بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

اسفند   1387 ـ مارچ  2009 

 

آوازخواندن، ذات پرنده است!

قدغن های دولتی ، فیلترینگ و جذابیت ِ ممنوعه ها

علیرضا طبیب زاده

حق بیان و وبلاگهای ایرانی

در نبود رسانه های آزاد و غیر دولتی همچون تلویزیون، رادیو و حتی مطبوعات شبه منتقد در ایران، تنها اینترنت توانسته است تا حدودی حداقل های یک ارتباط گروهی را برای کاربران خود فراهم آورد.

در طول تاريخ، ممنوعيت، سانسور و تهديد همواره به انواع و اقسام مختلف وجود داشته و تمام جوامع، اين محدوديت‌ها را به نوعی به دوش کشیده و می کشند. فيلتر شدن سايت‌ها و وبلاگ‌ها، عدم چاپ بعضی از كتاب‌ها، ممنوعیت استفاده از آنتن های‌ ماهواره‌ای، ممنوعیت ضبط و پخش و شنیدن موسيقی، گزاره‌های اندكي هستند كه قانون و سياست روز به وجود مي‌آورد. اما آيا قانون هميشه انسانی رفتار کرده و آیا قانون حجت بوده است؟

دولت های غیر دموکراتیک برای حفظ موازنه قدرت به نفع خویش، دست به اقدامات بسیاری زده و می زنند؛ از دهان بستن و تخریب شخصیت انسان ها، خمیر کردن و نابودی کتاب ها و سرکوب گرفته، تا صرف چند صد میلیون دلار برای خرید نرم افزارهای فیلترینگ از کشورهای غربی و شرقی. اما به نظر نمی رسد که اعمال چنین شیوه هایی دیگر نتیجه دلخواه را به دنبال داشته باشد، چرا که: با رویش ناگزیر جوانه ها و اندیشه های نو چه خواهند کرد؟ و همچنین زایش سایت ها و وبلاگ ها و پنجره های باز این جهان رو به آزادی و رشد معنوی انسان ها؟

مثل این است که به پرنده ای گفته شود: سر این شاخه آواز نخوان! آنگاه پرنده بر شاخهء دیگری خواهد نشست، چون آواز خواندن ذات پرنده است و اگر خواندن را از پرنده بگیرند، می میرد. به همین صورت، آزادی بیان هم فطرت انسان است، که در صورت نبودن این آزادی، مکان دیگری می جوید تا بغض گره خورده در گلو و اندیشهء خویش را به بیان برساند. انسان بی آزادی بیان، می پوسد، درست مانند پرنده ای بی حنجره!

امروز با گذشت نزدیک به یک دهه از هزارهء سوم و شصت سال از مصوبهء اعلامیه جهانی حقوق بشر ، کشور ایران در ادامهء زیر پا گذاشتن تک تک قوانین بیانیهء جهانی حقوق بشر، اکنون بیش از پیش کمر به حذف امکانات دنیای مجازی بسته است.

بر هیچ کس پوشیده نیست که در نبود رسانه های آزاد و غیر دولتی همچون تلویزیون، رادیو و حتی مطبوعات شبه منتقد در ایران، تنها اینترنت توانسته است تا حدودی حداقل های یک ارتباط گروهی را برای کاربران خود فراهم آورد. این ابزار ارتباطی از همان ابتدای گسترش در جامعه به تیغ سانسور سپرده شد. وجود بیش از ده میلیون سایت فیلتر شده ( به گفتهء خود مسئولین حکومتی ) در جامعه ای که تعداد کاربران اینترنتی هنوز به نیمی از این رقم هم نرسیده است ، به خوبی پرده از نوع نگرش و تفکر آنها بر می دارد.

امروزه ايران با داشتن بالغ بر 750 هزار وبلاگ، به ترتيب بعد از كشورهاي ، آمريكا ، كره ، چين ، ژاپن ، فرانسه ، لهستان و كانادا و آلمان در مكان نهم جهان قرار دارد( امریکا بیش از 40 ملیون و چین بیش از 20 ملیون) و پرشين بلاگ ( یکی از بزرگترین سرور های ارائه دهندهء وبلاگ در ایران)، با ميزباني بيش از 550 هزار وبلاگ در مكان سيزدهمين سرويس دهنده وبلاگ دنيا قرار دارد.

چرایی اینکه ایرانیان در زمینهء وبلاگ نویسی در دنیا مرتبهء نهم را در 3 سال پیاپی کسب کرده اند و تعداد آنها در حدود 5 تا 6 میلیون در سرتاسر دنیا است، بسیار جالب توجه و پایگاه تأملی ست تا بتوان دریافت که ایرانیان چه اندازه خواهان گفت و شنود ، یادگیری، و برقراری ارتباطات هستند. بسیاری از جوانان ایرانی حتی برای ایجاد ارتباط بیشتر در زمینهء اطلاعات و همچنین کسب مخاطب بیشتر، دارای وبلاگی به زبانی غیر فارسی نیز هستند.

 

از صنعت چاپ و آغاز ترس حکام، تا سانسور برای حفظ قدرت

با اندکی کنجکاوی در تاریخ ملل مختلف، نقش سانسور را بوضوح می توان مشاهده کرد که اصل پیدایی آن از ترس، و خواستگاه اصلی آن هم بی شک حفظ قدرت بوده است.

با گسترش مسیحیت که فرهنگ مکتوب نیز گسترش یافت و پی آمد آن ، کتاب های زیادی نوشته و تکثیر شد و دست به دست بین علاقمندان و طالبین گشت، سانسور و مجازات بیان افکار مخالفین حکام نیز شدیدتر شد تا اینکه اوج شدت سانسور در قرن پانزدهم، با ظهور صنعت چاپ آغاز شد.
صنعت چاپ که ابتدا در خدمت کلیسای کاتولیک عمل می کرد و مسوول اشاعه و انتشار نظریات کلیسا بود، به سرعت در خدمت جنبش پروتستان هم قرار گرفت و به انتشار جنبش پروتستان کمک بسزایی کرد و همین باعث شد که کلیسا بلافاصله فهرستی به نام
Index Librorum Prohibitorum (فهرست کتاب های ممنوع) منتشر کند و جنبشی برای جمع آوری و سوزاندن کتاب های ممنوع، و گاهی نویسنده های آن ها به پا کند.

یکی از مشهورترین نویسندگان ممنوع، گالیله، و دو نفر از مشهورترین قربانیان سانسور آزادی بیان و اندیشه، ژاندارک و سر توماس مور بودند. اولین فهرست کتاب های ممنوع در سال 1559 توسط پاپ پل چهارم تدوین شد. این فهرست تا سال 1948 بیست بار تجدید نظر شد و سرانجام در سال 1966.م منسوخ اعلام شد.

جالب اینجاست که لیست این کتاب های ممنوعه در 407 سال متمادی توسط کلیسا ها و حکام دست نشاندهء آنها، به فراخور اوضاع حکومتی در تغییر و تحول بوده و بی شمار انسان های آزاده و متفکر که تنها به خاطر بروز دادن اندیشه های خود به جوخه های مرگ سپرده شدند. و جالب تر اینکه این استبداد مذهبی _حکومتی، حتی تا مدت 18 سال پس از اعلامیه حقوق بشر، در مورد آزادی بیان، ادامه داشته و بسیاری از اندیشمندان انسانگرا به حکم آن کوردلان متعصب و مذهبی و یا به دستور حکام وقت، به سبب اندیشیدن جان سپردند.

 

اعلامیهء حقوق بشر و تاریخچهء آزادی بیان

ماده 19 اعلامیه حقوق بشر می گوید: هر انسانی حق آزادی در عقیده و بیان دارد: این حق شامل آزادی در داشتن عقاید بدون دخالت دیگران، آزادی جست و جو، دریافت، و در میان گذاشتن اطلاعات ، افکار و نظرات با دیگران، از طریق هر رسانه ای و بدون ملاحظات مرزی است.

زمانی که در سال 1948، سازمان ملل متحد تشکیل شد ، کشورهای عضو آن، با امضای اعلامیه جهانی حقوق بشر، قسم خوردند که طبق مادهء 19 منشور این قوانین، از آزادی بیان و اندیشه دفاع می کنند و یاد کسانی مانند سقراط، گالیله، توماس مور، ژاندارک، و هزاران قربانی دیگر سانسور و مهار آزادی بیان و اندیشه را گرامی داشتند.

سبب پیدایی ماده نوزدهم در اعلامیه حقوق بشر این بود که در تمام طول تاریخ، سانسور مانند سایه ای، آزادی بیان انسان ها را تعقیب کرده بود. در جوامع باستانی مانند روم و چین و یونان، سانسور ابزاری قانونی برای به قاعده کردن زندگی اخلاقی و سیاسی مردم به کار رفته است.

واژه سانسور نخستین بار در سال 443 پیش از میلاد، در رم به کار رفت، یعنی هم زمان با تاسیس شاخهء سانسور. در روم، تصور بر این بود که حکومت درست، یعنی شکل دادن شخصیت مردم، و به همین سبب سانسور را امری شرافتمندانه می دانستند.

مشهورترین مورد سانسور در روزگار باستان، سانسور سقراط است که در سال 399 پیش از میلاد به خاطر افکار و اظهاراتش، محکوم به مرگ شد و نخستین کسی که رسما از لزوم آزادی انسان و آزادی بیان سخن گفت، اوریپید، نمایشنامه نویس یونانی در قرن پنجم پیش از میلاد بود. امروز، نگرش به سانسور به عنوان یک خدمت رسانی خیریه مردمی، تنها در چند کشور انگشت شمار وجود دارد.

" ممنوعه زا " های مغرض و جذابیت ممنوعه ها

امروزه معضل فرهنگی، تنها سانسور و فیلترینگ نیست ، بلکه هضم کردن کارهای سودجویان "ممنوعه ها زا" هم هست.

دیر زمانیست که سود جویی از ممنوعات به يك شيوه و روش تبليغاتی برای فروش محصولات فرهنگی سطح پایین برای گروهی سود جو مبدل شده است و واژه های " زیر زمینی"، ممنوع"، " نایاب"، " کمیاب" و " قدغن " متأسفانه دستاویزی برای این گروه در آمده تا بتوانند، کتاب، فیلم ، موسیقی و دیگر محصولات خود را به عرضه کنند.

به عنوان مثال، تهيه كنندهء فيلم "زير پوست شهر" ، در تبليغ مطبوعاتی براي فيلم نوشته بود:
« تبليغ اين فيلم در صدا و سيما ممنوع شده است!؟

و یا نمونهء دیگر، توجهی که به لحاظ ، سیاسی، تبلیغاتی و سوء استفادهء مالی به فیلم "سنتوری" نشان داده شد، گو اینکه این فیلم در دور دوم واقعأ اجازهء پخش هم نگرفت. یا صاحب يك ويديو كلوب قانونی که ناگزير مي‌شود فيلم‌های غيرمجاز عرضه کند، چون تقاضا براي ممنوعه‌ها بيشتر است.
و كتاب‌ فروشی که به صرافت مي‌افتد سفارش مشتريان براي كتاب‌هاي «ناياب» و ممنوع و زيرميزی و زیر زمینی را قبول كند كه بيشترشان نه به خاطر محتوا بلكه به خاطر شهرتي است كه در «ممنوعيت ها» به دست آورده‌اند.

در ادامهء فرهنگ "ممنوعه زایی" ، عده ای هم با استفاده از همین روش مستعمل ، با پرداختن بازاری مأبانه به مقولهء جنس و سکس و بی پروایی بی ریشه، سعی در کانالیزه کردن شعر و داستان و در کل هنر را دارند و گمان می برند که با تقلید و کپی برداری از فرهنگی دیگر، و اینگونه پرداختن به مسایل اجتماعی ، کاشف الاسرار این مقوله، و پیشتاز این نوع جهان بینی هستند، در صورتی که هر مقوله ای می بایستی در بستر تاریخی و فرهنگی اصیل خود رشد و نمو کند تا به سوی تکامل برود و ثمر دهد.

مدت کمی نیست که واژهء «ممنوع» در ايران بسیار جاذبه يافته و حتي نقش مهمي در تبليغات رواني ايفا مي‌كند. كتاب‌هاي ممنوعه، فيلم‌هاي ممنوعه ، موسیقی ممنوعه، هنر ممنوعه و بسياري محصولات فرهنگي ممنوعه و زيرزميني كه تقاضا براي آن بيش از زمانی است كه حتي اگر ممنوع نباشند!
می دانیم که «انسان را از هر چه منع كنی به آن حريص‌تر مي‌شود» و این قاعده‌ي كلی و كاملاً درستي است كه در بسياری موارد به تجربه نیز ثابت شده است.

ممنوع ‌القلم، ممنوع ‌التصوير، ممنوع ‌الصوت، ممنوع ‌الورود، ممنوع ‌الخروج، ممنوع ‌الملاقات، ممنوع ‌الچهره و بسياري صفت‌‌ها با اين پيشوند، واژه‌‌هايی هستند كه مخصوصاً به جاي حوزه‌ی پليسی و انتظامی در حوزه‌ی فرهنگي هنری بسيار شنيده‌ايم.

در کشور تركيه همان‌گونه كه مي‌بينيم آزادی فردی و مشروبات الكلی آزاد است و سيستم دولتي هم لائيك، دقيقاً برعكس ايران كه سيستم حكومت مذهبي و اسلامي است اما آن مقولات ممنوع است. ولی ماه رمضان‌های اين دو كشور اسلامي را مقايسه كنيد تا تضاد ميان باورهاي مردم با ممنوعيت دولتی را ببينيد. برخلاف تبليغات و به نسبت جمعيت، مردم تركيه بسيار پايبندتر از مردم ايران به نماز و روزه هستند و بيشتر رعايت مي‌كنند. يكي به خاطر افراط و ديگري به خاطر تفريط در ممنوعيت.

روز هایی که تازه ويديو آمده بود و ممنوعيت آن بسيار بود، همه عطش ديدن ويديو داشتند. ويديو كه آزاد شد ديگر كسي سراغ آن نرفت. ماهواره هم به همين ترتيب، روزهاي اول همه عطش ديدن كانال‌هاي ماهواره‌اي داشتند، اما حالا هر خانه‌اي كه برويد، با وجود ممنوعيت و با وجود اين كه بسياری آنتن دارند اكثراً مي‌گويند: «هيچي نداره!» و به ندرت يافت مي‌شود كساني كه بيش از گذشته وقت خود را به ديدن كانال‌های ماهواره‌ای تلف كنند. شايد وقتی استفاده از آنتن ماهواره‌ای در ايران آزاد شود به تدريج به دليل اشباع و «فرصت انتخاب»، بينندگان بسيار بيشتری را از دست خواهد داد چرا كه جاذبه‌ی ممنوعيت و مزه‌ی آن چيز ديگري است!

و از این دست ، می توان به نو ظهورانی در دنیای تکنولوژی مانند موبایل، چت، اس-ام-اس، آی پاد، بلوتوث و پادکست .. اشاره کرد که ناگزیر پس از آزاد شدن و متداول شدن، رو به عادی شدن می روند. این طبیعت انسان است.

در دوره خاتمي كتاب‌هاي زيادی چاپ شد كه پيش از آن ممنوع بود و هم‌اينك نيز ممنوع است! اما واقعيت اين است كه چون قبلأ ممنوع نبودند كمتر كسي سراغ آنها مي‌رفت. مسأله اشباع هم نبود بلكه همان آزادی بالنسبه بود. به ندرت كتاب‌هاي بسيار موفق سياسي و جنجالي هم بود كه آزادانه چاپ مي‌شد و مردم به خاطر موقعيت ويژه‌ي روز آنها را مي‌خواندند و بقيه كتاب‌ها اول قشر كتاب‌خوان را از شنيدن خبر چاپش متعجب مي‌كردند و بعد كمتر كسي سراغ آنها مي‌رفت. جالب است كه هنوز كتاب متن ترانه‌هاي غربي و ايراني هنوز در ایران پرخواننده است چون اصل ماجرا، يعني آن موسيقي‌ها ممنوع است وگرنه شايد اين همه ميان قشر جوان طرفدار نداشت.

آيا مردم از آزادي سواستفاده مي‌كنند؟

تمام راه‌ها برای حل مشكلات فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی، به آزادی بیان و اندیشه و احترام به حقوق دیگران ختم مي‌شود.

پاسخ به اين سوال به ده‌ها عامل فرهنگی و اجتماعی و اخلاقی و نوع محيط باز مي‌گردد و در برخی شرايط نسبي است. مثلاً وقتی برخی با دامن زدن به بی‌اخلاقي در وبلاگ‌ها و وب‌سايت‌ها اين‌طور وانمود مي‌كنند كه ايرانيان ظرفيت آزادي را ندارند، اين به ضرر همه است و كاري مي‌كند كه سيستم‌ها و حكومت‌ها عليه آن تحريك شوند و به نام دفاع از مذهب و اخلاقيات، فيلتر و ممانعت ايجاد كنند.

اما واقعيت اين است كه اين گروه در اقليت هستند. وقتي فضاي فرهنگي آن‌قدر باز و غيرممنوع باشد كه همه آزاد باشند، اين گروه نيز خود به خود در اكثريتي كه قدر آزادي را مي‌دانند حل خواهند شد. بايد فرصت انتقاد داد تا نيروهاي خيرانديشي كه در اكثريت هستند خود عليه بي‌اخلاقي‌ها مبارزه كنند وگرنه ايجاد «ممنوعيت‌هاي دولتي» بيهوده بيش از هر چيز جاذبه ايجاد كرده و معكوس عمل مي‌كند ضمن آن كه تر و خشك را با هم مي‌سوزاند. بنابر اين تمام راه‌ها برای حل اين مشكلات به آزادی ختم مي‌شود و چه خوب است كه هوشمندانه از آن استفاده كرد نه متحجرانه و باتعصب!

فیلترینگ و ضد فیلترینگ

در اکثر کشورهایی که فیلترینگ اجرا می شود، هیچ مقام و مرجعی برای اعتراض وجود ندارد. آنگاه برای کاربر دو راه بیشتر باقی نمی‌ماند، یا تسلیم شود و اجازه دهد حاکمانش در مورد خیر و صلاح او تصمیم بگیرند یا این که بر خواسته خود پا فشاری کند و سعی کند خود را از چنگال دیکتاتوری و سانسور بیرون بکشد. جامعه ای که اصالت داشته باشد و حاکمیت آن بر ستون های اندیشهء پاک مردم همان جامعه بنا شده باشد، هیچ ترسی از سانسور ندارد.

از صافی رد کردن اینترنتی، یا «فیلترینگ»، عبارت است از محدود کردن دسترسی کاربران اینترنت به وب سایت‌ها و خدمات اینترنتی که از دیدگاه متولیان فرهنگی و سیاسی هر کشور برای مصرف عموم مناسب نیست ،اعمال فیلتر به وسیله ارائه دهندگان خدمات اینترنتی انجام می‌شود ولی تعیین سطح ، مصادیق و سیاست‌های فیلترینگ با حکومت‌هاست.

کشورهای بلاروس، میانمار، چین، کوبا، مصر، ایران، کره شمالی، عربستان، سوریه، تونس، ترکمنستان، ازبکستان، و ویتنام از بزرگ‌ترین فیلتر کنندگان اینترنت در جهان هستند. و جالب توجه است که همین کشور ها بیشتر ادعای مردمی بودن دارند.

بیش از یک دهه از ورود جدی و همه گیر اینترنت به ایران نمی‌گذرد و اگر چه کاربران ایرانی در سالهای اولیه ورود این تکنولوژی به کشورشان خاطره‌ای خوب و به دور از سانسور را تجربه کردند ولی دیری نپایید که کشورشان به یکی از بزرگترین سانسور کنندگان اینترنت تبدیل شد.

امروزه ایران به همراه چین از بزرگترین سانسور کنندگان اینترنت به شمار میرود و این در حالی است که رشد اینترنت در ایران بسیار چشمگیر است و از یک میلیون کاربر در سال ۲۰۰۱ به پنج میلیون در سال ۲۰۰۵ رسیده است و بنابر پیش‌بینی شرکت مخابرات تا سال ۲۰۰۹ این تعداد به بیست و پنج میلیون نفر خواهد رسید

در حال حاضر در ایران ۶۵۰ سرویس دهنده اینترنت (ISP) و ۱۸ شرکت ICP وجود دارند. شرکت ارتباطات دیتا، وابسته به شرکت مخابرات ایران، بزرگترین سرویس دهنده اینترنت در کشور است و اغلب ISPها از او سرویس میگیرند.

مطابق آنچه در "مقررات و ضوابط شبکه‌های اطلاع رسانی رایانه‌ای" آمده است، کلیه ایجاد کنندگان نقطه تماس بین‌الملل از جمله شرکت مخابرات موظفند سیستم فیلترینگ داشته باشند تا از دسترسی کاربران به سایتهای غیر‌مجاز ممانعت شود.ضوابط و مصادیق موارد فیلتر توسط شورای عالی اطلاع رسانی تصویب و اعلام میشود. هم اکنون یک کمیته سه نفره متشکل از نمایندگان صداوسیما، وزارت ارشاد و وزارت اطلاعات از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی مأمور نظارت بر فعالیتهای اینترنتی است. این گروه با تهیه فهرست سایتهایی که باید مسدود شوند، تنها مرجع رسمی مسئول در این زمینه است. با این حال بارها دیده شده که قوه قضائیه راساً در امر فیلترینگ دخالت کرده و مستقیماً دستور مسدود سازی سایتهای اینترنتی را به مخابرات ابلاغ نموده است.

سانسور اینترنت در ایران به شیوه‌های مختلف و در سطوح مختلف انجام میگیرد. برای آن دسته از سایتهایی که سرویس‌دهنده (Server) و گردانندگان آن در ایران هستند برخورد به صورت قوه قهریه و سیستم قضائی است ولی برای آن دسته از سایتهایی که مرکز کنترل آنها در خارج از حیطه اقتدار جمهوری اسلامی قرار دارد، برخورد به صورت مسدود سازی دسترسی کاربران ایرانی به سایت مورد نظر می‌باشد.

بر اساس یکی از جدیدترین و معدود تحقیقات میدانی انجام شده توسط مؤسسه "اوپن‌نت (OpenNet) "که سعی دارد وضعیت فیلترینگ را در کشورهای مختلف دنیا بررسی کند، حدود ۳۰ درصد از سایتهای مورد بررسی این مؤسسه در ایران مسدود بودند (۴۹۹ سایت از ۱۴۷۷). نتایج تحقیقات این مؤسسه که در یک گزارش ۲۹ صفحه‌ای منتشر شده است نشان میدهد که ایران یکی از سخت‌ترین و شدیدترین سیستمهای فیلترینگ را به اجرا گذاشته است. خلاصه‌ای از نتایج این تحقیق ذیلاً آمده است: در حال حاضر فیلترینگ در ایران بر روی موضوعات مربوط به ایران، به ویژه سایتهای فارسی زبان تمرکز کرده است. سایتهای غیر مرتبط با مسائل داخلی ایران و نیز سایتهای غیر فارسی بسیار کمتر در معرض خطر فیلتر شدن قرار دارند.

فیلترینگ، خصوصاً وبلاگهای شخصی و سایتهای ارائه دهنده خدمات وبلاگ نویسی را مورد هدف قرار داده است. در طول دوره تحقیق (سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۵) فیلتر کردن وبلاگها به طور فزاینده‌ای افزایش نشان میداد. با این که برای فیلتر کنندگان ساده تر است کل سایت ارائه دهنده خدمات وبلاگ نویسی را بلوک کنند ولی ایران در اکثر موارد به جای این کار، اقدام به مسدود کردن جداگانه وبلاگها نموده است. به نظر میرسد هدف ایران از این کار این باشد که میخواهد دسترسی به بعضی وبلاگها حفظ شود در حالیکه وبلاگهای مخالفان مسدود شده باشد.

یکی دیگر از حوزه‌های تمرکز فیلترینگ سایتهای خبری است. آمار نشان میدهد در حالیکه تنها ۵ درصد سایتهای خبری انگلیسی فیلتر شده‌اند، این تعداد در مورد سایتهای خبری فارسی زبان به ۵۰ درصد میرسد. فیلترینگ در حوزه سایتهای سکس و فیلترشکن نیز به شدت فعال است. به طوری که ۱۰۰ درصد سایتهای سکس و ۹۵ درصد سایتهای فیلترشکن مورد مطالعه در این تحقیق مسدود بودند. این تحقیق در آخر پیش‌بینی میکند علاوه بر این که فیلترینگ از لحاظ کمی در ایران گسترش پیدا میکند، از نظر کیفی نیز شیوه‌های فیلترینگ به تدریج دقیق‌تر و پیچیده‌تر خواهند شد.

فیلترینگ وبلاگ‌ها و سایت‌های ایرانی و خارجی، که در دورة خاتمی، رئیس جمهور که پس از چند ماه در باب آزادی و دمکراسی به صورت رسمی آغاز شد، امروز از ابعاد وسیعی برخوردار شده.
سانسور اینترنت که با کمک غربی‌ها و برخی اوقات کارشناسان «مائوئیست» چین، به شدت پیگیری می‌شود، در عمل باعث دلسردی بسیاری از وبلاگ‌نویسان فارسی زبان از نگارش شده. اعمال سانسور در اینترنت، آنهم در چنین ابعادی، فقط یک مسیر را دنبال می‌کند، وقفه در فعالیت فارسی‌زبانان از نگارش در فضای مجازی.

البته در مورد هزینهء سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، خصوصاً هزینهء تاریخی چنین اعمالی برای فرزندان این مرز و بوم می‌توان فهرست‌وار اشاراتی داشت. ولی می‌دانیم که این نوع حکومت‌ها کاری به مردم کشور، نسل‌های آینده، روند شکل‌گیری مسائل فرهنگی و دیگر معضلات ندارند؛ برای اینان فقط یک اصل اساسی و کلی است: چگونه اربابان برونمرزی خود را مجاب کنند که با حمایت از این حکومت همچنان می‌توانند به حفظ منافع خود امیدوار باشند. مردم ما از دسترسي به دانش و انديشه محروم ميشوند، و اين افراد هم نميگويند که از علم خود در زمينه اينترنت و کامپيوتر چه خدمتي به جمهوري اسلامي ايران کرده و ميکنند.

بله اين متخصصين کامپيوترند که برخي شان هنوز فکر ميکنند با دانش خود به مردم ايران خدمت ميکنند، وقتي براي پول به اين کار شنيع فيلترينگ مشغولند، و چه مايه تأسف است که اگر پنجاه سال پيش دانشمنداني از علم دانش فيزيک هسته اي بمب ساختند و سالها بعد از کار خود سرافکنده شدند، امروز نيز عده اي که ابتدا خواهان گسترش دانش و اينترنت به ايران بودند، به سازندگان حصار زندان فيلترينگ به دور ايران تبديل شده اند.

ما امروز حدود 4 تا 6 ميليون کاربر اينترنت در ايران داريم که بطور حتم تا آغاز سال 2010 میلادی به بیشتر از 25 ملیون خواهد رسید. اکنون بسياري از کاربران واردتر به کامپيوتر و اينترنت، مطالب سايت ها را از طريق اي ميل از دوستان يا از ليست هاي خبري يا از طريق پراکسي ميگيرند.

بنظر من اگر همه کساني که دسترسي به اينترنت دارند، سايت درست کنند و در سايت خود مطالب سايت هاي فيلتر شده را که مي يابند را بگذارند، رژيم دیگر نميتواند 4 تا 6 ميليون نفر را دستگير کند، و ديگر رژيم يا مجبور ميشود همه آنها را بلوک کند که کل سيستم اينترنت در ايران را فلج کرده است، و در تضاد با دلائل اقتصادي و سياسي اي است که اصلأ به اينترنت اجازه رشد داده است، و يا که عملأ فيلترينگ رژيم کارائی اش را از دست ميدهد.

در واقع فرق راديو، که در گذشته رژيم ها با پارازيت آنها را فلج ميکردند، و اينترنت، در اين است، که شنونده راديو نميتوانست براحتي فرستنده در داخل کشورش درست کند، برنامه ها را تجديد پخش کند، و در نتيجه راديوهاي خارجي براحتي با پارازيت سانسور ميشدند. در صورتيکه در سيستم اينترنت هر کاربر براحتي ميتواند خود فرستنده باشد، و آنهم نه بمعني فوروارد کردن اي ميل، بلکه بمعني ساختن سايت خود چه با استفاده از وبلاگ، چه استفاده از سرويس هاي وب هوستينگ هاي بسيار ارزان که در ايران و خارج فراوانند، و رژيم نميتواند همه آنها را بلوک کند. مضافأ آنکه با استفاده از آی پاد کستينگ PodCasting که در واقع با يک دستگاه ساده mp3 مثل iPod ميشود فرستنده راديوئي اف ام و حتي سرور وب درست کرد ، و بيش از 60 گيگ مطلب تصويري و صوتي و چاپي روي آن گذاشت و در دسترس دوستان و خانوده قرار داد، در شبکه خصوصي دور وبر محل زندگي.

ذات انسان به گونه‌ای است که از هر نوع محدودیت و سلطه‌ای میگریزد، حتی اگر آن محدودیت از روی خیرخواهی وضع شده باشد. از این رو، بسیاری از کاربران در مواجهه با سانسور راه دوم را در پیش گرفتند و سعی کردند به هر نحو ممکن، آزادی از دست رفته خویش را باز پس‌گیرند. به این ترتیب بود که به موازات شکل گیری و گسترش فیلترینگ، فرهنگ مبارزه با فیلترینگ نیز شکل گرفت.

فیلترینگ و مبارزه با فیلترینگ یک جدال تمام نشدنی است.

در یک سوی میدان حاکمان و صاحبان فیلترینگ قرار دارند که سعی میکنند با بهره‌گیری از تکنولوژیهای جدید، هرچه بیشتر راههای فرار را بر کاربران ببندند و حلقه سلطه را بر مردمان خود تنگ‌تر کنند و در سوی دیگر میدان، کاربرانی وجود دارند که تلاش میکنند با شناسایی و بهره‌گیری از نقاط ضعف سیستم، آزادی از دست رفته‌شان را باز پس‌گیرند.

در کشورهایی که فیلترینگ اجرا میشود دیر یا زود هر کاربر اینترنتی این مسئله را تجربه میکند که سایت مورد نیازش به غلط فیلتر شده است. از آنجایی که در اکثر این کشورها هیچ مقام و مرجعی برای اعتراض وجود ندارد، برای کاربر دو راه بیشتر باقی نمی‌ماند. یا تسلیم شود و اجازه دهد حاکمانش در مورد خیر و صلاح او تصمیم بگیرند یا این که بر خواسته خود پا فشاری کند و سعی کند خود را از چنگال دیکتاتوری و سانسور بیرون بکشد. فرهنگی که اصالت داشته باشد و بر ستون اندیشهء پاک مردم خویش بنا شده باشد هیچ ترسی از سانسور ندارد.

 در دنیای آزاد مجازی بنویسید!

وقتی معضل امروزهء کشتار فرهنگی ایران به این صورت است، پس برای مقابله با تلفات( سانسور و فیلترینگ) می بایست در تولید صحیح فرهنگی بیشتر کوشید!

نباید خسته شد و دلزده وبلاگ ها را به حال "استاند بای" در آورد. کم و بیش می شنویم که قدیمی تر های بلاگ نویسی دیگر میل به نوشتن ندارند و خسته شده اند.

دوستان! اگر چیزی باید نوشته شود، زمان آن همین امروز است. اگر فیلترینگ دوست ندارید، بایستی مقابله به مثل کرد. بگذارید مثالی بیاورم:

در دوران قدیم به سبب امراض مختلف و نبود تکنولوژی پزشکی، کودکان زیادی قبل از رسیدن به سنین 2 سالگی تلف می شدند. با اینکه شاید خیلی ها می دانستند برای مبارزه با این تلفات بایستی مرض را ریشه کن کرد، اما به خاطر نبود آن الترناتیو موثر (علم پیشرفتهء پزشکی) انسان ها از شمهء طبیعی خود برای مبارزه استفاده کردند، یعنی ازدیاد زاد و ولد و تولید مثل فراوان. کما اینکه هر خانواده بطور میانگین دارای 7 فرزند بود که در نهایت یکی دو تن آنها به مراحل اصلی رشد می رسید و زنده می ماند.

معضل امروزهء کشتار فرهنگی ایران هم به این صورت است و برای مقابله با تلفات، ( سانسور و فیلترینگ) می بایست تولیدات بیشتر و بیشتر شود. بنظر من براي مقابله با فيلترينگ در اينترنت تمام 4 تا 6 ميليون نفر کاربر آن در ايران بايستي فعاليت کنند. ديگر دوران اوليه اينترنت نيست که تعداد معدودي در آن فعال بودند و رژيم هم با آن کاري نداشت - نگاه کنيد به مقاله هوشيار نراقي درباره اولين روزهاي اينترنت

 http://www.cappuccinomag.com/internet/000611.shtml

خوشبختانه اينترنت اين را ممکن کرده است که تا به امروز بيش از 6 ميليون سايت در ايران بوجود آيد و این شمار روز به روز، رو به افزایش است.

 

http://www.fara-negah.blogfa.com/

 

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630