بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

دی   1387 ـ دسامبر 2008  ـ

پيوند به ديگر آثار نويسنده در سايت سکولاريسم نو

همين نزديکی های ما...

پيام جهانگيری

... و اما همین نزدیکی هایمان اتفاقات دردناکی در حال رخ دادن است و ما باز هم ساده از کنار آنها می گذریم. BBC و CNN را نگاه می کنم. چه تصاویر غم انگیزی، چه فجایع وحشت انگیزی و چه دردها و زخم های نفرت انگیزی ...

داستان همین نزدیکی ماست. هواپیماهای جنگی اسرائیل با بیش از یکصد صوتی پرواز بر روی غزه که مدت ها بود مردمان بیچارۀ آن در محاصره و قحطی ِ غذایي و دارویی به سر می بردند، با به نمایش گذاشتن خشونتی عریان، موشک هایی که بشر متمدن ساخته است را بر سر انسان هایی که بسیاری شان هیچ گناهی جز زنده بودن ندارند می ریزند.

... و سیاست مداران جهان، خوشخیالانه خیال می کنند با خشونت می توان صلح را به فلسطینیان تحمیل کرد. صلح را با چه قیمتی می توان خرید؟!

امروز انسانیت در حال قتل عام شدن است.

مگر می شود دم از روشنفکری زد و چشم ها را بر روی بیداد و ستمی که هم اکنون بر کودکان و زنان و مردان ِ بی دفاع غزه می رود، بست؟!

مگر می توان دم از حقوق بشر زد و حقوق ملت بی دفاع فلسطین را نادیده گرفت؟!

مگر می توان این تصاویر را دید و غم سنگینی را بر دل خویش احساس نکرد و خود را نیز همچنان انسان نامید؟!

آری می توان به تمام این پرسش ها پاسخ مثبت داد اگر همچنان چشم هایمان را بسته نگاه داریم!

آری، امروز چشمان ما بر فاجعه ای که بر بی دفاعان و بی گناهان غزه می رود بسته است.

آری امروز روشنفکران ِ ما که خوب بلدند ژستِ روشنفکری بگیرند و ادا در آورند، قلمهاشان غلاف شده در کشوهای میزشان است.

یا خود را به نابینایی می زنیم و یا واقعاً کوریم!

به بیانیه ای که در سال 1898، سیصد نفر از نویسندگان، هنرمندان و دانشمندان فرانسوی در حمایت از مقاله ای که امیل زولا با عنوان "من متهم  می کنم" در دفاع از یک افسر بیگناه نوشته بود و به خاطر آن به زندان محکوم شده بود می اندیشم که به بیانیۀ روشنفکران شهرت یافت. همواره افسوس آن دوران را می خورم. دورانی که شاید بتوان آن دوران را با شکوه ترین و انسانی ترین و امید بخش ترین دوران تاریخ بشریت خواند.

آیا باید باور کرد که بشر از آن دوران طلایی خویش، که پایان آن را شاید بتوان همزمان با پیشرفت انسان و دستیابی ِ بشر به سلاح های جدید دانست، فاصله گرفته است؟!

آیا باز هم می توان دنیایی متفاوت از دنیای کنونی را متصور شد در حالی که به دردها و زخم های همنوعان مان به راحتی لبخند می زنیم و از کنار آنها ساده عبور می کنیم؟!

من برای پرسش های بالا، پاسخی ندارم. راستش به آنها دیگر فکر هم نمی کنم!

تنها به این می اندیشم که از ابتدای این نامه تا همین انتها، چه جان های عزیز و بی گناهی که قربانی بنیادگرایی های دینی (چه از نوع اسلامی و چه یهودی آن) شده اند.

تنها به کودکان خونین در قنداق ها می اندیشم که اصلاً برای چه به دنیا آمدند؟!

آمدند تا موشک های دست ساز بشر بر روی آنان آزمایش شود؟!

آمدند تا زشتی ها و پلشتی های دنیای ما بزرگترها را ببینند؟!

باری، من دغدغه هایم دیگر آرزوهای بزرگ نیست. همین پایین هستم و همراه خدا تنها این اتفاقات تلخ را نظاره می کنم.

یکشنبه 8 دی ماهِ سرد 2567،

1:40 نیمه شب،

پیام جهانگیری،

شیراز.

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630