بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

مهر   1387 ـ   سپتامبر  2008  

 

مبارزه‌یء مدنی و مذاکره: تجربهء قهوه خانه داران

حسين قاضيان

اواخر سال گذشته، در حوزه‌ء مبارزات مدنی اتفاق جالبی رخ داد. اما این رخداد چندان که باید، مورد توجه قرار نگرفت. صرفِ بی‌توجهی نیروهای سیاسی به این رویداد تا حدی نشان‌دهنده‌ء محدودیتِ نگاه ما به مفهوم و شیوه‌ های متنوع پیشبرد هدف‌ های سیاسی در جامعه، بویژه جامعه ‌هایی مثل جامعه‌ء ماست. این نگاهِ محدود گاه منجر به پیگیری هدف‌ها و شیوه هایی می‌شود که با زندگی عملی مردم پیوندی ندارد. یعنی مردم بین آن هدف‌ها و شیوه‌ ها با زندگی خود احساس تناسب نمی‌کنند. این قبیل نیروها تصور می‌کنند مبارزهء سیاسی یا مدنی صرفاً از طریق هدف‌های بسیار بزرگ و با‌شکوه، همراه با مقادیر معتنابهی از مفاهیم و کلمات مُطَنطَن پیش می رود که ضامنِ درستی ‌شان هم البته نام ‌های متفکران بزرگ است که روشنفکران حامی یا همراه‌ ایشان عرضه می‌کنند. در نتیجه، این نیروها اگر احساس کنند موضوعِ مبارزه‌ء آنان، یا موضع آنان در مبارزه، ذره‌ای پایین‌تر از «نوک پیکان ترقی و تکامل» قرار گرفته، احساس شرمساری می ‌کنند.

شاید در پی همین رویکردهاست که مردم نیروهای سیاسی را به حال خود رها می‌کنند و به زندگی بخور ونمیر خود می‌چسبند و با نارضایتی ‌هایشان سر می‌کنند. بنابراین ممکن است نگاهی دوباره به این رویداد به ظاهر بی‌اهمیت، به گسترش چشم‌اندازِ ما به موضوع مبارزه‌يِ مدنی، و ارتباط آن با مبارزه‌ء سیاسی مدد ‌رساند، و الگوهایی دیگر پیش چشممان بگسترد.

اما موضوع از چه قرار بود؟ در سال گذشته وزارت بهداشت و نیروی انتظامی در اقدامی هماهنگ، و اگر اشتباه نکنم در جهت اجرای قانون منع استعمال دخانیات در اماکن عمومی، و به گفته‌ای در قالب «طرح ارتقاءِ امنیت اجتماعی»، تصمیم گرفتند مانع استعمال قلیان در قهوه‌خانه‌ها شوند. قهوه‌خانه‌داران به این طرح معترض بودند. دلیلشان روشن بود. می‌گفتند بخش مهمی از درآمدشان از راه قلیان است و اگر استفاده از قلیان ممنوع شود، از درآمدهای آنان به شدت کاسته می‌شود. قهوه‌خانه‌داران در تهران و تبریز، مبادرت به تجمعاتی مسالمت‌آمیز و کاملاً صنفی کردند. به مقامات نامه نوشتند و با آنان دیدار و گفتگو کردند و به اعتراضات خود استمرار بخشیدند.

من قصد ندارم با اشاره به این جریان یک الگوی کامل و بی‌نقص برای چگونگی پیشبرد هدف‌ های گروه‌ های اجتماعی ترسیم کنم. در باره‌ء محتوای خواسته ‌های آنان هم داوری نمی‌کنم. اما در شکل و شیوه‌ء این تجربه ‌ویژگی ‌هایی وجود داشت که درس ‌آموز تواند بود: نخست این‌که خواست قهوه ‌خانه ‌داران مشخص بود: «لغو دستور ممنوعیت استعمال قلیان در قهوه‌خانه‌ها». این خواست، نه برای خودشان، نه برای طرف ‌هایشان انتزاعی، تخیلی یا مبهم نبود. دیگر این‌که، درخواست ایشان محدود بود. آنان نمی‌خواستند رژیم عوض کنند. سهل است ،حتی نمی ‌خواستند دربان وزارت بهداشت تغییر کند. به علاوه، آنان خواسته‌شان را به صورت مستمر پیگیری کردند، و تا حصول نتیجه به کار خود ادامه دادند. اما شاید مهمتر از هر چیز دیگر این بود که خواست آنان با منافع عینی و ملموسشان گره خورده بود. چرا که این خواست با حیات مادی روزمره‌ء ایشان پیوند داشت. از این گذشته، آنان خودشان هم درک روشن و نسبتاً مورد اتفاقی از منافع عینی خویش داشتند و پیوندش را با زندگی خود کاملاً حس می‌کردند. شاید به همین دلیل، خواست آنان، خواست اکثریت‌شان به حساب می‌آمد. در نتیجه، پیوندِ منافع مشترک، عامل همبستگی آنان بود، نه کمالِ‌ مطلوب ‌هایی مبهم یا مشکوک. و در نهایت، خواست آنان، که خود ناشی از الزامی مادی بود، به نیرویی مادی در جهت پیشبرد خواسته‌هایشان بدل شد .

تأمل در این تجربه نشان می‌دهد که فرآیند‌های اجتماعی و سیاسی چگونه با هم ارتباط ارگانیک پیدا می‌کنند. به علاوه روشن می‌کند که جریان چانه ‌زنی گروه‌ها و نیروهای اجتماعی چگونه می‌تواند به فرآیند مذاکره تبدیل شود، و مذاکره در چه شرایطی می‌تواند به عنوان روشی اصلاح‌طلبانه در خدمت پیشبردِ مبارزهء مدنی و سیاسی قرار گیرد.

 

برگرفته از سايت «نويسنده»:

http://www.daal.ir/

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630