بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

دوشنبه ها: مکتوبات فدوی

طنزنوشته های هفتگی حميد رضا رحيمی

آرشيو

دی 1387 ـ   ژانويه 2009

 

به نام آنکه پاپوشی به پا داشت...

 

فدوی، اخيراً، عقيدۀ جزميه ای پيدا کرده بر اینکه وقتی علماء علم جماعات البشريه می گویند دنیا بغایت کوچک و به دهکده ای تبدیل شده و، علیرغم بعد جغرافیائی، اهالی آن به هم (قربت الی الله البته) نزدیک تر گشته و حوادث در يک آن واحد در نقاط مختلف جهان اثرات خود را نشان می دهند، پر بیراه هم نیست.

مثلاً، اگر در حالت گياهی به سر نمی بريد، قطعاً ملاحظه کرده اید که در واپسين روزهای همين سال گذشتۀ ترسابچگان چگونه، در طول فقط چند لحظه، سه کشور عراق، آمریکا و ترکیه بهم نزدیک شدند؛ و وجه المصالحه یا پااندازی معاملۀ کار هم همان کفش مقدسی بود که برادر ارجمند و غيورمان، منتظرالزیدی، خبرنگار شجاع و جان بر کف پای عراقی، در۱۴ دسامبر المقعر سنه ی ۲۰۰۸ ترسائی، در یک جلسه ی نامطبوع مطبوعاتی، حوالۀ بوش خائن، رئیس جمهور ممالک محروسۀ امریک کرد.

به گزارش روزی نامۀ کافر گاردین، یک شرکت ترکیه ای نیز، بلافاصله، با تغییراتی در خط تولید خود، با عنايت به آيۀ شريفۀ «فی التأخير آفات»، مشغول تولید کفش «ژنریک» مارک «منتظرالزیدی» شد تا مومنین آنها را بجای باقلوا بخانه ببرند.

البته به جمع ناميمون سه کشور فوق، تأثير ذغال خوب، یعنی «ایران اسلامی» را نيز باید، بعنوان مأمن و مسکن سرسلسلۀ جهاديون اکبر، اضافه کنیم که همه جا گوش خوابانده تا بلکه معرکه ای تولید و یا اگر، بقول عوام، چنان معرکه ای  already تولید شده باشد، در آن شرکت و در صورت ممکن و مقدور آنرا اداره کند!

در اين ميان، امّت همیشه در صحنه نیز البته از معرکه غافل نیستند و هر یک، به فراخور حال و عقل و شعور، پیشنهادی ضمیمه یا آیه ای صادر می فرمایند که فدوی، در اين مکتوب، از آن میان با یکی دو تا از پيشنهاداتی که در مطبوعات ام القرای اسلامی منتشر شده قدری اختلاط نموده، و سپس زحمت را کم می کند:

 

 1ـ یک شهروند تهرانی فرموده است: «پیشنهاد می کنم که در تهران میدانی بنام میدان کفش نام گذاری شود». 

فدوی: والله، برادر شهروند، برادر غيور قاليباف ما، با پيشنهاد شما مشکلی اصولی دارد و فکر می کند که شما دیر آمده اید، و بايد تشریف ببرید ته صف! منظور فدوی این است که تمام خیابان ها، میدان ها، کوی ها، برزن ها، و حتا سوراخ های ام القرا را بنام مبارک شهدا، حضرات آیات و حجج اسلام، و البته اهل بیت عصمت و طهارت، و نیز توابع سببی و نسبی و امامزادگان گرامی (رضوان الله علیهم اجمعین) مزین کرده اند. حتی تنها میدان ناقابل ما، در منطقۀ 6 تهران اسلامی، بنام بهار، را نیز تقديم نام درخشان شهید عماد مغنیه، برادر جان بر کف پای ديگر محترم عرب ما شد و، بقول عوام، that’s it!. فدوی شرمنده است، برادر تهرانی.

 

 2 ـ برادر بابائی نیز در همین راستا مقدمتاً مرقوم داشته اند: «بنده دو بار تاکنون در زندگی بطور عمیق خوشحال شده ام؛ یکبار در سال 57 و بار دوم به هنگام پرتاب کفش بسوی بوش...»

فدوی، تا یادش نرفته، فرمایش شان را قطع و تحديداً عرض می کند که اين دفعه ی ما قبل آخرشان باشد که ورود مقدس حضرت امام (ل) را (که بوی گل و سنبل و ياسمن با خود داشت) با مراسم پرتاب لنگه کفش نه چندان خوشبوی آن برادر عراقی مقايسه می کنند.

باری، برادر بابائی ادامه داده اند که :«رئیس جمهورآمریکا اگر روزی قدم به ایران بگذارد، با پرتاب کفش به استقبال او خواهیم رفت».

فدوی هم حرفی ندارد، به شرط آنکه تا آنروز برادر بابائی کفشی بپا داشته  باشد.

 

 3 ـ برادری به نام «واقفی» نیز دولت و بخصوص «علما» را به پیوستن به نهضت کفش  پراکنی فرا خوانده است.

فدوی پیش بینی می کند که اگر اوضاع به همین شیوه پیش برود، همان ننگين نامۀ گاردین سابق الذکر بزودی گزارش خواهد کرد که قيمت سهام سر قفلی کفش کنی مقدس امام رضا (ع) و نیز کفش کنی های مساجد و تکایا و غیره (که از طرف دولت برادر احمدی به بخش خصوصی واگذار خواهد شد) در بازارهای بورس نیویورک و ژاپن و کرۀ جنوبی و تايوان، افزایش خواهد یافت. شايد اين هم يکی ديگر از برنامه های اصلاح اقتصادی برادر احمدی نژاد است که، بخاطر تواضع مفرط و شرم حضور سنتی خود، آن را علناً اعلام نکرده و در اين کار از برادر خبرنگار عراقی ياری طلبيده اند، که گفت: «تو نيکی می کن در "دجله" اندازد / که ايزد در همين تهران دهد باز».

 

 4 ـ برخی نيز، چون برادر تاجیک، از شاهین شهر، که گویا از متخصّصین برجسته ی پیوند «گودرز»

 و «شقایق» در وطن اسلامی هستند، رابطه ای به «غایت» هنرمندانه بین پدیده های عینی و ذهنی به شرح زیر برقرار کرده اند: «اگرچه کفش های خبرنگار عراقی بصورت بوش نخورد اما، در بين راه، به برخی نويسندگان روزنامه های زنجيره ای اصابت کرد!»

          اين نظريه فدوی را بياد اصابت کفش برادر مرتضوی ـ شهيد زنده، حشر الله مع الملائکه و غلمان ـ به سر بانوی ناشزه، زهرا کاظمی، در جريان قتل های پسازنجيره ای انداخت. باشد که ديگر کسی هوس نکند پا در کفش فرزندان غيور اسلام کرده و خيال کند که می تواند کار خود را، بقول آن شازدۀ ملعون، از زير انجام دهد.

 

زیاده عرضی نیست.

         دوّیم ژانویة المفّرح سنه ی ۲۰۰۹ ترسائی
         الاحقر ـ فدوی

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630