بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

آبان   1387 ـ نوامبر 2008  ـ

 

اوباما و روشنفکری

ترجمه: سمیرا قرایی

 

رابطه اوباما و ادبیات رابطه‌ای چندوجهی است؛ او پیچیده‌ترین و فرهیخته‌ترین رئیس‌جمهور آمریکا طی چند دهه اخیر است، کسی که خودش نویسنده است، کتاب می‌خواند و با ارزش کلمات آشنا است. در واقع اوباما از پلکان کلمات بالا رفت تا به مقام ریاست‌جمهوری رسید: چه آن هنگام که با کتاب‌های پرفروشش نامش برای مردم آشنا شد و چه آن هنگام که با سخنرانی‌های آتشینش، دل رای‌دهندگان آمریکایی را به دست آورد. مطالب زیر هر کدام به بررسی وجهی از این رابطه اختصاص یافته است. رئیس‌جمهوری که خوب بنویسد، خوب هم رهبری می‌کند

راد وودارد : با توجه به حرفه‌ای که من برای ارتزاق انتخاب کرده‌ام، طبیعی است برای آنهایی که خوب می‌نویسند، احترام بیشتری نسبت به سایرین قائل باشم. خوب نوشتن در بیشتر مواقع نشانه تیزهوشی بسیار و بینشی عمیق است. همچنین نشان می‌دهد که شخص نویسنده‌اش در زمینه‌های مختلفی آموزش دیده، حتی بسیاری از کسانی که استعداد مادرزادی فراوانی در این زمینه دارند، باید به شدت کار کنند و برای پرورش توانایی‌هایشان از بسیاری چیزها بگذرند. این‌گونه است که من نسبت به ریاست‌جمهوری باراک اوباما بسیار خوشبین هستم.

باراک اوباما نیز مثل بسیاری از سیاستمدارها نویسنده است. اما آنچه او را از بسیاری از سیاستمدارها متمایز می‌کند، این است که او نویسنده خوبی است. بسیاری از کتاب‌هایی که سیاستمدارهای امروز می‌نویسند ظاهری خوش‌آب و رنگ دارند، به خاطر خودخواهی نویسنده‌شان نوشته شده‌اند و در اغلب موارد نیز به عنوان ادبیاتی یکبار مصرف و دورانداختنی مورد توجه قرار می‌گیرند. اوباما نیز از این دست کتاب‌ها بسیار نوشته و بهترین چیزی که می‌توان راجع به آنها گفت این است که بهتر از سایر چرندیاتی است که سیاستمدارها چاپ می‌کنند. اوباما پیش از این، در سال ۱۹۹۵، کتابی نوشت به نام «رویاهایی از پدرم: داستانی پیرامون نژاد و میراث» که به راحتی می‌توان گفت صادقانه‌ترین، جسورانه‌ترین و بلندپروازانه‌ترین کتابی است که یک سیاستمدار آمریکایی بلندپایه در این ۵۰ سال اخیر نوشته است.

همان‌گونه که عنوان کتاب هم به‌طور ضمنی نشان می‌دهد، این کتاب به خودی‌خود اثری سیاسی نیست. اوباما در آن سعی می‌کند هویت نژادی خود را بیابد و نقش نژاد در فرهنگ آمریکایی و فراتر از آن را درک کند. اوباما در مقام پسر یک پدر کنیایی و یک مادر سفیدپوست و کسی که سال‌های اول زندگی‌اش را در هاوایی گذرانده، سرزمینی که مردمان از نژادهای مختلفی در آن زندگی می‌کنند، به مسئله نژاد هم از بعدی شخصی و هم جهانی نگریسته است. این کتاب تاثیرگذار است چرا که اوباما جنبه‌های بحث‌برانگیز و افشاکننده آن را حذف نکرده، کاری که سیاستمدارها به‌طور غریزی پیش از این انجام می‌دادند.

اگر اوباما به جای کار سیاست به نوشتن می‌پرداخت و وقت خود را به نوشتن اختصاص می‌داد، شک ندارم که نویسنده ماهر و چیره‌دستی می‌شد. «رویاهایی از پدرم: داستانی پیرامون نژاد و میراث» نخستین تلاش‌های اوباما برای رسیدن به روایتی چارچوب‌دار است و همان نقص‌هایی را دارد که از یک نویسنده تازه‌کار انتظار می‌رود، مثل بعضی جابه‌جایی‌ها و تحولات عجیب و غریب و همانطور که خودش هم قبول دارد در بعضی جاها روده درازی کرده است. هر چند اینها برای کتابی که به راحتی می‌تواند نخستین زندگینامه ادبی بسیار با ارزش یک سیاستمدار باشد، نقص‌های کوچکی هستند .

شاید تلاش برای ربط دادن کیفیت کار اوباما در مقام رئیس‌جمهور به توانایی‌های او در کار نوشتن، برای خیلی‌ها کار عبثی باشد. اما در تاریخ سیاسی آمریکا نمونه‌های فراوانی است که در این فرضیه به کمک‌مان بیاید. آبراهام لینکلن که شاید بیش از تمام رهبران آمریکا مورد تکریم است، یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان قرن خودش بود. اگر در زمان باز هم به عقب‌تر برگردیم، نمی‌توانیم از استعداد‌های ادبی رئیس‌جمهور‌هایی چون جان آدامز، جیمز مدیسون و مخصوصا توماس جفرسون بگذریم. البته که استثناهایی وجود دارد که بزرگ‌ترین‌اش یولیسس اس. گرانت است، کسی که خاطرات‌اش از بهترین تولیدات ادبی قرن نوزدهم آمریکا نامیده شده، اما خودش به اعتقاد بسیاری به عنوان بدترین و بی‌عرضه‌ترین رئیس‌جمهور در تاریخ آمریکا دانسته شده است.

اما باید بگویم که فصاحت و شیوایی کلام اوباما بیشتر از نویسندگی‌اش مرا امیدوار می‌کند. خوب نوشتن تنها مهارت نمی‌خواهد، بلکه مستلزم تیزهوشی و قوای عقلی، کنجکاوی و در اغلب موارد مشاهده و درک زندگی از ابعاد مختلف است و اینها چیزهایی است که به نظر می‌رسد در این هفت سال اخیر در رئیس‌جمهور آمریکا وجود نداشته‌اند و بسیار آرامش‌بخش است که فکر کنیم چیره‌دستی و مهارت ادبی اوباما نشان‌دهنده ردپای موارد بالا در او هستند و پای همه اینها به زودی به کاخ بیضی سفیدرنگ باز خواهد شد.

اوباما را درست بخوانید

زان بروکس: بگذارید در همین ابتدا این هشدار را بدهم. وقتی کسی مثل باراک اوباما تصمیم می‌گیرد هرچیز مورد علاقه‌اش را «افشا کند» (آهنگ‌ها، نقاشی‌ها و ... ) غالبا با گفتن از علائق اشخاص رای‌دهنده حرف‌هایش را تمام می‌کند تا با گفتن از علائق شخصی خودش.

روی «آی‌پادش» چه آهنگ‌هایی دارد؟ خب باب دیلن، جی‌ـ ‌زی و تعدادی از آهنگ‌های مایلز دیویس، اسپرینگستن، رولینگ استونز و بی‌یانسه. و می‌گوید «سلیقه‌ام خیلی پراکنده و دست‌چین شده است. » معنی‌اش این است: برای هر کس یه چیزی هست تا دلش رو خوش کند! همه شما می‌توانید ضلع سوم مثلث اوباما و آهنگ‌های محبوب‌اش باشید. حالا وسوسه شده‌ام تا سری به لیست کتاب‌های مورد علاقه اوباما بزنم. این لیست پیش از هر لیست دیگری سنگین و نشان‌دهنده یک قدم غلط سیاسی بالقوه است. علاقه رئیس‌جمهور محبوب از ادبیات خوشایند کلاسیک آمریکایی نظیر موبی‌دیک آغاز می‌شود و به نویسنده‌های امروزی سطح بالا چون فیلیپ راث، تونی موریسون و داکتروف (نویسنده‌ای که ظاهرا بعد از شکسپیر او را بیشتر از سایرین دوست دارد) می‌رسد. جورج دبلیو بوش روزگاری با اخم و بدعنقی پاسخ دندان‌شکنی به خبرنگاری داده بود که فیلسوف مورد علاقه‌اش «حضرت مسیح» است و حالا اوباما مشتاقانه پاسخ می‌دهد که فیلسوف مورد علاقه‌اش فردریش نیچه و رینهولد نیبور، نویسنده کتاب جنجالی انسان اخلاقی و جامعه غیر اخلاقی است. اضافه بر اینها، تایید پرشور او از اتوبیوگرافی مالکوم ایکس آتش زیر خاکستر جرمیا رایت را بار دیگر روشن می‌کند.

مجله سالون می‌نویسد: «اگر اوباما رئیس‌جمهور شود، تا آن‌جا که حافظه آمریکایی‌ها یاری خواهد کرد، ادب‌دوست‌ترین رئیس‌جمهور آمریکا خواهد شد.» خب معلوم است که هیچ‌وقت رقابت سنگینی در رشته ادب‌دوستی در کار نبوده، چرا که مردم ترجیح می‌دهند رئیس‌جمهورشان اهل عمل باشد و بتواند در یک دنیای پرجنجال گلیم خودش را از آب بیرون بکشد، درست برعکس یک انسان اندیشه‌ساز. ریچارد نیکسون و لیندون جانسون مشغول‌تر از آن بودند که کتابی جلد مقوایی دست بگیرند و استراحت کنند، کلیددار اسبق کاخ سفید (بوش) نیز یک‌بار شوخی کرده بود که دوست دارد «کتاب‌های بیشتری» در کاخ سفید ببیند. حتی کندی هم که پولیتزر برده بود، ظاهرا به فراتر از کتاب‌های «یان فلمینگ» علاقه‌ای نداشته است. اما مک‌کین نیز در دوران رقابت‌های انتخاباتی وارد ماجرا شد و «زنگ‌ها برای که به صدا در می‌آیند» ارنست همینگوی را به عنوان کتاب منتخب‌اش اعلام کرد و ادعا کرد که قهرمان این کتاب (یک آمریکایی با نظم و انضباط که حاضر است در راه مبارزه با فاشیسم جانش را هم بدهد) الگوی زندگی‌اش است: «هیچ کس دیگری جز رابرت جردن نیست که دلم بخواهد جایش باشم.»

پیامی که مک‌کین سعی در فرستادن‌اش داشت خیلی ساده بود. تصوری که او سعی می‌کرد ارائه دهد (قهرمان جنگ، کسی که برای آزادی می‌جنگد) خیلی ساده با تصویر قهرمان آن کتاب همخوانی داشت. اگر لیستی که اوباما از کتاب‌های ادبی مورد علاقه‌اش ارائه می‌دهد، لیستی پیچیده است، به این خاطر است که مردی که پشت این لیست ایستاده، مرد پیچیده‌تری است. این لیست از دانش‌آموزی جدی و سختکوش در جامعه آمریکایی حکایت دارد، مردی که خود را غرق مسابقه نژادی کرده و در مقام سیاستمدار همان‌قدر سوال دارد که جواب.

در نهایت هم‌چنان چیزی دفاع‌ناکردنی باقی می‌ماند و آن هم به خاطر همان مثلث کذایی است. اوباما نوکیشان را موعظه می‌کند و با طرفدارانش گپ می‌زند. آنهایی که در همین ابتدای امر او را یک چپگرای مشکوک کله تخم‌مرغی می‌دانند، کتاب‌های کتابخانه اوباما را با دقت خواهند خواند و پیش‌قضاوت‌شان راجع به او تا قیام قیامت تغییر نخواهد کرد و بالعکس آنهایی که او را نماینده و سخنگوی آمریکایی بهتر، انسانی‌تر و متفکر‌تر می‌دانند، هر روزی که از پی روز دیگر می‌آید در عقیده‌شان مصمم‌تر خواهند شد.

اوباما و روشنفکری

اما رابطه اوباما و ادبیات، تنها در کتاب‌هایی که می‌خواند و کتاب‌هایی که نوشته است تجسم نیافته و حتی در سخنرانی‌ها و صحبت‌های معمولی اوباما نیز می‌توان شاهد توجه به ارزش کلمات بود. اوباما در واقع پیش از اینکه رئیس‌جمهور آمریکا شود، رئیس‌جمهور کلمات بود.

توجه اوباما به کلمات را می‌توان در استعاره‌هایی که استفاده می‌کند و جملاتی که بر زبان می‌آورد شاهد بود. برای مثال هنگامی که در برنامه تلویزیونی و زنده دیلی‌شو گفت رای‌دهندگان آمریکایی می‌خواهند پیش از رای دادن به او «زیر کاپوت را نگاه کنند و چند تا لگد به تایرها بزنند». این استعاره به‌طور ضمنی بر استحکام و استقامت اوباما دلالت می‌کند و در عین حال سنت‌های صنعت اتومبیل‌سازی آمریکا را به ذهن می‌آورد. اوباما در چند مورد دیگر نیز به استعاره‌های اتومبیلی توسل جسته است و مثلا در مورد میزان تجربیاتش گفته «کیلومترشمارم چند دوری زده.»

اما اگر فکر می‌کنید اوباما تنها به خاطر بامزه‌بازی این جوری حرف زده، به توصیف او از هیلاری کلینتون و میزان تجربیاتش در جریان رقابت‌های داخلی حزب دموکرات دقت کنید تا مطمئن شوید با آدمی طرف هستید که با ارزش کلمات آشناست. اوباما در رابطه هیلاری کلینتون و تجربیات او به عنوان بانوی اول می‌گوید: «او مطمئنا وزنه‌های سنگینی را بلند کرده است» و به این ترتیب از هیلاری تصویر فردی زمخت و بدقواره ارائه می‌دهد که تنها برای خرحمالی و کارهای فیزیکی مناسب است.

به این ترتیب می‌توان به دلایل محبوبیت اوباما در میان نویسندگان و اهالی ادبیات نیز پی برد. جین اسمایلی، نویسنده آمریکایی و برنده جایزه پولیتزر می‌گوید: «وقتی داشتم سخنرانی اوباما پس از پیروزی در انتخابات را در جمع حامیانش در شیکاگو تماشا می‌کردم، به این نتیجه رسیدم که او خودش آن را نوشته است و بنابراین چیزهایی را می‌گوید که واقعا به آنها اعتقاد دارد و به آنها فکر کرده است. به این ترتیب اگر او به ما دروغ بگوید، به عمیق‌ترین بخش وجود خودش خیانت کرده است.»

در واقع نویسنده‌‌ها به خاطر اینکه اوباما سیاهپوست است یا به خاطر این که معمولا نویسنده‌ها به نامزد حزب دموکرات رای می‌دهند، از اوباما حمایت نکرده‌اند؛ بلکه از او به عنوان انسانی متفکر و همکاری قابل احترام حمایت کرده‌اند.

جاناتان سافرون فوئر، نویسنده کتاب «همه چیز درخشان است» نیز درباره پیروزی اوباما می‌گوید: «تا امروز هویت من به عنوان یک نویسنده و هویت من به عنوان یک آمریکایی دو چیز جدا از هم بوده است و در واقع طی هشت سال اخیر، نویسنده بودن من مثل نوعی پادزهر یا اصلاحیه بر آمریکایی بودن من عمل کرده است. اما حالا که بالاخره ما با اوباما صاحب یک رئیس‌جمهور نویسنده شده‌ایم (و منظورم از نویسنده کسی که کتاب چاپ کرده نیست، بلکه کسی است که با ارزش واقعی کلمات آشناست)، من هم برای اولین بار احساس می‌کنم نه نویسنده‌ای که از قضا در آمریکا زندگی می‌کند، بلکه نویسنده‌ای آمریکایی هستم.»

ریک مودی، دیگر نویسنده مشهور آمریکایی نیز که در ابتدا در زمره حامیان کلینتون بوده است، می‌گوید: «در جریان رقابت‌های داخلی در نیویورک، سخنرانی اوباما را از رادیو شنیدم و آن قدر تحت تأثیر قرار گرفتم که اشک در چشمانم جمع شد. از همان زمان بود که اوباما برای من به یک نویسنده تبدیل شد، کسی که گوش خوبی برای کلمات دارد.» اما همان‌طور که مودی می‌گوید، مسئله کلی‌تر نه آشنایی اوباما با هنر و ادبیات، بلکه احترامی است که او برای هنر و فرهنگ قائل است. «در آمریکای سال‌های زمامداری بوش، می‌توانستید ببینید که هنر و فرهنگ به حاشیه رانده شده‌اند و کسانی بر سر کار هستند که با هنر، ادبیات و نقاشی دشمنی دارند. اما حالا با پیروزی اوباما، همه ما می‌توانیم امیدوار باشیم که دوران بهتری در راه است.»

 

کارگزاران

http://www.iran-emrooz.net/index.php?/news2/16936/

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630