بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

شهريور   1387 ـ   اوت  2008  

 

لايحه خانواده: دغدغه شريعت ناب يا لمپنيسم؟

فاطمه صادقي

گمانم موقع گرفتن رأي اعتماد از مجلس هفتم براي کابينه جديد در سال 84 بود که رئيس جمهور در خانه ملت از روي ‏مزاح (!) بياناتي را در باره داشتن همزمان چند زن معروض داشت که با خنده حضار در آن مجلس محترم همراه بود. ‏از همان روز کام بسياري از ما تلخ شد، زيرا ماجرا از رويکردي شوم نسبت به زنان خبر مي داد که بعد معلوم شد ‏بسياري از دولتيان و نمايندگان خانه ملت در آن شريک اند .بعد از آن واقعه لايحه خانواده و تصويب آن از سوي مجلس ‏هشتم چيز عجيبي نيست. اما گويا ماجرا اين بار به خنده و مزاح ختم نخواهد شد.

به نظر من اين لايحه بسيار شبيه قرار داد 1919 است. دستکم من يکي را بي اختيار ياد همه آن توصيفات و به ويژه ‏واژه "ننگين" مي اندازد که در کتاب هاي تاريخي بعد از انقلاب براي توصيف آن قرارداد به کار مي رود. شايد اگر ‏لايحه قانون خانواده تصويب شود، بعدها هم کساني پيدا شوند که در مورد آن الفاظ مشابه را به کار برند و همچون ‏هميشه بانيان آن را مورد تفقد و قضاوت تاريخي بي رحمانه قرار دهند‏!

من حقوقدان نيستم و بنا هم ندارم مثل خانم ها و آقايان مدافع لايحه که تخصص شان بعضاً کوچکترين ربطي به خانواده ‏و حقوق و ....ندارد، در مورد مزايا يا معايب آن بحث کنم. قصد دارم به اين موضوع بپردازم که اين لايحه براي ‏بسياري از زنان و مردان گوياي چيست و چرا در مورد آن اينهمه حساسيت وجود دارد؟ ‏

البته همانگونه که بسياري متذکر شده اند، ظاهراً نام اين لايحه ربط چنداني به محتوايش ندارد. خاصه فصل سوم و ‏بويژه ماده 23 آن نقض آشکار همه حقوق و دستاوردهاي حداقلي زنان و نافي خانواده تک همسري و تکگان است. بر ‏اساس اين ماده براي گرفتن زن جديد نيازي به اجازه زن (هاي) پيشين نيست؛ تنها شرط آن تمکن مالي يا بهتر است ‏بگوييم تشخيص دادگاه در تمکن مالي مرد است که مي تواند به سادگي مورد سوء استفاده قرار گيرد و کانون بسياري از ‏خانواده هاي را متلاشي کند. بر اين اساس گويا اراده قانونگذار بر اين قرار گرفته است که خانواده ايراني تدريجاً به ‏خانواده پدرسالار گسترده دوره قاجار بازگردانده شود. بر اين اساس بديهي است که مسأله بر سر پياده کردن اصول ‏شرعي نيست، زيرا مطابق قوانين شرعي داشتن چند زن همزمان نه مربوط به تمکن مادي که وابسته به شرط خطير ‏اجراي عدالت است که امري معنوي است‏.

حتي اگر اين ماده و کل لايحه همراه با سوء فهم شريعت اما با نيت خير سر هم بندي شده بود، اعتراض بسياري از با ‏تجربه ها، پيش کسوتان و برخي از مراجع و حقوقدانان کافي بود تا برخي مفاد آن تغيير کند يا کل آن زير سؤال برود. اما برعکس؛ هر چه اعتراضات گسترده تر مي شود، انگار قصد و اراده براي مصوب کردن آن تقويت مي شود؛ تا ‏جايي که سخنگوي قوه قضائيه ابتدا از غير قانوني بودن آن مي گويد و بعد حرفش را پس مي گيرد و از آن دفاع مي ‏کند. حتي بسياري از خانم هاي سياستمدار که شايد دلشان از اين ماده و مواد ديگرش خون است، انگار بنا به عادت ‏بسياري از زنان ايراني تنها لب مي گزند و حفظ آبرو مي کنند. بگذريم از آن عده که از ابتدا مدافع آن بودند و يکي بايد ‏از آنها بپرسد مگر شما را در تقسيم غنائم شريک مي کنند که چنين از آن دفاع مي کنيد؟!

اگر نبود بسياري از حوادثي که همين دو سه سال اخير در جامعه ما روي داده اند، اي بسا اين لايحه نيز به رغم ‏اعتراضات گسترده زنان به سکوت برگزار مي شد و اتفاق مهمي هم نمي افتاد. اما انگار قضيه کمي پيچيده شده است و ‏حتي اگر تصويب شود، هزينه آن بالا خواهد بود.چرا بسياري نسبت به اين لايحه حساس شده اند، در مورد آن مي ‏نويسند و حول آن حساسيت عمومي وجود دارد؟ نمي خواهم بگويم که تصور فاجعه از خود فاجعه بزرگتر است، سؤال ‏اين است که چرا به ويژه اين لايحه توجه و نگراني جامعه را به دنبال داشته است؟ ‏

به نظر مي رسد آنچه در اين ميان نقش تعيين کننده دارد، سواي بسياري مسائل حوادثي اند که با سخنان رئيس جمهور ‏در مجلس هفتم آغاز شد و با صيغه، ماجراي دانشگاه زنجان، فساد و افشاگري مقامات عليه يکديگر، ماجراي سردار ‏زارعي، و موارد مشابه ادامه يافت . به نظر مي رسد وجدان عمومي لايحه خانواده را که مروج بي بند و باري است را ‏نه از جنس پياده کردن اسلام راستين که از جنس شخصي زدگي، فساد، هوسبازي، سودجويي و فرصت طلبي تلقي مي ‏کند. مثال بارزش صيغه است که اخيراً تطهير شده و به "ازدواج موقت" تغيير نام داده است و معلوم شد اين خاصيت ‏مهم را دارد که اگر يک مقام حراست در فلان دانشگاه در اقدامي نسنجيده براي فرونشاندن شهوت آني دستش خدايي ‏ناکرده رو شد، راه چاره برايش هست يا اگر پرونده فساد اخلاقي فلان نماينده يا فلان سردار گيرم به دليل رقابت هاي ‏سياسي و جناحي از قوه قضائيه سر در آورد، راه برگشت وجود دارد. لايحه خانواده را بايد در ظرف بزرگتري جا داد ‏که يک سر آن فساد اقتصادي و زد و بند آقا زاده ها و آقا نازاده هاست و سر ديگرش داستان مبتذل مدرک آن کانديداي ‏وزارت که بر سر حقيقي و جعلي بودنش بحث اين روزها داغ است.

در اين يکي دوساله آقايان ثابت کرده اند که قصد دارند به هر نحو ممکن زنان را تمشيت کنند، به پستوي خانه برانند؛ ‏اگر زورشان برسد، ورودشان به دانشگاه (تنها آب باريکه اي که زنان در اين سال ها داشته اند) را محدود کنند، ‏برايشان سهميه بگذارند، براي کارکردن شان مانع تراشي کنند، باز هم برايشان تعيين کنند که چه بپوشيد و رنگ لباس و ‏کفشتان چه باشد و قد مقنعه و مانتويتان تا کجا باشد و دست آخر هم بگويند: "اصلاً مسأله رضايت تو براي صيغه که ‏هيچ؛ براي تجديد فراش هم مهم نيست! پول حرف مي زند؛ زن که حرف نمي زند!؟" هيچ عجيب نيست که صداي ‏جامعه در بيايد. اعتراض به لايحه اعتراض به کساني است که قصد دارند به يمن پول هاي بادآورده و با بي اعتنايي به ‏جامعه فضاهايي جديد از "لذت" ناپسند و نامشروع را براي خود خلق کنند‏.

تضاد دروني ايدئولوژي اي که با شعار مبارزه با فساد و تبعيض مي آيد و بعد به ضد خود بدل مي شود، دقيقاً در همين ‏جا نهفته است. روزبروز عرصه را با بگير و ببندهاي بي جهت بيشتر بر مردم تنگ مي کند و از ميزان «خوشي هاي» متعارف و مشروع جامعه مي کاهد و دقيقاً به همين دليل روبروز بر ميزان فساد دروني آن افزوده مي شود که نخست ‏دامن کارگزاران خودش را مي گيرد و گرايش روز افزون به پول پرستي، مصرفگرايي و کيفوري هاي ناهنجار از ‏مخدِرات گرفته تا مخدَرات را سبب مي شود‏.

وقتي فساد با لمپنيزم در هم مي آميزد، ديگر سکوت کردن جايز نيست. براي جامعه اي که در آن (خوشبختانه هنوز) ‏رشوه دادن و گرفتن، برخورداري از امتيازات مختلف مثل امتياز کارخانه و ماشين و خانه و موبايل و ويلا و ... نزد ‏وجدان عمومي مظاهر فساد به حساب مي آيند، لايحه به اصطلاح خانواده و دفاع از آن نيز مظهر بارز فساد آميخته با ‏لمپنيزم است.

در جامعه ما هر قدر تلاش شود تا صيغه را ترويج کنند و در موردش طوري حرف بزنند که انگار از اوجب واجبات ‏است و همه کارها معطل آن است، از قبح آن کاسته نمي شود. چند زني و صيغه حکم تف سربالا را دارند که چاقوي ‏‏"شريعت ناب" براي توجيه آنها برندگي ندارد. مسأله بر سر آن نيست که شصت و چند نفر از "نمايندگان ملت" به يمن ‏برخورداري از تمکن مالي و لطف خداوند، بيش از يک زن دارند و از اينرو قصد دارند در اقدامي خداپسندانه آنچه را ‏‏"شريعت ناب" مي خوانند، در جامعه پياده کنند. به همين منوال زماني که طرح ها و لوايح نه از قانون شرع که از حس ‏زيرپوستي ناخوشايند حکايت دارند، نمي توان جامعه را محکوم کرد که چرا قدر چند زني و صيغه را نمي داند و چرا ‏نبوغ کساني که اين طرح ها را ارائه و تصويب مي کنند، نمي ستايد. اعتراض گسترده به اين لايحه بخشي هم مربوط به ‏اين است که به رغم افت شديد اخلاقيات و عفت عمومي به ويژه در سطح سياسي، هنوز رد پايي از حساسيت اجتماعي ‏طبقه متوسط نسبت به لمپنيزم را مي توان سراغ کرد که خوشبختانه اين روزها در زنان بيش از مردان يافت مي شود‏.

به نظر مي رسد نزد بسياري اين لايحه نه تنها خط بطلان کشيدن بر تمام امتيازات و حقوق ناچيزي به حساب مي آيد که ‏زنان پس از گذر سال ها و تحمل رنج هاي بسيار به دست آورده اند، بلکه از اراده براي رواج فرهنگ مبتذلي خبر مي ‏دهد که از سر شوربختي مي رود تا اداره مملکت را بيش از هميشه تحت الشعاع قرار دهد. يعني آنکه عده اي که بيش ‏از يک زن و خدا مي داند چند تا "صيغه" دارند ،مي خواهند نه تنها با قانوني کردن آن بار خود را ببندند و رويه خود ‏را توجيه کنند که جامعه را نيز به سخره بگيرند. اگر اينها را به بيانات برخي از مقامات و ائمه جمعه در ستايش از ‏روند سرکوب زنان و نسبت دادن انواع و اقسام تهمت ها به آنان اضافه کنيم مي توان درک کرد که چرا اين لايحه خشم ‏بسياري را بر انگيخته است؛ آنهم در آستانه سي امين سال انقلاب با آنهمه اميدها و آرمان هايي که براي پرورش انسان ‏اخلاقي و والا در سر مي پروراند...

برگرفته از سايت «ميدان زنان» ‏

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630