بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

دی   1387 ـ دسامبر 2008  ـ

حزب ِ «مشروطه» يا، برعکس نهند نام زنگی کافور

حسين اسدی

توضيح سردبير سکولاريسم نو: من لحن آقای حسين اسدی، عضو و رییس هیأت اجراییه نهضت مقاومت ملی ایران، در اين مقاله را هيچ دوست نمی دارم، هرچند که بيشتر نکات مطرح شده در مورد رهبری آقای رضا پهلوی را نکات قابل پرسش و شايان پاسخ می دانم. هنوز نمی دانم که اتخاذ لحن گزنده و پر کينه کدام درد را از دردهای بی شمار امروز ما کم می کند و اينگونه برخورد برای اپوزيسيون حکومت اسلامی چه فايده ای را بهمراه دارد. وقتی که می توان انديشه منطقی را با سخن آرام و منطقی مطرح کرد چه جای دشمن سازی است، نمی دانم. بهر حال، مقالۀ آقای اسدی هم از آن لحاظ که دربارۀ مقاله ای است که پيش از اين در سکولاريسم نو منتشر شده، و هم از آن لحاظ که دارای محتوای قابل تآمل است مطلبی قابل انتشار است و اميدوارم بتواند، در ورای لحن اش، واکنش های سازنده ای را در بر داشته باشد.

****

درباره ی گزارش برگذاری «کنگره هفتم  حزب مشروطه» در آمریکا جای سخن بسیار است. از جمله اینکه این حزب در قطعنامه  خود "شرکت عناصر روشن بینی از دو سوی طیف سیاسی، از شاهزاده رضا پهلوی تا نمایندگان برجسته ای از جمهوریخواهان درون و بیرون ایران" در آن را "تحول شگرفی" تلقی نموده،و نتیجه میگیرد که: «دیگر نمی توان گفت که سی ساله گذشته را به تمامی از دست داده ایم. هموندان حزب مشروطه ایران به کنگره هفتم به عنوان یک همایش صرف حزبی نمی نگرند. برای ما نخستین نشست کنگره یک رویداد فرا حزبی بود که خواهیم کوشید پیام و معنای آن را در گفتار و کردار خود بازتاب دهیم».

آنچه در این قطعنامه  یک رویداد فرا حزبی نامیده میشود صرف نظر از اینکه ممکن است مردم را بیاد "فرا حزب رستاخیز" بیاندازد، بزبان ساده تر این ادعاست که مردم ایران، و نیروهای سیاسی کشور، اعم از چپ و راست و «نمایندگان ملیت های ایرانی» (!) همه رهبری شاهزاده رضا پهلوی را قبول نموده اند و فقط  هنوز عده ای در داخل و خارج  کشور وجود دارند که، بقول آقای داریوش همایون در مقالۀ "پادشاهی و رهبری": «از دسترس هواداران رهبری شاهزاده بیرون اند و نمی خواهند وارد ترتیباتی شوند که دورادور هم به سود امر پادشاهی باشد. علت همان واقعیت پادشاهی به عنوان نیروی سیاسی است که انقلابیان پیشین را می رماند. هواداران پادشاهی این ملاحظات را می دانند و به این نتیجه رسیده اند که نمی باید وقت خود را صرف مخالفان رژیم پیشین کنند. این نظر البته درست نیست؛ و کوشش های ما برای دگرگون کردن فرهنگ سیاسی ایران، و بدر آمدن از فضای دشمنی و کشاکش، بی هیچ توهمی درباره همکاری، می باید دنبال شود. اما نسل تازه ایرانیان پس از سی سال، دور از آن عوالم سیر می کنند و منطقا می باید پذیرفت که نگاه شان به خود شان دوخته است. "

 

آقای همایون در این همین مقاله مینویسند که:

" یک عامل تازه پیدا شده است که می تواند به طرح کلی شاهزاده کمک کند. پاره ای از مهم ترین سازمان های قومی در "کنگره ملیت ها" [!] در کنار استراتژی چپ خود، از یک سالی پیش به استراتژی راست روی آورده اند. این سازمان ها آماده اند دشمنی سنتی خود را با پادشاهی در برابر شناخته شدن فدرالیسم، دست کم به عنوان یک گزینه، به فراموشی بسپارند و به اقداماتی که در سویه رهبری و شورای رهبری در جریان است روی خوشی دهند."

 

چنین تفسیر هایی از طرف مدافعان قانون شکنی ها و مفاسد رژیم گذشته نشان میدهد که آنان  در صدند تا در ارتباط با تغبیر احتمالی سیاست آمریکا پس از پایان گرفتن حکومت بوش، با براه انداختن جنحال و وارونه جلوه دادن  واقعیت ها، خود را بعنوان نیروی جایگزین نظام حاکم در ایران به سیاست گذاران جدید  ایالات متحده آمریکا معرفی کرده، بقول آقای همایون  با در نظر گرفتن لزوم  " نقش رهبر در بسیج کمک اخلاقی غرب برای پیکار آزادی و حقوق بشر مردم ایران" شاهزاده رضا پهلوی را بعنوان رهبر بلا منازع مردم ایران معرفی نما یند. اینان  کوشش دارند این کار را نه بنام خود و با تکیه به سوابق خویش انجام دهند، بلکه درنظر دارند با پوشیدن قبای مشروطیت به تن خویش دست به چنین عوام فریبی زنند.

 

گردانندگان این حزب که شاهزاده رضا پهلوی را بعنوان رهبر بلامنا زع مردم ایران معرفی میکنند، و چنین وانمود می نمایند  که همه نیروهای سیاسی  بجز عده ی معدودی دشمن حرفه ای نظام گذشته همه با آنان هم نظرند باید جواب دهند که شاهزاده رضا پهلوی  با استناد بکدام توانایی سیاسی صلاحیت رهبری جنبش ضد استبدادی مردم ایران را دارند ؟ مگر نه این است که ایشان، نه بدلیل لیاقت و عملکرد سیاسی در سی سال گذشته، بلکه چون وارث تاج و تخت خاندان پهلوی هستند از جانب مدافعان استبداد گذشته بر گزیده شده اند. آنان بدون اینکه توجه داشته باشند که در تمام قوانین مدنی جوامع بشری اصل بر این است که میراث داران اگر ادعای ارث مینمایند بایستی متقابلا  متقبل جوابگویی در برابر  بدهکاری متوفی هم  باشند، دست به چنین ادعا هایی می زنند.  تکلیفی هم اخلاقی و هم سیاسی که تا کنون  نه حزب"مشروطه " و نه شخص شاهزاده رضا پهلوی، هیچیک تا کنون  حاضر نشده اند  نسبت به ملت ایران ادا کنند.

 

این تکلیف ادا نشده است چه آنان  قبول نکرده اند که در باره ی  قانون شکنی ها  و حق کشی های متعددی که بشهادت تاریخ در زمان حکومت پهلوی ها، با زیر پا گذاشتن قانون اساسی مشروطیت نسبت به مردم ایران انجام داده اند موضع بگیرند. این گردانندگان حزبی و شاهزاده رضا پهلوی باید بدانند که انقلاب مشروطه برای این بوجود نیامد که از مقام شاهان و حکومتگران مستبد دفاع نماید، بلکه چنانچه میرزا فضل علی آقا نماینده تبریز در مجلس اول بیان میکند:

" از نحوست دو ظلم ما به این مجلس (مجلس شورای ملی) رسیدیم، یکی از دیوان (ظلم حکومتگران) ، یکی از چنین علما (ملایانی چون شیخ فضل الله ها) "؛ چنانکه  میرزا سید محمد مجتهد طباطبایی نیز علل انقلاب را چنین بر میشمارد:

" قصد ما متحدا تغییر سلطنت مستقله [ = مستبده] است به مشروطه، و مراد از مشروطه  تعیین رسوم معینی است برای شخص پادشاه که هیچوقت نتواند پول ملت را[ با ] تفریط به مخارج با طل و مصارف بی حاصل صرف کند ودور بریزد . مشروطه چیزی است که [ در آن]  وزرا حدودشان معین، مواجب و مرسوم هر یک [از آنان] آشکار است و همه مسئول جمعی هستند. مشروطه چیزی است که [در آن ]  وزرایی که این مدت مردم را چاپیده و فعال مایشاء بوده اند، امروز غیر تمکین و تسلیم چاره ای ندارند. مشروطه چیزی است که [در آن ]  بندگان خدا که آزاد خلق شده اند، از قید اسارت خلاص خواهند شد و از زیر فشار چندین هزار ساله، نجات خواهند یافت.مشروطه چیزی است که [در آن ]  عامه طعم حریت و آزادی را خواهند چشید. زبان و قلم آزاد خواهد گشت ، مردم متحد خواهند شد، مساوات و مواسات در مملکت پدید خواهد گشت. مشروطه چیزی است که [در آن ]  قانونی برای شاه و مجلس و وزرا و اعیان و وکلا و غیره وضع خواهد شد که تمام کارهای دولتی و ملتی وشرع  و عرف و زارع و فلاح و غیره را محدود خواهد کرد [ بطوری] که هیچکس بدون حکم قانون نتواند حرفی بزند و کاری بکند."

 

حال با توجه به آنچه در با لا رفت ، سؤال از این مدعی رهبری مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران و پیروان ایشان  این است که اسلاف ایشان بکدام یک از اصولی که مشروطیت بر آن پایه گرفته بود وفاداربودند. آیا رضا شاه و محمد رضا شاه از زمانی که پایه های قدرت خود را استوار کردند ، مستبدانه بر مملکت حکومت نراندند؟ از قـِبـَل قدرتی نامحدود خود و رفتاری خودسرانه ثروت بی کران  نیاندوختند ؟ برای مردم اثری از آزادی های سیاسی باقی گذاشتند ؟ وزیر مسئوُل را تحمل نمودند و به قانون اساسی احترام گذاشتند؟ آیا این شاهان "مشروطه"  با سیاست مدارانی که از شاه انتظاری جز رعایت قانون اساسی  نداشتند چه کردند؟ آیا جوابی جز زندان و اعدام و خانه نشینی بآنان دادند؟ ایا بندگان خدایی که قرار بود مشروطه برای آنان حریت و مساوات در مقابل قانون بوجود آورد به این آرزوی خود رسیدند؟ وآیا زبان و قلمی که قراربود آزاد باشد آزاد بود ؟ آیا شاهان پهلوی هر گز باین اصل قانون اساسی که قوای مملکت ناشی از ملت است  اعتنایی  نمودند؟ و آیا با استناد به چنین سابقه ای ادعای رهبری یک جنبش آزادیخواهی را سزاوارند ؟ و آیا با انکار اصالت آنان که همیشه مدافع دست آوردهای انقلاب مشروطه بوده، و در مقابل، باتکای کسانی که چارشاخ بادند میتوان دموکراسی و آزادی را برای مردم ایران بارمغان آورد ؟

 

و بد تر از همه، آیا مزورانه تر و خیانتکارانه تر از این هم ممکن است که این مدعیان کاذب بازگرداندن مشروطه به ایران از هم اکنون برای اظهار مشروعیت خود دست به معامله ی ننگین ِ داد و ستد با باصطلاح « پاره ای از مهم ترین سازمان های قومی در "کنگره ملیت ها» (!!) زده بکوشند تا هواداری آنان را به بهای تمامیت ارضی و وحدت ملی ایران و سپردن تعهد پیشاپیش به وکالت از جانب ملت ایران به اعطاء نظام « فدرالیسم» خریداری کنند ؟ الحق که اینان نه تنها از گذشته کمترین درسی نگرفته اند که باصطلاح مردم ما "بدی" بوده اند که تبدیل به " بد اندر بد تر" شده اند.

 

گردانندگان حزب مشروطه  می پندارند چون " نسل تازه ایرانیان پس از سی سال، دور از آن عوالم(مخالفان رژیم پیشین ) سیر می کنند و منطقا می باید پذیرفت که نگاه شان به خود شان دوخته است " پس می توانند حافظه ملتی را درباره ی اعمال و ترازنامه ی شوم رژیم گذشته پاک نمایند. اما باید بدانند که این تصور آنان خیال باطلی است، اگر چه مردم ایران اکنون در چنگال رژیم خونخوار تری هم گرفتار شده اند، وممکن است عده ای بتوانند بجای نوشتن مار با ترسیم تصویر ماری بر تابلو، گروهی از آنان را دوباره همچون خمینی  فریب دهند، ولی ملت ایران  فراموش نکرده است که وجود نظام جبار کنونی نتیجه ی آزادی کشی های ممتد و قانون شکنی های مستمر شاهان پهلوی است، شاهانی که بمردم اجازه ندادند خواست ها و نظریات خود را آزادانه بیان نمایند و راه هر گونه فعالیت مدنی و دمکراتیک را بر انان سد نمودند.  بنا براین شاهزاده پهلوی هم باید بداند که به فرض آن هم که  روزی با دروغ و عوامفریبی بر سر کار آید، سر نوشتی بهتر از اسلاف خود نخواهد داشت. بنا بر این بهتر است که ایشان بر جایگاه خود بایستند و وارد بازی هایی نشوند که در بهترین حالت خود نتیجه ای جز فراراز مملکت و سپردن آن بدست مشتی خرابکار دیگر نمیتواند داشته باشد.

 

در خاتمه برای آن دسته ی قلیل ِ "جمهوری خواهان ِ" چپ ِ غلطیده به پهلوی راست " و" نمایندگان ملیت های ایرانی" سخن یکی از دوستانم  را تکرار میکنم  که در جلسه ای که در دوران های گذشته عده ای از همین قماش برای تبلیغات بنفع "شورای ملی مقاومت (سازمان رجوی) " برگذار کرده بودند به آنان تذکری داد بدین مضمون که " کار شما شبیه عمل کسی است که بندی به خرطوم فیلی بسته و میگوید فیل از آن من است غافل از اینکه با یک رشته ی نازک نمیتوان  حرکت فیل  را هدایت کرد."

این آقایان  باید از آنچه در سال 57 بر آنان گذشت درس بگیرند. آنوقت ها  نیز خود همین آقا یان بودند که از خمینی برای خود رهبر ساختند و بدنبالش براه افتادند ، بدون اینکه این رهبر به آنان اعتنایی داشته باشد.

بد نیست اینان از خود  سئوال کنند که وقتی شاهزاده رضا پهلوی و سایر سلطلنت طلبان صحبت از راًی مردم می کنند، این رآی قرار است در چه شرایطی  گرفته شود؟ آنها باید از این بترسند که  بهمان نحوی که خمینی در جوی متشنج از مردم رآی گرفت که سلطنت برود، این بار نیز  این مدافعان استبداد گذشته مجدداً  و تحت شرایطی مشابه  از مردم راًی بگیرند که همان سلطنت دو باره باز گردد:" نه یک کلمه کمتر، نه یک کلمه بیشتر"! و در آنروز وای بحال کسانی است که رآیی جز این بدهند و یا بخواهند اینان را بیاد سخنان و وعده های  امروز شان بیاندازند.

 

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630