آرشيو  |  خانه  |   فهرست همهء مطالب به ترتيب نام نويسنده يا موضوع   |   پيوند به تقويم 1387  |   تماس    جستجو در سايت   |   English Section

فهرست موضوعی مطالب

برخی از نامه های خوانندگان

-----------------------------------

آرشيو «کوتاه و گويا»

-----------------------------------

آرشيو «می ترسانند

چون می ترسند»

-----------------------------------

گلچين باغ های مجازی

-----------------------------------

مطالب در رد سکولاريسم

مطالب در رد سکولاريسم نو

-----------------------------------

اعلاميۀ حقوق بشر

-----------------------------------

 

=======================================================

سال دوم ـ شماره 431 ـ سه شنبه 22 بهمن 1387 ـ  10 فوريه 2009

=======================================================

مسافران 30 سال پيش: از خاک واقعه تا آسمان تاريخ

=======================================================

چگونه سی ساله شدند؟

فریدون خاوند

ترديدی نيست که بخشی از جامعه ايرانی، به دلايل گوناگون، به بنياد های نظام دينسالار پايبند است و در پاسداری از آن به احتمال فراوان از سخت کوشی دريغ نخواهد کرد. ولی با همان درجه از اطمينان می توان گفت که بخش ديگری از ايرانيان به سختی با جمهوری اسلامی دشمنی می ورزند و اين دشمنی را به گونه های مختلف به نمايش ميگذارند. تعيين رابطه قدرت ميان اين دو بخش امکان پذير نيست، ولی مخالفت قاطعانه جمهوری اسلامی با تشکيل آزادانه احزاب و اجتماعات سياسی، اعمال کنترل بر رسانه های موجود و سرکوب دگر انديشان نشان ميدهد که نظام حاکمه ايران مخالفان و معاندان خود را قابل ملاحظه و نيرومند ارزيابی ميکند و از توانايی خود در حفظ قدرت سياسی، به شرط آزاد گذاشتن رقيبان، سخت بيمناک است. تقسيم آشکار و عملا نهادی شده جامعه به دو بخش «خودی» و «غير خودی» نشانه ديگری است از يک تبعيض واقعی سياسی که بر جامعه ايرانی سنگينی می کند.

======================================================

سی امين سالگرد انقلاب ايران و نقش شاپور بختيار

گفتگو با همايون مهمنش

وقتی شهر شلوغ شود، صدای کسی که مردم را به برخورد آرام و منطقی فرا می خواند شنيده نمي شود. صدای بختيار هم شنيده نشد. مخاطب بختيار در وهله اول روشنفکران بودند که حرف های او بايد برايشان آشنا مي بود. اما تب افراطی گری که نتيجه سال ها ديکتاتوری بود همه جا را گرفته بود. ديکتاتوری برای نمونه سال ها جلو فعاليت جبهه ملی را گرفته و باعث شده بود که تشکيلات آن در سال ۵۷ از انسجام و قدرت بسيج لازم برخوردار نباشد. فراموش نکنيم که هنوز هم اين ايراد به ما وارد است. برای بسياری هنوز هم روشن نيست که بعيد است بتوان صرفاً با يک سری برنامه های نمايشی کاری انجام داد.

=======================================================

چه شد که انقلاب کردیم؟

فرج سرکوهی

جمهوری خدا با استبداد فرود آمد. استبدادی که نه به سیاق گذشته، فقط بر دو سه هزار روشن‌فکر، که بر همه‌ی ما سایه افکند و تا رختخواب‌ها و آشپزخانه‌هامان رسوخ کرد. این بار ما خود کرده بودیم. پس به ناگزیر از خود پرسیدیم که بودیم ما که چنین رؤیایی در سر داشتیم؟ چه کرده بود امام اول ما با پیروان خود که صادق‌ترین آن‌ها، خوارج، تیغ بر او گشودند؟ چه می‌خواست امام سوم ما که معاصران‌اش او را چنین تنها گذاشتند؟ چه بر ما می‌رفت اگر به جای نایب امام، مهدی منتظرمان، منجی موعودمان، به تن خود ظهور می‌کرد؟ چه شد که انقلاب کردیم؟

======================================================

فرجام اعتراض به احمدی نژاد

اسماعیل جلیلوند دانشجوی دانشگاه شیراز اکنون پنج روز است که در بازداشتگاه اداره اطلاعات شیراز به سر می برد و علی رغم صدور قرار کفالت از سوی دادگاه انقلاب برای او، اداره اطلاعات شیراز از آزاد کردن او خودداری می کند، همچنین اداره اطلاعات شیراز علی رغم دستور قاضی پرونده مبنی بر ملاقات خانواده جلیلوند با او، مانع از ملاقات آنها شده است.جلیلوند روز چهارشنبه گذشته با حمله نیروهای امنیتی در منزلش دستگیر شد.شاید دلیل بازداشت او اعتراض او به احمدی نژاد و قاسم روانبخش – یکی از طرفداران سرسخت احمدی نژاد و شاگرد ارشد مصباح یزدی - بوده باشد.فیلم این اعتراض را ببینید. >>>>>>

===================== کوتاه و گويا  ====================

آنجا که نه تنها اجازه بيان، که اجازهء فکر کردن هم داده نمی شود

مهدی خزعلی، فرزند آيت اله خزعلی

روز آن لاين: مهدی خزعلی نظرات جالبي در مورد احمدي نژاد، اطاعت از رهبر، و حمايت آيت الله خامنه اي [از او] دارد: «من معتقدم نه تنها اطاعت ‏چشم و گوش بسته نمي کند [منظور احمدي نژاد] بلکه روزي را مي بينم که در مقابل رهبر بايستد!‏ راجع به حمايت ‏رهبري از او، بلا تشبيه، امام هم از بني صدر حمايت مي فرمود و حتي او را جانشين فرماندهي کل قوا کرد. ما بايد ‏وظيفهء خود را انجام دهيم و آن روشنگري است. مي دانيد راجع به اينکه چرا رهبري حمايت مي کند، در حوزهء خط ‏قرمز است و ما نمي توانيم فکر کنيم يا تحليل ارائه نماييم. حتي همين قدر که نوشتم خارج از دستور است. در جامعهء ‏امروز ما اگر در موضوعي رهبري اظهار نظر کرد ديگر مطبوعات و اصحاب قلم و دانشگاهيان و...نيازي نيست فکر ‏کنند!‏»        (آرشيو)

به قلم لرد کين راس

فصل پنجاه و چهارم ـ  تغيير خط

کمال خود زمانی اعلام داشته بود که پس از پيروزی در جنگ دوست دارد وزير آموزش شود و مردم ترکيه را با سواد کند، و اکنون به نظر می رسيد که به خواست خود رسيده باشد. به دستور او، در سرسراهای قصر «دلما باغچه» تخته سياه های متعددی گذاشته بودند که در کنار مبلمان سلطنتی اشيائی نامانوس به نظر می آمدند. کمال خود از اتاقی به اتاقی ديگر می رفت و کسانی را که برای آموختن آمده بودند درس می داد. در ميان درس گيرندگان، مقامات اداری، دوستان شخصی، ميهمانان، و حتی مستخدمين کاخ نيز ديده می شدند. از آن پس تخته سياه نماد جمهوری جديد ترکيه شد.

======================================================

فهرست نام نويسندگان>>

© 2008 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630