بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

آذر   1387 ـ دسامبر 2008  ـ

 

احترام به سیاست‌مداران

بهمن هاتفی

آیا باید به سیاست‌مداران احترام خاصی گذاشت؟ اگر فردی به یک سیاست‌مدار منتخب توهین کند، به تمامی آنان که به وی رأی داده‌اند توهین کرده است؟ بطور خاص آیا تمسخر رئیس یک دولت، تمسخر ملت است؟ تفاوت‌های بین نقد، اعتراض، تمسخر و توهین کدامند؟  سؤال‌های مشابه دیگری نیز می‌توان مطرح کرد، سؤال‌هایی که حداقل برای آنان که خود را به اصول اخلاقی خاصی پایبند می‌دانند، همواره مطرح بوده است. 

نقل قولی یک خطی در یکی از وبلاگ‌هایی که معمولاً سر می‌زنم ( بودن و مجازی بودن) و بخصوص کامنت‌های آن مطلب، انگیزه‌ای مضاعف برای نگارش این یادداشت در من ایجاد کرد. در اینجا من از زاویه‌ای  خاص می‌خواهم به موضوع بپردازم. اولین نکته ای که می‌خواهم اشاره کنم آنست که وقتی فردی وارد دایره قدرت می‌شود، همانگونه که از منظر شخصی چیزهایی بدست می‌آورد، به سرعت چیزهایی را هم می‌بازد. او دیگر براحتی یک شهروند معمولی نمی‌تواند آزادنه به هر کجا برود و هر کار کاملاً معمولی را انجام دهد. همچنین یک سیاست‌مدار مجبور است حتی بخش بزرگی از زندگی خصوصی خود را در معرض دید و قضاوت افکار عمومی قرار می‌دهد. شاید عمده‌ترین دلیل آن‌که افکار عمومی در باره رفتار و منش سیاست‌مداران بسیار حساس است، این باشد که مردم نمی‌توانند براحتی از میان انبوه شعارها و بحث‌های ریز و درشت سیاسی، به درستی یکی از آنان اطمینان یابند و احتیاج دارند که به افراد "اعتماد" کنند.  

در کشورهایی که رسانه‌ها تا حد زیادی بازتاب افکار عمومی هستند، حساسیت مردم به رفتارهای سیاست‌مداران به سطح رسانه‌ها کشیده می‌شود. این حساسیت‌ها ممکن است که صرفاً نقد سیاسی یا اجرایی سیاست‌مدار باشد، مثلاً اعتراض عمومی به تونی بلر در باره جنگ عراق. ممکن است نشان از حساسیت جامعه به سوء استفاده از قدرت و در جهت جلوگیری از فساد اداری و پارتی بازی باشد. شاید در این مورد و برای نمونه، ذکر یورش رسانه‌ها به دیوید بلانکت وزیر اسبق کشور در کابینه تونی بلر مفید باشد. رابطه دیوید بلانکت با معشوقه‌اش و بحث بر سر تشخیص پدر واقعی کودکی، برای چندین هفته قسمتی از خبرهای اصلی روزنامه‌ها بود و حتی کار به آزمایش  DNA کودک نیز کشیده شد. گرچه تمامی این بحث‌ها به اعتبار و وجهه دیوید بلانکت خدشه جبران ناپذیری وارد کرد ولی منجر به استعفای وی نشد، چرا که تمامی ماجرا شخصی تلقی می‌شد و نمی توانست شاکی عمومی داشته باشد.  تیر خلاص به وزارت کشور بلانکت، کشف ایمیلی بود که وی به اداره مهاجرت وزارت کشور بریتانیا برای تسریع در اخذ ویزای پرستاری فلیپینی برای کودک معشوقه‌اش نوشته بود. جالب آنکه بلانکت دستور خاصی نداده و یا توصیه به کار خلافی نکرده بود و فقط خواسته بود تا مدارک را سریع‌تر بررسی کنند. 

از این گونه برخوردهای تند و تیز و شدید علیه سیاست‌مداران در رسانه‌های آزاد فراوان دیده می شود، چه به صورت جدی و چه به صورت طنز و حتی استهزاء.  در بریتانیا تمسخر سیاست‌مداران بزرگ و کوچک، تقریباً در تمامی رسانه‌ها و حتی تلویزیون دولتی بی‌بی‌سی به حدی است که یک شهروند کشورهایی نظیر ایران در خواب هم نمی‌تواند، تصور آن را در کشورش داشته باشد. نکته جالب در این میان آنکه هر چه سیاست‌مدار بزرگ‌تر و پرمسئولیت‌تر باشد و هر چه شخصیت معروف‌تر باشد، احتمال اینگونه برخوردها با وی و شدت آن برخوردها بیش‌تر است. خلاصه آنکه سیاست‌مدار نه تنها حرمت و احترام خاصی ندارد که باید به مراتب توقع احترام کمتری نسبت به یک شهروند معمولی داشته باشد. شما خیلی راحت‌تر می‌توانید یک سیاست‌مدار را متهم به فساد کنید  تا یک فرد معمولی را. گوردن براون نخست وزیر بریتانیا را نه تنها در رسانه ها که حتی بارها در مجلس عوام، با استالین و یا مستر بین کمدین انگلیسی که متوالیاً از موقعیتی احمقانه در دیگر موقعیتی حقارت بار قرار می‌گیرد، مقایسه می‌کنند و او هیچ مقابله به مثلی نمی تواند انجام دهد. اما هنگامی که شهردار سابق لندن یک خبرنگار را که موی دماغ وی شده بود و بعد از ساعت ده شب و در هنگام خروج از یک مهمانی جلوی وی را گرفته بود، به مأمور گشتاپو توصیف می‌کند، با شکایت خبرنگار مواجه می‌شود و دادگاه رأی به جریمه نقدی شهردار و انفصال چند روزه وی از مسئولیت رأی می‌دهد.

 شاید خواننده تصور کند که تمسخر رسانه‌ها همیشه بهانه‌ای مشخص دارد، در حالی که چنین نیست. مثال‌های بسیاری را هر روزه می‌توان مشاهده کرد. بیاد می‌آورم که در یک برنامه-مسابقه طنز تلویزیونی در بی‌بی‌سی، چهار تصویر به شرکت کنندگان داده شد تا آن‌ها را دوبدو متناظر کنند. تناظر دو تصویر از میان چهار تصویر داده شده کاملاً بدیهی بود و دو تصویر دیگر، یکی تصویر جورج بوش ریاست جمهور ایالت متحده بود و تصویر دوم تصویر یک گاو. شرکت کننده باید می‌گفت که چرا آن تصاویر با هم متناظرند و او گفت بوش و گاو هیچ‌کدام نمی‌‌توانند اسپانیولی حرف بزنند (و بدنبال آن صدای خنده تماشاچیان فضا را پر کرد). البته در این میان جورج بوش رکورددار است و تعداد جوک‌ها و لطیفه‌ها که برای وی ساخته‌اند با هیچ‌کس دیگری قابل مقایسه نیست و این نشان می‌دهد که پتانسیل‌های فرد برای مضحکه شدن، یکی از مهمترین فاکتورها را تشکیل می‌دهد. جورج بوش آنقدر در حرف زدن گاف داده، آنقدر ایراد نه فقط منطقی که حتی گرامری در حرف‌هایش وجود داشته و بیننده فیلم‌هایش را دیده است که در بسیاری موارد شنونده شک می‌کند که آنچه می‌شنود جوک است و یا واقعیت.

 آیا تمسخر جورج بوش، توهین به مردم ایالت متحده محسوب می‌شود؟ به نظر من تمسخر سیاست‌مدار یا دیگر اصحاب قدرت، توهین به کشور مطبوع آنان و یا طرفداران آنان محسوب نمی‌شود و مردم (و رسانه‌ها از طرف مردم) حق دارند تا این شیوه را برای کنترل قدرت بکار ببرند. مردم نمایندگی خود را برای انجام امور خاص در اختیار سیاست‌مداران قرار داده‌اند و عدم رضایت خود را از رفتار سیاست‌مداران بسرعت و با خشونت (معمولاً کلامی) هر چه تمام‌تر نشان می‌دهند. من خشونت کلامی و یا فحاشی را کلاً نمی‌پسندم ولی بارها دیده‌ام اشخاصی را که در زندگی شخصی خود چنین اند و مثلاً فحش نمی‌دهند اما اصلاً رعایت سیاست‌مداران را در این موارد نمی‌کنند. سکوت در برابر رفتار سیاست‌مدار منتخب به معنی تأیید رفتار وی تعبیر می شود در حالی که انتقاد و یا توهین به وی، به انتخاب‌کنندگان انتقال نمی‌یابد زیرا که آنان به آن رفتار رأی نداده‌اند.

 برعکس ِ بسیاری از رفتارهای فوق، معمولاً مورد قبول نمی باشد. بدین معنی که به سیاست‌مدار توهین می‌شود ولی وی حق توهین ندارد. در زندگی خصوصی وی دخالت می‌شود ولی وی حق دخالت در زندگی شهروندان ندارد. به سیاست‌مدار تهمت دزدی و یا فساد می‌زنند و وی وظیفه دارد از خود دفاع و به روشنی و وضوح به اتهامات پاسخ دهد ولی وی حق تهمت به شهروندان را ندارد. البته این غیرقابل قبول بودن بسیاری از رفتار، توسط بزرگان (که ممکن است در جوانان یا اشخاص معمولی قابل بخشش یا تسامح باشد) در فرهنگ ما هم ریشه دارد و بارها شنیده‌ایم که "احترام هرکسی در دست خودش است" و یا "اگر پدر خانوداه اینگونه است وای به حال فرزندان". اگر قدرت‌مداری به‌خود اجازه دهد که غیر مسؤلانه و هرگونه می‌خواهد سخن گوید، براحتی اتهام بزند (درست یا غلط بودن اتهامات در بحث ما نقشی ندارند) و یا دیگران را "بزغاله" خطاب کند، شما هیچ انتظاری از طرف مقابل نمی‌توانید داشته باشید. طرف مقابلی که حتی بدون این‌گونه برخوردها نیز معمولاً به خود حق استهزاء می‌دهد.

 حال فرض کنید که مجرای طبیعی نقد، حسابرسی و کنترل سیاست‌مداران مسدود باشد، در این صورت طبیعی است که نه تنها نقد و اعتراض زیرزمینی می‌شود که شایعه جای خبر را می‌گیرد و طنز مجبور می‌شود در محیط شفایی و دیگر محیط‌های غیر رسمی مانند فرستادن ایمیل و پیامک تلفنی به حیات خود ادامه بدهد. زیرزمینی و غیر رسمی شدن همانگونه که بر شدت اعتراض می‌افزاید، طنز را از عرف مرسوم در جامعه دورتر می نماید، در حالی‌که طنز در هنگام حیات در عرصه رسمی همواره چند قدمی از عرف جامعه عقب‌تر است. به عنوان دلیل برای این ادعا اشاره کنم که بارها در جمع‌های نه‌چندان خصوصی، جوک‌هایی را که بسیار مؤدبانه‌تر و یا عفیف‌تر از شکل اولیه خود که هستند، شنیده‌ایم. این تفاوت در رعایت یا عدم رعایت عرف کاملاً طبیعی و قابل فهم است و مسؤلیت عدم رعایت عرف در اینگونه موارد با آنانی است که طنز را از سطح رسمی به سطوح غیرقانونی فرستاده‌اند.

 در این بحث ممکن است خوانندگانی، بین فرهنگ ایرانی و مثلاً فرهنگ غربی تمایزهایی قابل باشند و مثلاً فکر کنند که احترام به بزرگتر در فرهنگ ما جایگاه دیگری دارد و نباید جوک ساختن در باره رئیس‌جمهور ایالات متحده، جورج بوش و رئیس‌جمهور ایران، احمدی نژاد را یکسان پنداشت. گرچه در کل مطلب بحث‌های فراوانی می‌توان کرد، اما من فقط می‌خواهم از یک زاویه به آن اشاره کنم. حتی اگر فرض کنیم که مفاهیمی مانند " احترام به بزرگتر و یا بزرگان" و یا حیطه "طنز و شوخی" در فرهنگ ایرانی و غربی تفاوت‌های عمده‌ای دارد و مثلاً رفتاری را در یکی توجیه و در دیگری مذموم می‌کند، این فرض قابل تعمیم به سیاست‌مداران نیست. موقعیت‌های اجتماعی و سیاسی این سیاست‌مداران، کاملاً مدرن بوده و ریشه‌ای در رسومات کهن ندارد. اگر شما نمایندگی و حکومت را در معنای مدرن بپذیرید و وارد عرضه سیاست بشوید، باید بدانید که نمی‌توانید همزمان در نقشی سنتی نیز فرو روید.

 در انتها باید به سیاست‌مداران گفت که اگر احترام می‌خواهید عرصه سیاست را رها و احترام را در جایی دیگر بجویید. عدم تضمین احترام حداقل هزینه‌ای است که شما باید برای قرار گرفتن در قدرت بپردازید.

برگرفته از وبلاگ نويسنده، «پله برقی»:

http://bahmanhatefi.blogfa.com/post-59.aspx

 

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630