بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

دوشنبه ها: مکتوبات فدوی

طنزنوشته های هفتگی حميد رضا رحيمی

 

اسفند 1387 ـ   مارچ 2009

آرشيو

 

پیرامون «کلاه شرعی»

انتظار آدمی از اینکه چیزی سرجای خودش باشد، انتظاری غیر عادی نیست. مثلا انسان برای تهیهء نان به نانوایی می رود و برای تهیهء دارو به داروخانه و انتظارش این است  که در آنجا به این دو کالا دسترسی پیدا کند. حالا از اینهم می گذریم که کسانی  هم پیدا می شوند که، برخلاف فدوی، انتظاراتی  بیش از حد و بلکه نامعقول دارند و هر گاه انتظارشان بر آورده نشود، عکس العمل های حاد نیز نشان می دهند؛ مثل ماجرای "نفت" و "داروخانه" در آن لطیفهء مشهور که نقل به مفهوم چنین است:

«رهگذری وارد داروخانه ای می شود و می پرسد: نفت دارید؟ داروخانه چی ضمن حیرت متذکر می شود که اینجا داروخانه  است نه نفت فروشی! طرف هم، گلاب برویتان، در جا آغاز می کند به ادرار کردن، و وقتی داروخانه چی برآشفته و علت این حرکت نامربوط را سئوال می کند رهگذر می گوید: "داروخانه ای که نفت نداشته  باشد باید در آن شاشید!" و داروخانه چی هم از ترس تکرار این حرکت نامعقول، احتیاطاً ظرف کوچکی نفت تهیه و در داروخانه می گذارد. از قضا چند روز بعد، دوباره سر و کلّهء رهگذر مذکور پیدا می شود و دوباره می پرسد: نفت دارید؟ داروخانه چی که بخیال خودش کلی  ذکاوت بخرج داده و این بار علاج واقعه را پیش از وقوع کرده است، با کمال رشادت و اطمینان می گوید: «البته که داریم!» رهگذر بی تربیت اما، همچنان گلاب برویتان، ديگر باره همان عمل زشت را انجام می دهد. داروخانه چی که دیگر کفرش درآمده، علت این حرکت را مجددا سئوال می کند. رهگذر خیره سر می گوید: "داروخانه ای که نفت بفروشد، باید در آن شاشید!" و داروخانه راترک می کند. دردسرتان ندهیم، چند وقت بعد، همان شخص مجدداً وارد داروخانهء کذایی شده و می پرسد: نفت دارید؟!... فروشنده که دیگر کاملاً مستاصل شده و نمی داند که در آن لحظه چه پاسخی باید بدهد، می گويد: "آقاجان!... شما چکار دارید که ما نفت داریم یا نداریم، شما شاشتان را بکنید!"»

حالا حکایت ماست. البته ما از داروخانه سراغ نفت را نگرفتیم، بلکه مستقیماً رفتیم نفت فروشی، اما شوربختانه  فرمود: نداریم!... خب، شوخی بکنار و بقول آن بزرگوار: «هزل بگذارو جّد از او بردار »

می خواستیم چیزی درباب واژهء عامیانه و مرّکب "کلاه شرعی" بنویسیم که قدری هم مستند و مزّین به آراء برخی بزرگترانمان باشد، نخست، سری به  "فرهنگ لغات عامیانه" زنده یاد سید محمد علی جمالزاده زدیم، دیدیم نفت  ندارد!... اما برخی ترکیبات "کلاه" را از جمله "کلاه دوز" - "کلاه بردار" و ... را آورده است،  اما از "کلاه شرعی" خبری نیست! واین درحالی ست که مقدمهء نسخه ای را که فدوی  در اختیار دارد، استاد در دیماه 1338 در ژنو مرقوم داشته  و بکوشش استاد فقید دکتر محمد جعفر محجوب، بسال  1341 در تهران چاپ و منتشر شده است. یعنی، زمانی که برادران  هنوز زنجیر پاره نکرده و بقول حضرت امام (ل) هنوز نسیمی هم از اسلام عزیز نوزیده  بوده است. بهر روی، این ترکیب عامیانه را استاد بدون تردید، فراموش فرموده که اضافه کند چرا که پیش از این آنرا در جای دیگری مصرف کرده  است:

«گروهی از مردم ... در فنون شیادی... و کلاه شرعی ساختن چنان... تردستی ... به منصهء ظهور می رساندند که ابلیس انگشت به دهان، دست مریزاد می گفت». (1)

دوباره رفتیم سراغ خودمان. این نوع کلاه، که نظیرش در هیچیک از کلاه فروشی های جهان، جز در کلاه فروشی اسلام عزیز یافت نمی شود؛ کلاهی ست درست به اندازهء سر عوام الناس. این کلاه در مفهوم عام خود، بمعنای  امر غیر موجهی را با تمّسک به ترفندهای عوام فریبانه موجه  و مشروع جلوه و بخورد خلق الله دادن است. "کلاه شرعی" پس از "تقیّه" از دکان های دو نبش و کارآمد برادران بوده و هست و همواره آنانرا از تنگناهائی که خود موجب و موجد آن بوده اند، رهانیده است. این کلاه با آنکه در جامعهء شکوهمند اسلامی مآ در انواع، ابعاد و وجوه گوناگونی یافت می شود، علیرغم ظاهر نسبتاً پیچیدهء خود، ساختار و بافتاری بسیار ساده دارد و هم ازاینروست که امّت بخاک و خون خفته نیز در درک، پذیرش و مصرف آن، هرگز دچاراشکال نمی شود.

درارتباط با سایر منابع، امکان بررسی مبسوط در این مجال اندک  نیست و لذا عجالتاً به نقل یکی دو نمونهء دیگر بسنده می کنیم:

-          کلاه شرعی: عمل ناروا  و غیراخلاقی که ظاهر شرعی به آن داده باشند، توجیه شرعی برای عملی  خلاف شرع یا قانون، نظیر: به حیله و کلاه شرعی زنا را حلال کردن. (حجازی) (2) 

-          کلاه شرعی (بر) سر چیزی گذاشتن: عمل خلاف شرع و قانون را به حیله مطابق شرع خواندن یا توجیه شرعی و قانونی برای آن تراشیدن: برای آنکه  کلاه شرعی بر سر آن معامله گذارده شود، چنین تعبیر شد که تنزیل کمرشکن حاجی آقا عنوان کرایهء دو دانگ خانه را دارد. (مشفق کاظمی) (3)

فدوی در ادامهء پژوهش خود، خدمت حضرت استادی دهخدای گرامی نیز شرفیاب شد. وی در برابر: "کلاه شرعی ساختن یا سرش گذاشتن" مرقوم داشته است "نامشروعی را بحیل صورت شرعی دادن (4)

همو در لغت نامهء گرانقدر خود آورده است:

-          کلاه شرعی، حیله در احکام، چنانکه  ربا را بنام مال الاجاره حلال شمردن - حیلهء شرعی برای ابطال حقی یا احقاق باطلی.

-          کلاه شرعی سر چیزی گذاشتن، امری حرام را با حیله تحت موضعی در آوردن که شرعا جایز باشد.(5)

 

مکانیزم

و اما مکانیزمی که حضرات آیات و ححج اسلام، کثرالله امثالهم، در کلاه شرعی تعبیه می فرمایند، بسیار ظریف و منحصراً در کف با کفایت ایشان است و لاغیر و اعمال آن، آنگاه ضرورت پیدا می کند که برادران، بناگزیر باید حرکتی را انجام دهند مخالف با امری که پیش از این با تزریق روانی آن را لازم الاّتباع مقرّر نموده و به باوری عمومی تبدیل کرده اند.

اینک برای کمک به درک بهتر این مکانیزم که بار یا ماهیّتی زیرکانه اما بگوهر، مزّورانه دارد، حکایت زیر را که در توضیح ضرب المثل یا زبانزدی آمده است، در پی می آوریم:

حلالش می کنم می خورم: «گویند شغالی خروس آخوندی را خفه کرده می برد و آخوند در پی او می شتافت. رفیق اش گفت بیهوده چه می دوی؟ خروس اینک میته (6) و خوردن آن نارواست. آخوند گفت تو ندانی  من خود شغال را نیز حلال کرده بخورم!  شغال از پیش و شیخ بدنبال از آبادی دور شدند. نیمه شب شغال از رفتار بازماند، شیخ او را با خروس بگرفت. البته گرسنگی بر او غالب و قریه دور و حفظ نفس واجب می نمود. آتشی برافروخت و خروس را از راه "اکل میته" خورده و بجای بخفت! فردا نیز در آن مکان توقف کرده روز را به گرسنگی بسر برد، و ضرورت   اباحهء (7) محظور (8) کرده شغال را نیز از طریق حلّیت (9) اکل محرم کباب کرده به خروس ملحق ساخت!»(10)

 نمونهء دم دست تر یا امروزی تری اگر بخواهید، معرکهء آمریکای جهانخوار و جمهوری اسلامی شکوهمند ما در این راستا، مثال خوبی است.

مقدمتاً عرض می کند معرکه ای که سی سالست که برادران با آمریکای جهانخوار گرفته اند و بابت آن سر ملت را بدفعات تراشیده اند، اقتضا می کند که هرگونه تماس يا  معامله با شیطان بزرگ منع و ممنوع  شود و متخلّفین نیز به سزای اعمالشان برسند، درست است؟ بسیار خوب. در اینمورد اما تبصره ای هم وجود دارد که همان "کلاه شرعی" مالوف خودمان است. بدین معنی  که «اگر متخلف خودی باشد، اگر جایزه نگیرد، مجازاتی نیز در کار نخواهد بود!»

لکن، برای آنکه  برخی اقتضائات شرع انور نیز تعطیل نشده باشد، در اين مورد هم بافتن یک فقره " کلاه شرعی" ضرورت پیدا می کند تا "حرمت" ماجرا را منتفی کرده و خیال مومنین نیز راحت شود که معصیتی رخ نداده و آنچه که اتفاق افتاده با موازین شرع انور مطابقت  می کند.

در این رابطه، ممکن است سئوال بفرمایید: «مگر می شود ـ عندالاقتضا ـ به دریوزگی آمریکای جهانخواری که دهان و بلکه  فک او در اثر مشت های محکمی که امّت حزب الله به زعامت مقام معظم رهبری دامت شوکته  پیاده شده است، رفت؟»

پاسخ، در صورتی که "کلاه شرعی" مناسبی برای آن دوخته  باشند، مثبت  است. به این یک فقره کلاه شرعی ملیح  که برادران در ارتباط با تماس و معامله با شیطان بزرگ  فراهم کرده اند توجه فرمایید تا به عرض فدوی برسید: «ما از آمریکا مستقیم گندم خریداری نکرده ایم!»

ناگفته  پیداست که "کلاه شرعی" مناسب برای مشروعیت بخشیدن به این تخلف و انحرافِ آشکار از موازینی  که خودشان بزور تعیین کرده اند، همانا "خرید غیر مستقیم" است که "حرمت" قضیه را با یک قیام و قعود منتفی و آنرا از شیر یارانه ای نیز حلال تر می کند و با مکانیزمی که در حکایت فوق تعبیه  شده نیز سازگار است.

با این همه، فدوی دراین رهگذر، کم تا قسمتی  شادمان است وقتی که در می یابد که سرانجام، حتی توجه برخی  از ذوب شدگان در ولایت مطلقهء فقیه نیز به چیزهایی که پیش از  این اساساً در حوزهء دید و ادراکشان نبوده، جلب شده است. این پدیده را فدوی، بفال نیک  گرفته  و آنرا بعنوان یک خبر میمنت اثر با خوانندگانش قسمت  می کند:

«جانبازی از کرج هستم. از قول وزیر بازرگانی نوشته بودید مستقیم گندم از آمریکا خریداری نکردیم! یعنی احتمالاً  غیر مستقیم گندم کاشته شده توسط کشاورزان آمریکایی را خریداری نموده ایم. در اینجا می خواستم از کشاورزان آن کشور که با مدیریت  صحیح و کار و تلاش بدور از شعار گندم تولید نموده اند تا ما بتوانیم خریداری و مصرف کنیم، و شعار مرگ بر آمریکا بدهیم، تشکر می کنم!»

زیاده عرضی نیست.

السلام و علیکم و لاتفرقوا

الاحقر- فدوی

سیزدهم سپتامبر المحّدب سنهء 2008 ترسائی

www.hazl.com

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630