنى صنعتگر بوده كه با دستهايش دباغى و خرازى مى كرد، (سپس) آن را مى فروخت و (پولش را) به درماندگان صدقه مى داد.”

“پيامبر(ص) فرمود: از ميان شما زنان من، آن زنى زودتر به من ملحق مى شود كه دستش بلندتر است.” زنان پيامبر(ص) اين معنى را متوجه نشدند، مگر وقتى كه زينب از دنيا رفت (بدان جهت كه او كار مى كرد و صدقه مى داد)(3).

رائطه (يا ريطه) نام همسر عبدالله بن مسعود، صحابى مشهور است. اين خانم كه خود از ياران دانشمند حضرت محمد(ص) بوده ـ و احاديثى نيز نقل كرده ـ به صنعتگرى مى پرداخت و پولش را در راستاى آسايش شوهر و بچه هايش هزينه مى كرد. او يك روز به شوق دستگيرى از مستمندان، به حضور پيامبر گرامى اسلام(ص) شرفياب شد و در اين مورد چيزى پرسيد. آن حضرت فرمود: درآمد شغل خود را در راه همسر و فرزندانت انفاق كن [كه بهترين صدقه است].(4)

امام صادق(ع) به نقل از پيامبر(ص) كسب كنيزكان (زنان برده) را در فهرست “مناهى” (امور نهى شده) آورده، مگر كنيزى كه صنايع دستى آموخته و مى تواند بدين حرفه اشتغال ورزد(5).

 

2 ـ نخ ريسى و پارچه بافى (6)

ريسندگى و بافندگى از مشاغل توده زنان عصر رسالت بوده است؛ شغلى محبوب كه در روايات چندى مورد توجه قرار گرفته و براى زنان سفارش شده است.

امام صادق(ع) از پيامبر(ص) چنين نقل كرد: “علموهن المغزل و سوره النور”(7). “به زنان نخ ريسى و بافندگى و نيز سوره نور را آموزش دهيد.”

مادر حسن نخعى گفت: اميرمومنان على(ع) بر من گذشت و فرمود: به چه كارى مشغول هستى؟ گفتم: مى بافم[ نخ مى ريسم]. فرمود: آگاه باش كه اين (شغل) حلالترين پيشه ها است(8).

عايشه خود بدين حرفه اشتغال داشته(9) و درباره ثواب آن چنين گفته است: “مثل المغزل بيدالمرئه احسن من الرمح بيد المجاهد فى سبيل الله ... = مثل دوك به دست زن، بهتر است از نيزه در دست مجاهد راه خدا” (10).

از برخى روايات ديگر ـ كه به خاطر اختصار از آن صرف نظر مى كنيم ـ پيداست كه صنايع دستى، حرفهء همهء زنان آن دوره بوده است(11). پيشينه اين حرفهء سودمند، به سال ها قبل از اسلام مى رسد(12) و در ميانه ملت هاى ديگر نيز رواج داشته است(13).

در قرآن كريم، ضمن اشاره به اين حرفه، حكمتى بيان شده است: “ولا تكونوا كالتى نقضت غزلها من بعد قوه(14)= مانند زنى نباشيد كه بافته خود را پس از نيرو(ى صرف شده) از هم گسيخت.”

جاحظ، در فصلى كه به احمقها (ى عاقل!) اختصاص داده، مى نويسد: “ريطه بنت كعب بن سعدبن تيم بن مره و هى التى نقضت غزلها انكاثا فضرب الله تبارك و تعالى بها المثل و هى التى قيل لها خرقإ وجدت صوفا”(15)  ريطه دختر كعب ... و اين خانم همان كسى است كه بافته خود را بعد از آنكه محكم شده بود، از هم گسيخت، پس خداوند تبارك و تعالى به او مثل زد و اين زن همان كسى است كه درباره اش گفته شده: احمقى كه پشم به دست آورده است.

 

3 ـ تجارت و بازرگانى

تا حدودى تمام مسلمانان جهان، شرح حال حضرت محمد(ص) و ابتداى آشنايى ايشان با حضرت خديجه (س) را مى دانند. عامل ظاهرى اين پيوند، شناختى بود كه حضرت خديجه (س) از سفر تجارتى پيامبر(ص) پيدا كرده بود. خديجه (س) زن توانا و قدرتمند جزيره العرب بود. او از چهره هاى بارز و از تاجران سرشناس عربستان و كشورهاى همجوار آن بوده كه ارقام عمده اى از كالاهاى مورد نياز را خريد و فروش مى كرد(16). بعد از رسالت حضرت محمد(ص) آن ثروت انبوه در راه اسلام هزينه شد تا آيين جديد بتواند به اهداف خود دست يابد.

بجز حضرت خديجه(س) زنان ثروتمند ديگرى به خريد و فروش كالا اشتغال داشته اند كه گاه خدمت پيامبر(ص) رسيده، احكام تجارت اسلام را از ايشان مى آموخته اند. گرچه مورخان به علت فراوانى تاجران زن در عصر رسالت، موضوع يادشده را گزارش نكرده اند، اما به تناسب موضوعات ديگر، نمونه هايى در احاديث آمده است(17).

 

4 ـ فروشندگى

دست فروشى، دوره گردى و حق العمل كارى زنان (18) از ديگر نمونه هاى اقتصادى تاريخ سده اول است. زن عصر رسالت با تأييد پيامبر گرامى اسلام(ص) حق داشت به دست فروشى اشتغال ورزد.
“انما رخص رسول الله(ص) للنسإ العواتق(19) فى الخروج فى العيدين للتعرض فى الرزق = فرستاده خدا (ص) به زنان جوان اجازه داد تا در مراسم عيد فطر و قربان (از منزلهاى خود) خارج شده، براى تهيه روزى بساط بگسترانند.”(20)

تعدادى از زنان عصر حضور پيامبر(ص) به عطرفروشى اشتغال داشته اند. اينان به صورت دوره گرد، به خانه هاى مردم مراجعه كرده، كالاهاى خويش را عرضه مى كردند. تاريخ اسلام از زنان فروشنده اى(21) نام برده كه براى فروش عطر به منزل رسول خدا(ص) مى آمدند. “روزى پيامبر(ص) وارد منزل شد، در حالى كه بوى عطر به مشام مى رسيد. آن حضرت فرمود: من بوى خانم “حولإ” (22) ی عطرفروش را استشمام مى كنم، او نزد شما آمده است؟ آيا از او چيزى خريده ايد؟”(23)

 

5 تا 7: مشاغل خدماتى

كارگشايى، شاطرى، نظافت و خدمات منزل كه در زمره كارهاى خدماتى عصر رسالت به شمار مىآمده، براى زنان مجاز بوده است. در خصوص كارگشايى، نصى از دوره حضرت رسول(ص) به دست نيامده، ليكن اين معنا به خوبى از سيره زنان خاندان نبوت و ياران آن حضرت فهميده مى شود. مثلاً، از امام هفتم(ع) روايت شده كه فرمود: “كان ابى يبعث امى و ام فروه تقضيان حقوق اهل المدينه(24) =
پدرم امام جعفر صادق(ع) مادرم و ام فروه [دختر امام صادق(ع] را مى فرستاد تا حقوق مردم مدينه را برآورده سازند.”

شاطرى زنان از مشاغل رايج آن زمان بوده است. از گزارش ابن حجر برمى آيد كه اين واژه (به معناى امروزى) در آن دوره متداول بوده است. او در اين باره چنين نوشته است: “وكانت[ فضه النوبيه] شاطره الخدمه فعلمها رسول الله(ص) دعإ تدعوبه. فقالت لها فاطمه اتعجين او تخبزين؟ فقالت بل اعجن يا سيدتى و احتطب فذهبت و احتطبت ... = فضه نوبيه [كه كنيز حضرت فاطمه(س) بوده است] به خدمت شاطرى مى پرداخت. پيامبر(ص) دعايى به او مى آموخت. پس فاطمه(س) به او فرمود: آيا خمير مى كنى يا نان مى پزى؟ فضه جواب داد: اى سرور من! بلكه خمير مى كنم و هيزم تهيه مى نمايم. سپس [بيرون] رفت و هيزم جمع كرد ...”(25)

جملهء “شاطره الخدمه” با توجه به ريشه و معناى آن به چند صورت مى تواند تفسير شود:

الف ـ منظور شاطرى و نانوايى باشد، بدان جهت كه براى تهيه و پخت نان چند نفر دخالت دارند و هر يك شطرى (بخشى) از كار را انجام مى دهند، چنان كه فضه، جمع آورى هيزم و خمير كردن را پذيرفت و حضرت زهرا (س) نان پخت.

ب ـ منظور، حق العمل كارى باشد، يعنى آن زن، خدمت خود را به شرط دريافت بخشى از حاصل كار، انجام دهد. از مالك پرسيدند: “من إين شاطر عمربن الخطاب عماله؟ فقال اموال كثيره ظهرت لهم=
عمربن خطاب چگونه با كارگزاران خود به نصف (يا بخشى از اموال) توافق مى كرد؟ او در جواب گفت: مال فراوانى به دست مسلمانان افتاده بود.”(26)

مشاطره يك عنوان حقوقى است كه در فارسى به معنى حق العمل كارى است. اين عنوان غير از مضاربه، مزارعه و مساقات است.

ج ـ منظور از “شطر” بخشى از زمان خدمت باشد، يعنى خدمت او نيمه بود يا در بخشى از زمان انجام مى شد و به تعبير امروزى، كار خدماتى او به صورت پاره وقت انجام مى گرديد. به هر حال، هر چه باشد خدمت شاطرى يكى از كارهاى زنان سده اول بوده است.

خدمت زنان در مسجد كه جزو اماكن عمومى و مقدس اسلامى محسوب مى شود، از جمله كارهايى بوده كه در عصر رسالت انجام مى شده است. ابوهريره گويد: زن سياه چهره اى مسجد پيامبر(ص) را تميز مى كرد. چندى گذشت كه پيامبر(ص) او را نديد. از حال او جويا شد. ياران گفتند: وى از دنيا رفت. پيامبر(ص) فرمود: چرا مثل هميشه از من اذن نگرفتيد؟ (گويا ياران پيامبر(ص) إمر آن زن را كوچك شمرده و بدون اطلاع پيامبر مراسم را بجا آورده و به خاك سپرده بودند). سپس فرمود: مرا به قبر آن زن راهنمايى كنيد. پس از آن، رسول خدا(ص) سر قبر او حاضر شد و نماز خواند(27).

به جز اين خانم (ام محجن)، زن يا زنان ديگرى نيز به نظافت مسجد مشغول بوده اند و حضرت رسول(ص) علاوه بر آنكه آنها را منع نكرده، به آنان اظهار محبت نيز كرده است(28).

از روايت فضه نوبيه موضوع خدمتگزارى زنان در منزل(29) نيز استفاده مى شود. علاوه بر اين، روايات فراوانى در خصوص خدمت زنان به خانواده ها در دست است. در اين روايات خصوصيات كنيزكان، شيوه برخورد با آنان، موضوع محروميت و مسايل متفرقه ديگرى مطرح شده است. ابراهيم بن ابى محمود از امام رضا(ع) پرسيد: حكم كنيزك نصرانى خدمتكار كه مى دانيم وضو نمى گيرد و غسل جنابت نمى كند، چيست؟ آن حضرت فرمود: اشكالى ندارد، منتها دست هايش را بشويد(30).

خدمتكارى زنان شوهردار و زنان آزاده نيز در آن زمان معمول بوده است. نمونه روشن اين موضوع، اسمإ بنت عميس و ام ايمن هستند كه در خانه حضرت زهرا (س) خدمت مى كرده اند.

 

8 ـ كارهاى ادارى بازار

“شفا” كه از بيعت كنندگان نخست و از مهاجران بوده، در رديف زيرك ترين زنان صحابى قرار داشته است. ابن حجر درباره او چنين مى نويسد: “كانت من عقلإ النسإ و فضلائهن و كان رسول الله يزرورها و يقيل عندها فى بيتها ... كان عمر يقدمها فى الرإى و يرعاها و يفضلها و ربما و لاها شيئا من إمر السوق(31)= وى از زنان عاقل و فاضل بود. پيامبر(ص) به ديدن او مى رفت و در خانه اش استراحت می کرد. عمر او را در نظرخواهى مقدم و محترم مى داشت و بر ديگران ترجيح مى داد و چه بسا چيزى از كار بازار را به او واگذاشته بود.”

غير از خانم شفا كه از نخبگان ياران پيامبر(ص) بوده و به دستور آن حضرت به عايشه و فضه علم طب و خط آموخته، نام زن ديگرى به اسم “سمرإ بنت نهيك” مطرح است كه در كار بازار، متصدى پست “احتساب” بوده است(32).

 

9 ـ چوپانى

گوسفندچرانى و شترچرانى و، كلاً، گله دارى و دامپرورى از ديگر مشاغل زنان در عصر رسالت بوده است. وقتى ميمونه همسر پيامبر اكرم(ص) زنى از كنيزكان خود را آزاد كرد، رسول خدا(ص) به او فرمود: “اگر او را به خانواده ات مى دادى تا برايشان گوسفند بچراند، بهتر بود.”(33)

كعب بن مالك، دختركى داشت كه به چوپانى گوسفندان او اشتغال داشت. آن دختر يك روز مشاهده كرد كه گوسفندى مريض است. او را با يك تكه سنگ[ تيز] سربريد. كعب به خانواده اش گفت: از گوشت آن نخوريد تا حكم آن را از پيامبر(ص) بپرسم ...(34).

به جز كعب بن مالك تعداد ديگرى از ياران پيامبر(ص) زنان را براى چوپانى استخدام كرده بودند و آن حضرت اين روش را تإييد كرده بود(35).

پيشينهء چوپانى زنان، زمان هاى دور و درازى دارد. قرآن(36) در جريان قصه موسى به چوپانى دختران شعيب اشاره كرده است. علاوه بر اين، چوپانى زنان در فرهنگ اقتصادى اعراب نيز سابقه طولانى دارد(37).

 

10 ـ ساربارنى و زمامدارى شتر

حرفهء ساربانى و زمامدارى شتر(38) چيزى شبيه رانندگى در عصر حاضر است. وقتى زنان بتوانند وسايل حمل و نقل آن دوره را برانند و مسافر يا بار جابه جا كنند، به طريق اولى در عصر كنونى مى توانند به امر رانندگى اشتغال داشته باشند(39).

اسمإ بنت يزيد از بهترين زنان سخنور، شجاع و دانشمند صحابى است. او زمامدار ناقه پيامبر(ص) خوانده شده است. اسمإ كه خودش از محدثان اسلامى است، مى گويد: “انى لاخد بزمام الغضبإ ناقه رسول الله(ص)(40)= من زمام شتر رسول خدا(ص) را كه “غضبا” نام داشت مى گرفتم.”

قيله، دختر مخرمه، از زنان عصر حضرت رسول(ص) و از ساربانان مى باشد(41). اين جمله را يكى از مردان زيرك كه مى خواست چراگاهى را به خود اختصاص دهد، درباره او گفته است: “وما حظك فى الدهنإ لا ابالك؟” = اى بى پدر! بهره تو از سرزمين دهنا چيست؟ او گفت: توقفگاه شترم.

قيله وقتى شنيد که آن مرد قصد دارد از پيامبر(ص) كاغذى بگيرد كه خود در آنجا تصرف كند، به رسول خدا(ص) عرض كرد: “انما هذه الدهنإ عندك مقيد الجمل و مرعى الغنم و نسإ بنى تميم و انباوها ورإ ذلك= (اى پيامبر خدا(ص]) همانا اين دهنا كه پيش شماست جايگاه شتران و چراگاه گوسفندان است و زنان بنى تميم و فرزندانشان پشت آن هستند.”(42)

 

11 ـ پرورش اسب

پرورش اسب گرچه كار سخت و دشوارى بوده، اما برخى زنان عصر رسالت بدان پرداخته بودند.
اسمإ دختر ابوبكر ـ همسر زبير ـ در زمره كسانى ياد شده كه اسب مى پرورانده است. او مى گويد:
“كنت اخدم الزبير و كان له فرس اسوسه فلم يكن من الخدمه شىء اشدعلى من سياسه الفرس= من به زبير كمك مى كردم و او اسبى داشت كه من سياستش (تربيتش) مى كردم اما، هيچ كارى مثل سياست اسب براى من شديد (و ناگوار) نبود.”(43)

 

12 ـ خياطى

خياطى از جمله كارهاى خانگى زنان است كه سابقه آن در دورترين نقطه تاريخ به چشم مى خورد. با اين حال، خياطى به عنوان يك حرفه خاص در محيط هاى خانواده مطرح نخواهد بود، بلكه به عنوان شغلى سودآور كه جنبه عمومى دارد، قابل بحث است.

عده اى خرازى را ـ چنان كه از ريشه لغوى آن برمى آيد ـ نوعى خياطى گرفته اند، البته در صورتى كه به دوختن پوستين و بالش و متكا اختصاص يابد. همچنين گفتيم كه زينب همسر پيامبر اكرم(ص) به اين حرفه اشتغال داشته و حاصل كار خود را مى فروخته است(44).

اگر خياطى را تنها به دوخت و دوز لباسها و نيازمنديهاى منزل اختصاص دهيم، باز هم به عنوان يك شغل، اهميت خود را از دست نمى دهد و از هنر زنان نمى كاهد، زيرا اين كار وظيفه زن نيست(45).
در روايت آمده كه كثيربن عبيد بر عايشه وارد شد و ملاحظه كرد كه عايشه مشغول دوختن جامه مى باشد(46).

عقيل از غنايم به دست آورده از مشركان، سوزنى جهت خياطى براى همسرش هديه آورده بود كه ناگهان منادى پيامبر(ص) اعلام كرد: هر كه چيزى از غنايم نزد اوست، پس بدهد و او سوزن را پس داد(47).

ام سنان اسلميه وقتى كه عازم جنگ خيبر بود، نزد حضرت محمد(ص) آمده، عرض كرد: اى رسول خدا(ص) با شما مى آيم كه مشك ها را بدوزم و ...(48)

از اين مطلب روشن مى شود كه دوزندگى زنان به خياطى در محيط منزل محدود نمى شده و جنبه عمومى و فراگير داشته است جامعه آن روزگار، مثل عصر حاضر به خياط زن نياز داشته، بخصوص كه اسباب دوخت و دوز و سوزن براى همه فراهم نبوده است. هر زنى كه سوزن و ابزار خياطى داشته، جزو افراد سرشناس به حساب مى آمده است!

 

پى‏نوشت‏ها:

1 ـ اخبار النسإ، ابن قيم، ص217، به نقل از البيان و التبين.

2 ـ زوجات النبى(ص) و اولاده، ص225ـ224، به نقل از طبقات ابن سعد.

3 ـ همان مدرك.

4 ـ المعجم الكبير للطبرانى، ج24، ص265 ـ 263.

5 ـ وسائل الشيعه، ج12، ص118، چاپ آخوندى ـ التهذيب، ج6، ص367، چاپ آخوندى ـ لسان العرب، ماده “ضع”.

عن ابى عبدالله(ع) “قال نهى رسول الله(ص) عن كسب الامإ فانها ان لم تجد زنت الا امه قد عرفت بصنعه يد ...” (كتاب التجاره، باب33 از ابواب ما يكتسب به، شماره 1.)

نكته اى كه از استثنإ فهميده مى شود، شرافت شغل زن است. زن هنرمند به خاطر انديشه هنرمندانه خود از نوعى عزت نفس برخوردار است و حاضر نمى شود تن به خودفروشى بدهد! البته اين استثنإ ناظر به اين واقعيت نيز هست كه وقتى در شغل خودش سرشناس باشد و مردم از حرفه او آگاهى داشته باشند معمولا بى كار نخواهد ماند و درآمد خواهد داشت لذا به انديشه كارهاى آلوده نمى افتد.

6ـ كلمه غزل برغم استعمال لغوى، در روايات به دو معنى به كار رفته است: نخ ريسى و بافندگى، مانند: “و غزلنا لكم اثوابكم” و “نعم اللهو الغزل” و مانند: “صوف و قطن تغزله نسائهم” و در برخى روايات ميان غزل و نسج تفكيك آمده است: تفسير عياشى ج1 ص175.

7ـ وسائل الشيعه، ج14، ص127 ـ و نيز نگاه كنيد: وسائل الشيعه، ج3،ص572 ـ مكارم الاخلاق، ص238 ـ 239.

8ـ التهذيب، ج6، ص282، ش248، تفسير عياشى، ج1، ص150.

9ـ الغدير، ج2، ص7، به نقل از حليه الاوليإ، ج2، ص45، تاريخ بغداد، ج13، ص253.

10ـ زوجات النبى(ص) و اولاده، ص145.

11ـ الميزان، ج4، ص350، چاپ اسماعيليان ـ الدر المنثور، ج2، ص149 ـ 153، چاپ تهران.

12ـ الاصابه، ج8، ص133، شرح حال “ضباعه” و فى كتاب لقوم يهود: “عليكم كذا و كذا و ربع المغزل اى ربع ما غزل نسإكم” (لسان العرب)

13ـ المعجم الكبير للطبرانى، ج24، ص391. حضرت مريم(س) نيز ريسنده، بافنده و دوزنده بوده است، تفسير عياشى، ج1، ص175.

14ـ نحل، آيه 92.

15ـ البيان و التبيين، ج1، باب النوكى.

16ـ السيره النبويه لابن هشام، ج1، ص211 ـ 212، بيروت، دارالكتاب العربى.

17ـ ر.ك. سيرالصحابيات، ص11 ـ السيره النبويه، ج2، ص287 و ج3، ص9 ـ 10، المعجم الكبير للطبرانى، ج25، ص:13

“عن قيله ام بنى إنمار قالت: رإيت رسول الله(ص) عندالمروه يحل من عمره فجلست اليه فقلت يا رسول الله انى امرإه اشترى و ابيع فربما اردت ان إبيع السلعه فإستام بها اكثر لما اريدان إبيعها به ثم إنقص حتى إبيعها بالذى إريد. واذا إردت ان إشترى السلعه إعطيت بها إقل مما إريد إن آخذها به ثم إزيد حتى آخذها بالذى إريد. فقال النبى(ص): لاتفعلى يا قيله اذا إردت إن تبيعى السلعه فاستامى بها الذى تريدين ان تبيعى به إعطيت إو منعت واذا اردت ان تشترى السلعه فإعطى بها الذى تريدين إن تإخذيها به إعطيت إو منعت”

همچنين الاصابه، ج8، ص281 ـ 282 ـ شرح حال ام معبد، همين كتاب، ص173 ـ شرح حال قيله الانماريه، التهذيب، ج6، ص369.

18ـ در بحث كارهاى خدماتى خواهد آمد.

19ـ عتق در اينجا به معنى زيبايى و جوانى هر دو آمده است. ابن منظور اين گونه نوشته است: “العاتق الجاريه التى قد بلغت ان تدرع و عتقت من الصبا=

عاتق دخترى است كه به حد مقنعه پوشيدن رسيده و از بچگى درآمده باشد.”

20ـ التهذيب، ج3، ص287، باب16، حديث14.

شيوه دست فروشى به اقتضاى موقعيت زمانى و مكانى، پيشينه درازى دارد و گويا قبل از اسلام و بعد از آن رواج داشته است. ابوالسمرإ مى گويد: يك روز صبح كه عازم زيارت حرم مطهر پيامبر(ص) بودم، در راه به زنى برخورد كردم كه سوغات مدينه مى فروخت. (اخبار النسإ فى العقد الفريه، ص35 ـ 36)

21ـ بجز “حولإ” نام زنان عطرفروش ديگرى مانند مليكه مطرح است. (الاصابه، ج8، ص191.)

22ـ به استناد روايتى از امام صادق(ع) نام او زينب بوده است. شايد به خاطر نقص در چشمش بدان لقب خوانده شده است. (الروضه من الكافى، ترجمه محمدباقر كمره اى، ج1، ص291.)

23ـ تراجم اعلام النسإ، ج2، ص34.

24ـ مسإله حجاب، ص227، انتشارات صدرا، 1371،به نقل ازبحارالانوار،ج11،ص118،چاپ كمپانى.

25ـ الاصابه، ج8، ص167.

26ـ لسان العرب، ماده “شطر”.

27ـ حسن الاسوه، ص224 ـ 225.

28ـ همان مدرك ـ الاصابه، ج8، ص187، تراجم اعلام النسإ، ج2، ص59.

29ـ خدمتكارى، كلفتى و كنيزى زنان صورتهاى گوناگونى داشته است، مانند جان خريد، اجاره، تبرعى، بردگى و ... همچنين تعداد فراوانى از زنان خدمتكار داراى شوهر و فرزند بوده اند.

30ـ التهذيب، ج6، ص385 ـ المكاسب، ص263.

31ـ الاصابه، ص120 ـ 121، چاپ مصر (ج8، ص136، بيروت، دارالكتب الاسلاميه).

32ـ با عنوان شغل انتظامى خواهد آمد. نگاه كنيد: زنان در بازار كار ايران، مهرانگيز كار تهران، روشنگران، ص237.

33ـ المعجم الكبير للطبرانى، ج23، ص438 و ج24، ص26 ـ 27 و 260 و 360.

34ـ حسن الاسوه، ص207 ـ 208.

35ـ سنن ابى داوود، نسائى و صحيح مسلم. ابواب العتق[ آزادسازى بردگان]

36ـ قصص، آيه 23.

37ـ السيره النبويه لابن هشام، ج1، ص141 ـ اخبار النسإ در آثار ابن جوزى، ابن قتيبه، و ابن ابى طينور و ابن عبدالله.

38ـ وقوع اين امر در گذشته و همزمان با ظهور اسلام به فراوانى ياد شده است. ر. ك. سيره ابن هشام.

39ـ اينكه روايات، زنان را از سوار شدن بر زين و مركب نهى كرده، به خاطر پيامدهاى آن بخصوص در مورد زين اسب بوده است. واژه “سرج” در اين روايت موضوعيت دارد، بخصوص در روايتى از حضرت على(ع) كه به دنبال آن تهييج به فساد را شرط آورده است. بنابراين، هيچ منافاتى ميان اين روايات و روايات مورد نظر وجود ندارد. (وسائل الشيعه، ج14، مقدمات نكاح).

40ـ المعجم الكبير للطبرانى، ج24، ص178.

41ـ زنى با صفات مردانه كه به منظور اسلام آوردن، تنها بر شترش سوار شد و مسافت نسبتا زيادى را پيموده، به خدمت آن حضرت رسيد و مسلمان شد.

42ـ المعجم الكبير، ج25، ص7 ـ 11.

43ـ المعجم الكبيرللطبرانى، ج24، ص94.

44ـ ر.ك. سيرالصحابيات، ص10 ـ بحارالانوار، ج43، ص75.

45ـ زن وظيفه ندارد براى شوهر كارى انجام دهد; حتى جمعى از فقيهان گفته اند: مى تواند براى شير دادن فرزندش از شوهر خود مزد بگيرد. ر.ك. احكام النسإ، شيخ مفيد،ص42. بنابراين خياطى زن هر چند در محيط منزل و براى شوهر و فرزند انجام شود، عنوان شغلى خود را از دست نمى دهد و زن مى تواند درخواست مزد كند. اينكه زنان هيچ مزدى از شوهر خود نمى گيرند، غير از حكم شرعى و قانونى آن است. امروزه در كشورى مثل اسپانيا بيشترين رقم درآمد زنان را كارها و مشاغل خانگى تشكيل مى دهد.

46ـ حياه الصحابيات، ج2، ص169.

47ـ السيره النبويه، ج4، ص132.

48ـ الاصابه، ج8، ص245.

 

نظر:

مدیریت محترم سایت سکولاریسم نو

درود بر شما

لطف فرموده این اظهار نظر را در ذیل مقالهء آقای محسن سعیدزاده با عنوان « مشاغل زنان در عصر رسالت» درج نمایید.  

آقای محسن سعید زاده که معمم و آخوند و از اسلامفروشان حرفه ای است، در این یادداشت خود تلاش کرده است که با جستجو در میان تمامی روایات و احادیث و اخبار اسلامی، با زباله گردی در زباله دان تاریخ و متون دینی، و بدنبال آنچه که بر حضور اجتماعی زنان و شاغل بودن آنان دوشادوش مردان و آزادی کار و پیشه نزد زنان در صدر اسلام ( موضوع مقالهء ایشان ) اشاره می کند، دلیل و سند و مدرک یافته و نظر خود را مستدل سازد.  

اما همین آقای سعید زاده، قبلاً، در روزنامهء جامعهء مورخ 7/3/1377 در مطلبی با عنوان «اگر شما به جای من بودید»، از میان همین زباله ها، روایات و احادیثی را یافته بودند که با 180 درجه اختلاف بر بی حقوقی و اسارت و تخفیف و خواری زن در اسلام تأکید می کرد.

ظاهراً، آقای سعید زاده که به خاطر همان مقاله و در همان زمان از سوی داروغه به محبس فراخوانده شده و سیاست شده بودند، ارشاد گردیده و «حقیقت اسلام» را، به منزلهء دکانی پرسود و سفره ای چرب که پهن گردیده تا دینکاران بخورند و بچرند، به ایشان گوشزد کرده و ایشان نیز متنبه شده و «حقیقت» را دریافته اند که بدینگونه مشتاقانه ماله به دست گرفته و چاله چوله های چهرهء کریه و زشت و ضدزن اسلام را گچ مالی می کنند. اگرچه از یک طلبه و مبلغ و دینفروش دقیقاً چنین رفتاری انتظار می رود.  

ایشان در آن مقالهء روزنامهء جامعه نوشته بودند: «مجموعهء احادیث موجود در حوزه های علمیه ایران، حاوی همان مبانی فکری و دیدگاه هایی است که طالبان ]در افغانستان[ به اجرا درمی آورند. خشونت و زهر این مجموعه در بارهء زنان، ملموس تر از هر موضوع دیگری است. کوتاه و در یک کلام، روایات موجود در مجموعه های حدیث مورد استفادهء حوزویان (بفرمایید مسلمانان جهان) مقرر می دارند: 1. زنان حق حضور و رفت و آمد در جامعه را ندارند، 2. باید در خانه بمانند، 3. و اگر ضرورت اقتضا کند که از خانه بیرون آیند، باید از کنار دیوارها و کنار پیاده روها با شتاب بگذرند، 4.  کسی صورت آنها را نبیند، 5. صدای آنها را نشنود، 6. این روایات، حتی اجازه حمام رفتن به زنان را نمی دهد، 7.  زنان اگر مجبور باشند حرف بزنند فقط باید 5  کلمه بگویند نه بیشتر، 8.  مردان نباید به آنها نگاه کنند و اگر اتفاقاً چشم مردی به آنها افتاد برای باردوم باید سر به زیر افکنند! 9. مردان حق ندارند با آنها حرف بزنند و حتی سلام کنند و یا آنها را به خوردنی و آشامیدنی تعارف کنند، 10. مسافرت کردن زنان جایز نیست، 11. مرکب سواری جایز نیست، 12. تشییع جنازه جایز نیست، 13. از حضور در نماز جمعه و عید معاف اند، 14.  باید برای مردهء خود گریه و زاری کنند، 15.  زنان موجوداتی همردیف اسب و خانه اند، 16. باید آنها را کتک زد، 17. اگر زیر مشت و لگد شوهر بمیرند، شوهر قصاص نمی شود، 18. بیشتر اهل جهنم زنانند.»

 

ایشان در ادامه نوشته بود: «همهء اینها که نوشتم مضمون روایات است نه تنها یک روایت که صدها روایت! حالا اگر من کردار طالبان را به استناد این رویات تصدیق کنم آیا سخن نامعقولی گفته ام!؟

اگر شما به جای من بودید و از این روایات با خبر بودید، باز هم طالبان را بی هویت می خواندید و آیا کارهای آنان را غیرشرعی می دانستید؟»  

البته آقای سعیدزاده در مقالهء روزنامهء جامعه به احادیث و روایات بیشتری نیز اشاره می کند که خواننده می تواند به اصل مقاله مراجعه کند.

حرف من این است که ما، طی این سی سال حکومت سنگسار اسلامی، هرروز و هر ساعت شاهد دم خروس بوده ایم و دینفروشان اگر بگردند و خود حضرت عباس را هم حاضر کنند، دیگر کمتر آدم سفیهی یافت می شود که بتوان با اسلام راستین و مترقی و ناب محمدی فریبشان داد.

در پایان بی فایده نمی دانم اگر خواننده را به مقالهء « فاحشگی، مقام زن در اسلام» به قلم نگارندهء این سطور رجوع بدهم. در این آدرس:

http://www.ettelaat.net/09-mars/news.asp?id=35972&sort=Iran

با سپاس

سیامک مهر

 

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630