بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

فصلی از کتاب در دست انتشار

« چهره های بزرگ جنبش زنان آمريکا »

از: شکوه ميرزادگی

پيوند به آرشيو

 

مری فيلدز

لات جوانزن

مری فيلدز (Mary Fields) در سال 1832 در ايالت تنسی و از پدر و مادری برده بدنيا آمد و با آمدنش يک برده ديگر به ليست برده ها اضافه شد.

اما مری کسی نبود که تن به بردگی دهد.  او پدر و مادرش را در کودکی از دست داد و خود نگاهدارنده ی خود شد. او قبل از هر چيز به قوی کردن نيروی بازوی خود پرداخت؛ چيزی که در آن ايام، و در غرب وحشی وحشی اولين هنر زيستن بود.

کارش به جايي رسيد که به خاطر قدرت و سرعت عمل مشهور خاص و عام شد. همزمان چندين اسلحه را حمل می کرد و به سبک کابوی ها به سر و گردن و دست و پايش فشنگ و تفنگ می آويخت.

اما او از آن کابوی های خوش قلبی بود که از نيروی خود به نفع فقرا، بی پناهان و بچه ها استفاده می کنند و او اين کار را وظيفه ای برای خود می دانست.

يکی از وظايفی که او برای خود تعيين کرده بود نگاهبانی از پرستاران راهبه ای بود که برخی شان در کودکی به او کمک کرده بودند. اما يک بار هنگام حمايت از آن ها چنان لات بازی درآورد و شلوغ کرد که آنها دسته جمعی دست به دامانش آويختند که: «اين ديگر صلاح نيست!» و خواهش کردند دست از «لات بازی» بردارد.

آنها پولی هم روی هم گذاشتند و برايش يک کافه ـ رستوران باز کردند تا به کاسبی بپردازد. او در اين کار هم خوب بود و تنها اشکالی که داشت (مثل ديگر لات های جوانمرد، ببخشيد، جوانزن،) آن بود که هر چه در می آورد می داد به فقرا و در رستورانش باز بود بروی هر چه گرسنه و بدبختِ که در آن منطقه زندگی می کرد. و عاقبت هم ورشکست شد ـ آن هم نه يک بار، که دوسه بار ـ رستوران و کافه رستوران باز کرد و ورشکست شد.

بالاخره، در شصت سالگی، فکری به ذهنش رسيد و تصميم گرفت که برود و در جائی کارمند شود. کاری که انتخاب کرد پستچی بود. پستچی بودن در آن زمان مثل اکنون نبود که در اتوموبيلی سفيد و راحت بنشينند و نرم نرمک به در خانه ها بروند. نه؛ او بايد بر ارابه ای می نشست و تا می توانست می تاخت. و البته، محض احتياط، هفت تير و مسلسل و ديگر ابزار محافظت از اسناد و اموال مردمان را هم با خود داشت.

از بين کلی از طرفدارن اين شغل که پشت در می ماندند مری خانم بلافاصله قبول شد. و دهسال تمام نامه ها را صحيح و سالم به مقصد رساند و حتی يک ديرکرد در کارش نبود.

در هفتاد سالگی باز راهبه ها جمع شدند و اين بار رختشوی خانه ای برای او باز کردند تا شغلی راحت تر داشته باشد و آنقدر با ارابه نتازد. او هم مثل يک دختر خوب گوش کرد و رفت و نشست در رختشوی خانه اما چون اين مقدار کار برای او کم بود، در طول اوقات بيکاری باز می رفت و به کار پستچی گری و تاختن در جاده ها مشغول می شد.

به هر حال نام اين زن نازنين، اين حامی فقرا و بچه ها و بی پناهان، در تاريخ زنان آمريکا به عنوان اولين زن پستچی امريکايي ـ افريقايي و دومین زن پستچی آمريکایی ثبت شده است.

او در 1914 چشم از جهان فرو بست.

www.shokoohmirzadegi.com

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630