آرشيو  |  خانه  |   فهرست همهء مطالب به ترتيب نام نويسنده يا موضوع   |   پيوند به تقويم 1387  |   تماس    جستجو در سايت   |   English Section

فهرست موضوعی مطالب

برخی از نامه های خوانندگان

-----------------------------------

آرشيو «کوتاه و گويا»

-----------------------------------

آرشيو «می ترسانند

چون می ترسند»

-----------------------------------

گلچين باغ های مجازی

-----------------------------------

مطالب در رد سکولاريسم

مطالب در رد سکولاريسم نو

-----------------------------------

اعلاميۀ حقوق بشر

-----------------------------------

 

=======================================================

سال دوم ـ شماره 442 ـ شنبه 3 اسفند 1387 ـ  21 فوريه 2009

=======================================================

ما چون دو دريچه روبروی هم  ـ   بيزار ز شکل و گفتگوی هم...

=======================================================

رسوایی خشکه مقدس ها   

خاویر لاستلا

در ماه رمضان سال دو هزار و شش نمود کوچکی از آسیب های ناشی از ناکامی های جنسی مردان مصری پدیدار شد . در این سال ماجرای نگران کننده ای به نام «جنون جنسی عید فطر» پیش آمد.  هنگامی که صد ها هزار تن از مردم قاهره برای جشن پایان ماه رمضان گرد آمده بودند و خیابان طلعت حربی، شاهراه تجاری شهر، از جمعیت موج می زد ناگهان گروه هایی از مردان، که به احتمال دچار آشفتگی روانی عشرت خواهانه شده بودند، با استفاده از ناشناس ماندگی در میان سیل جمعیت، به حرکت در آمدند و به هر زنی که سر راه خود می دیدند دست درازی می کردند و می کوشیدند رخت های زنان را در آورند. این رویداد نمایانگر تابوها و دورویی های بود که هم چنان بر جامعه سنگینی می کند.

=======================================================

 

رشد زنان خود فروش تحصیلکرده و متاهل

گفتگو با سعید مدنی (محقق اجتماعی)

ما متوجه شدیم بخش بزرگی از این زنان برای گریز از نابرابری تن به این کار می دهند. يعنی همان طور که گفتم از يک سو اين گروه زنان از وضع خود ناراضی هستند و از سوی ديگر راه های متعارف و قانونی برای دست يابی به يک زندگی بهتر در برابر آنان وجود ندارد. مثلاً، تمايل به ادامهء تحصيل دارند و موفق به ورود به دانشگاه های دولتی هم نشده اند؛ لذا برای تأمين هزينه دانشگاه غير دولتی تن فروشی می کنند. البته اميدوارم هرگز چنين استنباط نشود که هر دختری در دانشگاه آزاد از اين طريق هزينه هايش را تامين می کند. این انگیزه بیش از آنکه به رفع فقر نظر داشته باشد به رفع نابرابری و بی عدالتی معطوف است. در واقع چون ساختار اقتصادی- اجتماعی امکان فرصت های برابر را برای زنان و مشارکت آنها در زندگی اجتماعی فراهم نمی کند، آنها ناچار می شوند از هر طريق ممکن راه خودشان را به سوی زندگی بهتر باز کنند، اگر چه عده ای تصور کنند که اين سراب است و راه به جايي نخواهد برد.

=======================================================

ابهام در چیستی زنا نگی

تاملی درجریان شناسی جنبش های فمنیستی درایران

علیرضا موسوی

مسلماً زن ایرانی مانند مرد ایرانی درکی از هویت و جایگاه خود در جامعه دارد. زن ایرانی تعاریفی از امنیت و آرامش خویش مد نظر دارد که در آرزوی دست یافتن به آن می باشد. اما مسئله این است که اساساً زن ایرانی را می توانیم درکجای عالم زمانی قرار دهیم؟ آیا درک زن ایرانی از خویشتن را می توانیم با درک زن مسلمان عرب در صدر اسلام مقایسه کنیم؟ آیا چیستی زنانگی زن ایرانی را می توان با زن غربی قرن بيست و يکم مقایسه کرد؟ آیا خواسته ها و آمال آن ها یکسان است؟ و از همه مهم تر خواسته های زن ایرانی برای کسب یک سری حقوق به عنوان گزاره های عقلانی این زمانی، با چه هدفی تعیین می شود؟

=======================================================

ترویج هدفمند چند همسری در سیمای جمهوری اسلامی

سايت عصر ايران

سريال يوسف، از همان ابتدا، يعقوب پيامبر را نشان مي‌دهد كه چهار زنش با هم زندگي مي‌كنند و او با سوگلي خود (جوان‌ ترين زنش) به گردش مي‌رود و به بچه‌هاي اين زن هم توجه ويژه دارد. علاوه بر این‌که خواهر بودن دو همسر ایشان به تعبیر آیت‌الله جعفر سبحانی از مراجع تقلید برگرفته از اسرائیلیات است، ‌رفتار یعقوب با همسرانش خلاف عدالت است. و حال آن كه در قسمتي از سريال كه قرار است به زودی پخش شود، زن يوسف پيامبر را مي‌بينيم كه براي او به خواستگاري زليخا كه جوان‌تر و زيباتر از قبل هم شده‌است، مي‌رود!

=======================================================

خطر در دو قدمی سی و سه پل

سی و سه پل را از چنگال نابودی نجات دهيد!

===================== کوتاه و گويا  ====================

من اگر خدا بودم

نوشتهء کسی که متأسفانه خدا نيست اما در تهران زندگی می کند

من اگر خدا بودم و می خواستم پیغمبر برای خلق تعیین کنم از صد وبيست و چهار هزار پیغمبر شصت و دو نفرش رو از زنان منسوب میکردم تا عدالت رعایت بشه !کمی سلیقه به خرج میدادم و بجای اینکه خونهء خودم رو در صحرای خشک و بی اب و علف عربستان بنا کنم در سواحل جزایر هاوایی یه خونه شیک و مدرن بنا میکردم با سوییت های مجهز و مجانی برای زواری که برای زیارت میومدن! هیچوقت خونه خودم رو در انحصار مسلمون ها قرار نمی دادم و همه حق داشتن بیان خونه ام … حتی بی خدا ها! قدمشون سر چشم! زوار بجای اینکه تو صحرای عرفه بدو بدو کنن کنار ساحل بدو بدو کنن حالشو ببرن و بجای لباس احرام هم مایوی دوتیکه بپوشن! یه مشت از این حوری ها و قلمان رو هم مامور میکردم به حجاج سرویس بدن و پذیرایی کنن تا زیارت بهشون بهتر بچسبه ! اصلا نمیذاشتم آدما صبح و ظهر و شب هی نماز بخونن و سجده کنن و حرفای تکراری بزنن! کمبود که نداشتم هی بخوام طفلکی ها رو اذیت کنم که! همه مسجد ها رو هم جمع میکردم به جاش کافی شاپ و کتابخونه و سینما درست میکردم! یه چند تاش رو هم قهوه خونه سنتی درست میکردم که توش سه تار بزنن بخونن! هر کسی هم که من رو صدا می زد و میگفت اِی خدا زود بهش می گفتم جانم قربونت برم … عزیز دلم … فدات بشم؛ نه اینکه محل سگ هم نذارم! بنده افریدم باید سرویس بدم دیگه … گوسفند که نیستن ول کنم تو بیابون! قشری به نام روحانیت رو اصلا خلق نمیکردم! به بنده هام همه یه جو عقل میدادم تا بتونن بد رو از خوب تشخیص بدن و نیازی به فتوا و این حرف و شعر ها نباشه! عزراییل رو هم می فرستادم اونجا که عرب نی انداخت بره غاز بچرونه! به جای عزراییل یه حوری خوش هیکل سفید و بلوری میفرستادم تا جون مرد ها رو بگیره و یک جوان رعنای خوش هیکل رو هم می فرستادم تا جون خانمها رو بگیره! جون بچه ها رو هم اصلا نمیگرفتم! اصلاً اجازه نمی دادم انسان ناقص و معلول به دنیا بیاد … ریشه جنگ رو هم خشک می کردم بجاش عشق و عطوفت و مهربونی مکاشتم! سعی میکردم حضورم اینقدر در زندگی مردم ملموس باشه که دیگه هیچ کس نگه خدای چی! کشک چی! ….. خدا کیلو چند؟ ….. کدوم خدا ؟ آخ که اگه خدا بودم یه بهشت توی یکی از سیاره ها خلق میکردم آخرین مدل! نه اینجوری که توی جوی هاش شیر و عسل بیاد! شیر و عسلی که توی جوی باشه به درد همون اعراب هزار و چهار صد سال پیش می خوره! اونایی که بنده صالح بودن میفرستادم توی این بهشت و اونایی هم که خطا کار بودن و بنده های درستی نبودن بجای جهنم می فرستادم توی ایران زندگی کنن قدر عافیت رو بدونن! از خدا ـ اگر باشه ـ بخاطر این همه اختلاف سلیقه عذر خواهی می کنم.     (آرشيو)

 

فهرست نام نويسندگان>>

© 2008 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630