بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

مرداد 1387 ـ   ژوئيه  2008

 

جهان‌سوم‌گرایی و جنبش های دانشجوئی ايرانی

در دهه های 1960 و 1970 (*)

محمدرضا نيکفر

... گرایش‌های افراطی، در مصاف با قدرت دولتی، [در جريان جنبش های دانشجوئی 1968 در اروپا ـ و بخصوص فرانسه و آلمان] دیالکتیک «مصاف با قدرت تام» را نشناختند [و، در نتيجه] در برابر قدرت تام، قدرت تام را نهادند و به تمامیت‌خواهی درغلتیدند ـ تمامیت‌خواهی‌ای که در ذاتِ خشونت است، زیرا خشونت این استعداد را دارد که به تمامی مسائل دنیا پاسخ دهد.

رئیس دولت، ژنرال، سرمایه‌دار، سرکارگر، نویسنده‌ی دگراندیش، پاسبان، همحزبی معترض، عضو مستعفی، رقیب عشقی، همسایه‌ی فضول: «اسلحه» پاسخگوی همه‌ی اینان است.

منطق سلاح را که پذیرفتی، دیگر از خود سلب اختیار کرده‌ای. خشونت پویش خود را دارد. «قدرت از لوله‌ی تفنگ درمی‌آید». در ۶۸ این سخن مائو یکی از رایج‌ترین پاسخ‌ها به این مسئله بود که سرانجام چه باید کرد و قدرت بدیل را چگونه باید برپا ساخت.

گرایش به خشونت، به‌ویژه با توسل به جنگ ویتنام موجه می‌شد. رسانه‌های گروهی تصویرهای جنگی نابرابر و دهشتناک را به درون خانه‌ها می‌بردند و وجدان‌های آزاد و اخلاقی را تکان می‌دادند. گفته می‌شد که امپریالیسم چاره‌ای جز تسلیم یا مقاومت باقی نمی‌گذارد و شکل عالی مقاومت، مقاومت مسلحانه است؛ پس باید سلاح برداشت، سلاح را در برابر سلاح گذاشت و در سرتاسر جهان، آنگونه که چه گوارا گفته، به ویتنام ‌های متعددی شکل داد.

«خشونت ‌طلبی» و «جهان ‌سوم ‌گرایی» در پیوند تنگاتنگ با یکدیگر بودند. آنکه برای بهبود وضع جهان چاره را در کاربست خشونت می‌دید، ذهنش خود به‌ خود متوجه جهان سوم بود که در مرحله‌ی «ملت‌گرایی» و «کسب استقلال» قرار داشت و برای برپا کردن جنگ از زمینه و بهانه‌ء کافی برخوردار بود. و هر آنکس که از جهان سوم بود، یا دل و امید به جهان سوم بسته بود، به راحتی می ‌پذیرفت که برای کسب آزادی باید تفنگ به دست گرفت.

ایدئولوژی «رهایی به کمک سلاح» اساساً از طریق اروپا به جهان سوم صادر شد. دیدگاه ‌های چینی و کوبایی ابتدا به اروپا منتقل می‌شدند، در آنجا پروریده می ‌گشتند و به زبان ‌های مختلف درمی‌آمدند. جهان سوم از این نظر نیز به جهان اول وابسته بود. یکی از کانال‌های اصلی رواج دیدگاه‌ های بلوک شوروی نیز غرب بود. مدارس اصلی بین‌الملل مارکسیسم روسی بیشتر در غرب بودند تا در بلوک شرق.

جهان ‌سوم‌ گرایی دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ تا حد تقدیس جهان سوم پیش می‌رفت. عده‌ای از آنانی که بعداً به جنبش حفظ طبیعت رو آوردند، سیر فکری خود را با جهان‌سوم‌گرایی به صورت تلقی جهان سوم به صورت جهان طبیعی آغاز کردند. پنداشته می‌شد جهان سوم جایی بوده است که مردم در آن ساده می‌زیستند، در صلح و در هماهنگی با طبیعت؛ اما به ناگهان استعمارگران اروپایی سربرآوردند و از آن دنیای بهشتی جهنم ساختند. جوانان اروپایی دچار عذاب وجدان بودند؛ می‌خواستند کارهای پلید پدرانشان را جبران کنند. اما در این راه چنان به افراط می‌گرویدند که چشمشان را یکسر به واقعیات آن دنیای دیگر می‌بستند. انواع و اقسام نظریه درباره‌ء وابستگی به وجدان‌های معذب پشتوانه‌ء نظری می‌دادند. احساس مسئولیتی که در قبال جهان سوم احساس می‌شد، «نوعی جنون خود بزرگ‌ بینی وارونه» بود.(1)

جهان‌سوم‌گرایی‌ای که ایرانیان از اروپا برگرفتند، ضربه‌ء نهایی را به بینش انتقادی پاگرفته در دوران مشروطیت وارد کرد. روشنفکران عصر مشروطیت اِشکال‌ها و ضعف‌های فرهنگی و اجتماعی کشور را می‌دیدند، از آنها انتقاد می‌کردند و به درستی معتقد بودند که بدون مبارزه با خرافات، بدون باسواد کردن مردم، بدون آگاه کردن آنان در زمینه‌هایی چون بهداشت و اصول زندگی شهری، اصلاحِ سیاسی ممکن نیست. گرایش به چپ در دهه‌ی ۱۳۲۰ باعث شد مبارزه‌ی طبقاتی اصل پنداشته شده و گمان شود با پیروزی زحمتکشان بر دولتِ دست‌پرورده‌ی دارایان مشکلات فرهنگی خودبه‌خود از میان می‌روند. مردم در ذات خود خوب‌اند؛ باید به توده ایمان داشت. این باور رایج را، جهان‌سوم‌گرایی دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ تقویت کرد. ایران دیگر تنها و تنها یک اشکال داشت، آن هم وجود یک دیکتاتوری وابسته بود. خلاصه‌ی همه‌ی نظریه‌های سیاسی پرطرفدار در مورد این دیکتاتوری این بود که "شاه سگ زنجیری آمریکا"ست.

در دوره‌ء ۶۸ در غرب، اگر دانشجویی از جهان سوم بودی و علیه یک "سگ زنجیری" می‌جنگیدی، سخت بروبیا پیدا می‌کردی‌. ایرانیان در جنبش دانشجویی دوره‌ی ۶۸، صاحب‌نام بودند. هم سازمان دانشجویی گسترده و نیرومندی به نام "کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی" داشتند که در حرکات اعتراضی فعالانه شرکت می‌جست، و هم از کشوری می‌آمدند که شاهِ آن، مظهر همه‌ی رذالت‌های ممکن تلقی می‌شد، سخت مورد نفرت بود و سرنگونیِ آن، یکی از هدف‌های مقدم انقلاب جهانی‌ای بود که دانشجویان چپ همه‌ی کشورها رؤیایش را در سر می‌پروراندند.

در آلمان، سفر شاه به این کشور و کشته شدن دانشجویی به نام بنو اونه‌‌زُرگ (2) در روز ۲ ژوئن ۱۹۶۷، در تظاهراتی که در برلین علیه دیکتاتور شرقی برپا شده بود، یک نقطه‌ی عطف مهم جنبش محسوب می‌شود. این ماجرا گرایش به خشونت را در جنبش دانشجویی تقویت کرد. افراط‌گرایان، کل نظام را در دستگاه پلیس، و کل دستگاه امنیتی را در پلیسِ قاتل دانشجوی ۲۷ ساله‌ی صلحجو خلاصه می‌کردند و می‌گفتند این نظام را مماشات نشاید. گرایش به اِعمال خشونت در میان دانشجویان ایرانی بازتاب می‌یافت و این باور را در میان آنان تقویت می‌کرد که مبارزه‌ی مسلحانه تنها راه رهایی است.

جنبش ۶۸، دانشجویان ایرانی را عمل‌زده و خشن کرد. نشریه‌های کنفدراسیون در این مورد به خوبی گواهی می‌دهند. "نامه پارسی"، از نشریات راه‌گشا و مهم کنفدراسیون، که حکم ارگانِ پژوهشی تشکیلات را داشت، در دوره‌ی آغازین خود نشریه‌ای باخرد و آموزنده است؛ فارسیِ درستی دارد که از قلم کسانی چون حمید عنایت و مهرداد بهار تراوش کرده است. هر چه پیش می‌رویم، سبک‌تر و شعاری‌تر می‌شود. نثر آن به ابتذال می‌گراید. در پایان کار، در نشریه‌ای که زمانی روشنفکری بود، نفرت از فکر و روشنفکر موج می‌زند.

تأثیر جنبش ۶۸ بر ایران موضوعی است که پژوهشگران تاریخ و سیاست و فرهنگ بایستی به آن توجه ویژه‌ای کنند. با نگاه گذرا نیز می‌توان پی برد که بخش مهمی از ایده‌های انقلابی رواج‌یافته در ایران نسبت‌هایی با فضای اروپا و آمریکا در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ دارند. به عنوان مثال انکارناپذیر است که جنبش چریکی در ایران متأثر از مبارزات مسلحانه در آمریکای لاتین بوده است، اما آنچه باعث شد آمریکای لاتین به‌عنوان سرمشق و مرجع برشناخته شود، جایگاهی است که جنبش دانشجویی چپ در کشورهای پیشرفته‌ی غربی به آن داد. ایرانیان از طریق اروپا، آمریکای لاتین را شناختند و حتّا می‌توان گفت که تأثیرپذیری از فلسطین تا حد بسیاری از طریق غرب بوده است. مائوئیسم از راه اروپا به ایران صادر شد. بر این نکته نیز بایستی تأکید کرد که تأثیرگیرنده از فضای ملتهب غرب، فقط چپ غیرمذهبی نبوده است. نیروهای مذهبی‌، بویژه چپ‌گرایان و متجددترهایشان نیز از جنبش اعتراضی در اروپا و آمریکا تأثیر گرفته‌اند. علی شریعتی در فرانسه از اگزیستانسیالیسمی که در فضا شناور بود، تأثیر گرفت و نیز با افکار فرانتس فانون آشنا شد که مقدمه سارتر بر "نفرینیان زمین" به او شهرت و مقبولیت داده بود. سالهای اقامت شریعتی در فرانسه (۱۹۵۸ تا ۱۹۶۴) سالهای شروع التهاب بود. شریعتی بدون برگرفتن ایده‌های ملتهب آن ایام، آن نمی‌شد که شد.

در مورد جنبش چریکی در ایران این نظر نیز مطرح است که این جریان بخشی از جنبش دانشجویی ایران بوده و بایستی به عنوان نوعی جنبش جوانان محسوب شود.(3) اگر چنین باشد، می‌توان گفت که همسنخی‌ای با جنبش جوانان در کشورهای دیگر وجود داشته که بر وجود زمینه‌ی مستعدی برای تأثیرگیری از بیرون دلالت می‌کند. تأثیرگیری همواره گزینشی است، یعنی نوع و دامنه و شدت آن بستگی به استعدادهای درونی تأثیرگیرنده دارد. انسان از هر چیزی تأثیر نمی‌گیرد. دانشجویان ایرانی در اروپا و آمریکا در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ از لیبرالیسم بنیادینی که جانمایه‌ی این جنبش بود و آن را در نهایت در خدمت گسترش امکان‌های دموکراسی قرار داد، تأثیر نگرفتند. نوشته‌های کنفدراسیون و اغلب دیگر نوشته‌های ایرانیانِ متأثر از جنبش اعتراضی در غرب، آشکارا ثابت ‌کننده‌ء یک چیزند: فعالان سیاسی ایرانی عمدتاً شعاردهی، پرخاشگری و خشونت را آموختند. در آن نوشته‌ها به ندرت اثری از آن گفتمان انتقادی‌ای می‌بینیم که با تمامیت‌خواهی مرزبندی می‌کرد، در صدد تحکیم مبانی آزادی بود، اقتدار نابخردانه‌ء سنت را کنار می‌زد، بر آزادی زن تأکید می‌کرد و به صلح و حفظ محیط زیست ارج می‌نهاد. آنچه بارز است سطحی‌نگری، بی‌حوصلگی، شتابزدگی، فقدان رواداری و سقوط تا حد لومپنیسم است.

پرسیدنی است که چرا فعالان سیاسی ایرانی در خارج از کشور از جنبش ۶۸، دموکراتیسم‌اش را نیاموختند. در پاسخ باید به عامل جهان‌سوم‌گرایی اشاره کنیم. در دور آغازین فعالیت کنفدراسیون دانشجویانی را می‌بینیم که به غرب رفته بودند تا چیزی بیاموزند؛ تا حدی هم آموختند. اما بعد، نوبت به کسانی رسید که نیازی به آموختن نداشتند. اسیر ایدئولوژی جهان‌سوم‌گرایی شدند و در محیط، در تماس با اروپاییانی قرار گرفتند که سخت شیفته‌ی جهان سوم بودند؛ معتقد بودند جهان‌سومی‌ها نقش پرولتاریای جهانی را دارند و سرانجام اینانند که با انقلاب جهان‌گسترشان، انسانها در غرب سرمایه‌داری را نیز نجات خواهند داد. به جهان‌سومی‌ای که چنین سخنانی را بشنود، چه احساسی دست می‌دهد؟ بعید نیست که یکباره حس کند او به راستی نجات‌دهنده است؛ و در چنین مقامی طبعاً دیگر نیازی به آموختن ندارد؛ او خود یک پا آموزگار است. آیا اکنون وضع عوض شده است؟ آیا اکنون ایرانیان پذیرفته‌اند که بایستی بیاموزند؟ آیا آن دسته از ایرانیانی که روشنفکر مملکت بودند و اکنون در غرب زندگی می‌کنند، در حال آموختن‌اند؟ کجاست دستاوردهایشان؟

 

پانویس‌ها

(*) آنچه می خوانيد تکه ای از مقالهء بلند آقای نيکفر دربارهء حوادث ماه مه 1968 پاريس و نيز حوادث دانشجوئی همان تاريخ در آلمان است. برای خواندن کل مقاله به سايت نيلگون مراجعه کنيد:

http://www.nilgoon.org/archive/mohammadrezanikfar/pages/Nikfar_1968.html

 

1. این عبارت را هانا آرنت به کار برده است، در نامه‌ای به یکی از فعالان جنبش ۶۸ در آلمان. در نامه چنین می‌خوانیم: «بی‌شک اینکه در ایران، ویتنام و برزیل "وضعیتی ناشایست" حاکم است، چیزی است که به ما نیز مربوط می‌شود؛ مسئله اما در حقیقت به ما برنمی‌گردد. به نظرم این تصور [که همه چیز به ما برمی‌گردد] نوعی "خودبزرگ‌بینی" وارونه است. کوشش کنید در ایران کار سیاسی کنید؛ فوراً آرزو می‌کنید از شرّ این کار خلاص شوید. مسئولیت شما این است که مگذارید در آلمان "وضعیتی ناشایست" برقرار باشد و مگذارید دانشجویانی که تظاهرات می‌کنند، با تیر مرگ از پا درآیند. اگر چنین کنید، تصور می‌کنم حسابی سرتان شلوغ خواهد شد. Politics like charity begins at home [سیاست به مثابه امر خیریه، چراغی است که به خانه رواست] اگر فردا، به‌عنوان مثال، پس از عقب‌نشینی سربازان آمریکایی از ویتنام، ویتنامی‌ها به کشتار هم پرداختند – چیزی که کاملاً محتمل است – من، دست کم در این مورد، خود را مسئول نمی‌دانم. یکی از معانی سیاست این است که همچنان هنر ممکنات است؛ ولی امکان‌های انسان‌ها و ملت‌ها همواره محدود است. پی نبردن به مرزهای خود، جنون خودبزرگ‌بینی است، حتّا اگر خود را پشت احساس‌های متعالی پنهان کند. [...] در سیاست بایستی یاد گرفت محدود فکر کرد. این کار برای من و شما که از سنت پرمایه و گرانقدر فلسفی آلمان می‌آییم، کار ساده‌ای نیست، زیرا فرا رفتن از محدودیت‌ها در ذات فکر است

(Brief Hannah Arendts vom 25. Nov. 1967 an Hans-Jürgen Benedict, in: Mittelweg 36, 17. Jg., Heft 1/2007)

 

(2) Benno Ohnesorg

 

3. مهدی فتاپور، که از نزدیک جنبش "فدایی" آغاز شده با خیزش "سیاهکل" را می‌شناسد، چنین نظری را پیش گذاشته است، در مقاله‌ای با نام "خیزش جوانان ایران در دهه‌ی پنجاه".

 

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630