بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

تير 1387 ـ   ژوئيه  2008

 

دفاع از «اشرافيت عقيدتی»

فرخنده سعيدی

 

ماه ها پس از اظهار نظرهای گوناگون درباره آش نذری در ارتباط با فعالين کمپين يک ميليون امضاء اکنون نيره توحيدی ماجرا را از نو دوباره طرح کرده است و در مقاله‌ای در ايران امروز از جمله در اين باره هم نظر داده است.

مطالب او نشان می‌دهد که پس از گذشت چندين دهه از عمر حکومت اسلامی بر کشورمان و مصيبتهايی که به برکت آن بر سر زنان آمده ، هنوز هستند "روشنفکرانی" که با برخورداری از آزادی و دمکراسی و حمايت حقوقی و قانونی آن در خارج از کشوربرای بهبود وضعيت زنان در ايران از خودگذشتگی می‌کنند و حتی روی دخيل بستن به اسلام و خرافاتش که سرچشمه نقض حقوق زنان است صحه می‌گذارند. در اين مورد دستاويزشان موجه بودن استفاده از رسوم و سنن است. اما چنانکه در زير توضيح داده خواهد شد، موضع او آگاهانه يا ناآگاهانه و چه بسا از سر نسنجيدگی ، جز موجه ساختن خرافات ، حقانيت بخشيدن به آنها نيست. چيزی که بايد ناشی از خلط مرز ميان رسم و خرافات باشد. از اين طريق که ريشه‌های خرافات و نوع کارکرد آن را نديده می‌گيرد ، خرافات را مقبول جلوه می‌دهد ، خود را به توده مردم که نيازمند روشنگری‌اند تا از چنگ خرافات بدرآيند نزديک می‌نمايد يا می‌نماياند تا سرحدی که خودش نيز نياز به روشنگری داشته باشد. روشنگری برای او يعنی مبارزه با دين برای گرفتن آن از مردم. کافی بود که او درغرب که آن را موطن خود ساخته می‌نگريست و دويست سال روشنگری آن را می‌ديد تا دريابد که مردم دين خود را دارند، به کليسا می‌روند ، منتهی تفاوت ميان رسم و خرافات را ياد گرفته‌اند، اين را غرب مديون روشنگری است.

سکولاريسم را چاره حل مشکلات زنان ديدن و در عين حال در جريان مبارزه مدنی برای احقاق حقوق زنان خرافات و در نتيجه دين را بکار گرفتن و آن را را در مبارزات مدنی دخالت دادن ، دنباله همان روش گروههای سياسی سالها قبل است که خواسته‌های زنان را فدای شرايط وقت می‌کند.

هم نيره توحيدی و هم پيش از او نوشين احمدی خراسانی برای دفاع از خرافاتی مثل آش نذری و آجيل مشکل گشا برای رسيدن به اهداف و خواسته‌های زنان، آنها را در رديف جشن‌های نورزوی و چهارشنبه سوری و رسومی از اين دست قرار دادند. توجه توده‌ها به خرافات را دليلی بر حقانيت آنها و همسانی و همنوعی آنها با رسوم يادشده دانسته‌اند.

آنچه در بررسی مقاله نيره توحيدی و نوشين احمدی خراسانی قابل تامل است مخدوش کردن رسوم با خرافات است و در نتيجه حمايت کردن از آنها. نکته در خور توجه اين است که "اسلام حکومتی" همواره در تمام سالهای حکومت خود در ايران با رسوم ايرانی مشکل داشته است و هر بار تلاش کرده تا از برگزاری آنها توسط مردم جلوگيری کند ،حال آنکه طبيعتا در ترويج خرافات با پشتوانه مذهبی کوشيده است و در اين مورد بطور چشمگيری موفق بوده است.

آداب و رسوم ايرانی مثل برگزاری عيد نوروز و چهارشنبه سوری و برخی ديگر هيچيک نه برای دفع شر بلکه حکم پيشواز از خرمی طبيعت را دارند. اينگونه اعمال اجتماعی مانند برخی ديگر از جمله احترام به بزرگتران ، برخاستن جلوی پای آنها و عرض ادب به آنها و کلا مقدم شمردشان در جمع همه از مقوله رسوم‌اند. شاخص رسم بر خلاف خرافات نداشتن رابطه علی با امری است که انجام می‌گيرد، در حالی که خرافات مطلقا از تاثير علی اش برای رفع و يا به وجود آوردن وضع آرزو شده در آينده بر می‌ايد. در چيدن سفره هفت سين قرار دادن نمادين اشيآئی است که سمبل‌هائی برای سلامتی و شادی هستند. انجام اين مراسم در ازاء دريافت چيزی انجام نمی‌شود. واگذاری امری به نيروی برتر نيست. کسی برای برآوردن خواسته‌ای سفره هفت سين نمی‌چيند و يا از روی آتش نمی‌پرد. در گره زدن سبزه در سيزده بدر به نيت رفتن به خانه بخت بيشتر به شوخی و طنز برگزار می‌شود. تولد نوزادان را جشن گرفتن رسم است اما " آيت الکرسی " به بازويشان بستن خرافات است.

در پختن آش نذری مسئله اعتقاد جدی مذهبی مردم است که با پشتيبانی احکام دينی برگزار می‌شود. آش نذری در ازاء نيتی پخته می‌شود. معامله‌ای است که صورت می‌گيرد. اجرای امر و خواسته‌ای به نيروی برتر واگذار می‌شود و يا همينطور آجيل مشکل‌گشا. در اين راه‌گشائی فرد از هر تلاشی برای تغيير شرايط خود بازداشته می‌شود و تقدير و نيروی الهی است که خواسته‌ای را برآورده می‌کند يا نمی‌کند. کاری که قرنهاست مردم را از هر انديشه و پرسشی در مورد چگونگی امور و ترديد در مورد آنها بازداشته است.

نيره توحيدی در مورد مخالفت گروهی با شرکت در مراسم اش نذری در رابطه با کمپين يک ميليون امضاء را به دليل تداعی احساساتی می‌داند که غم انگيز هستند. در حالی که مراسم آش نذری می‌تواند به بهانه شادی برآورده شدن حاجتی انجام شود. ديدن اين چنينی پديده‌های مذهبی و پشتيبانی از آنها سوراخ دعا را گم کردن است و واقعيت را دگرگون جلوه دادن. نيره توحيدی در قسمتی از مقاله خود می‌نويسد:

"تجربه نشان می‌دهد تا وقتی که ما کارمان محدود به مباحث و محافل روشنفکری و دانشگاهی باشد و برای سازماندهی و ترويج و بسيج مردم به حوزه عمومی و ميان مردم عادی نرفته باشيم صدالبته که می‌توانيم از "اشرافيت عقيدتی" خود پاسداری کنيم و "پاک و منزه" باقی بمانيم و به قول معروف دست از پا خطا نکنيم. ولی وقتی وارد دريا شديم ، لاجرم خيس هم می‌شويم ، لاجرم با آئين‌ها و مناسک مردم روزمره مردم هم در می‌آميزيم...... "

سئوال اين است که وارد کدام دريا می‌شويم. وارد دريای خرافات و عقب ماندگی‌ها و برای اينکه از قافله آنها عقب نمانيم همرنگ آنها شدن. خوب اينکه نه حرف تازه‌ای است و نه عمل تازه‌ای. هميشه برای نگاه انتقادی نکردن همين بهانه بوده است. هميشه جهل و خرافات چون همه‌گير و توده‌ای بوده است مورد حمايت قدرتمندان قرار گرفته است. هميشه دين توده‌های مردم، مورد استفاده قرار گرفته برای اينکه جرقه‌های هر انديشه‌ای خاموش شود. اگر قرار باشد که مناسک مردم چون به زندگی روزمره آنها تعلق دارد مورد انتقاد نگيرد پس همه تلاش‌ها برای تغيير شرايط چيست؟ اگر زنان در شرايط اجتماعی ، فرهنگی تازه‌ای قرار بگيرند و با آگاهی بيشتر به جهان پيرامون خود بنگرند طبعا مناسک روزمره آنها هم تغيير می‌کند. آنوقت به اصطلاح روشنفکران می‌بايد دوباره خود را با مناسک تازه زنان تطبيق دهند؟

می توان وارد اين دريا شد و همچون شناگر قابلی هم شنا کرد. حتی می‌توان با تئوريزه کردن خرافات مربی شنای آنها هم شد. اما ديگر نبايد نام روشنفکر حتی از نوعی هم که " اشرافيت عقيدتی"هم ندارند بر خود نهاد.

مگر سالها گروه‌های سياسی محتلف با مستمسک قرار دادن استدالاتی از اين دست خواسته‌های زنان را فدا نکردند. مگر همان روشنفکران دينی که نيره توحيدی نمی‌خواهد به مسافشان برود در دوره حکومت محمد خاتمی که دوران طلائی آنها بود اصلا به مسئله زنان فکر می‌کردند؟

قرار نيست به اتوپيائی دل بست که به نقل نوشته نيره توحيدی سراسر عالم خردگرا شود و از هر نوع نيازی به تخيل و مذهب و جادو رها شود. اما انتظار اين است که روشنفکرغير دينی نگاهش به تخيل و مذهب و جادو نگاهی منتقدانه و مشکوک باشد يا لااقل از جنس ديگری باشد.

در کمپين يک ميليون امضاء که با جديت و کوششی قابل احترام به آگاه کردن و در عين حال جمع آوری امضاء برای رفع قوانين ضد زن همت می‌کند، چگونه می‌تواند زنان را برای برآوردن خواسته‌هايشان بسيج کند اما همزمان به خرافات توسل به نيروی برتر دامن بزند. اگر قرار است که زنان در آجيل مشکل گشا به خواسته‌هايشان برسند ديگر چه نيازی به امضاء کردن زير منشوری را دارند که در آن مطالباتشان ثبت شده است.

موضوع بر سر شرکت در يک مراسم خانگی پختن آش نذری که به قول نوشين احمدی خراسانی سالم تر از غذاهای فرنگی هم هست، نيست حرف بر سر بحث‌های تئوريک بعدی آن است که تلاش می‌کند به آن حقانيت بدهد.

نيره توحيدی در مقاله خود با دست پس می‌زند با پا پيش می‌کشد. او معتقد است که فمينيست‌ها بايد در عرصه دين هم دخالت کنند تا بتوانند با تغيير قوانين و يا تعديل آنها وضعيت بهتری فراهم آورند و به عنوان مثال به مسئله بهره و ربا در اسلام اشاره می‌کند که با توجيه شرعی کارمزد در نظام بانکی ايران اجرا می‌شود. او در عين حال اذعان دارد که در مورد مسائل زنان قوانين کوتاه نيامده‌اند و مشکل را در منافع اسلام گرايان می‌داند. بديهی است که در تغيير قوانين به نفع زنان می‌بايد در مبانی دين اسلام تغييراتی بوجود آيد که ناممکن است. نيره توحيدی اين تغييرات را با استدلال به حرفهای کسانی مثل اکبر گنجی امکان پذير می‌داند. او در نقل قولی از اکبر گنجی می‌نويسد: "حتی غيبت کردن گناه بزرگتر و مشخص تری در اسلام به حساب می‌آيد تا نپوشاندن موی سر توسط زنان".

حيرت‌انگيز است که کسی خود را مدافع حقوق زنان بداند و از چنين نقل قولی برای نشان دادن موارد اعتدال در اسلام سود جويد که در همين يک جمله نپوشاندن موی سر زنان را گناه می‌داند فقط ميزان آن را کمتر از غيبت کردن.

در امکان تغييرات در اسلام نيره توحيدی به مدرسه فرستادن دختران توسط روحانيون اشاره می‌کند که تا چند سال قبل ممنوع بوده است. اين ساده کردن مسئله است. اولا اسلام با آموزش و آموختن مشکلی ندارد تا آنجا که مواد مورد آموزش را خود تعيين کند. علت اينکه زنان در اين دوره به مدرسه يا دانشگاه می‌روند از يکسو نسل جوانی است که مغايرتی بين آموزش و مبانی اسلام نمی‌بيند و از سوی ديگر مدارس و دانشگاهائی است که از بنياد در دست اسلام گرايان هستند و مواد آموزشی آنرا خودشان تعيين کرده‌اند. اين مدارس و دانشگاه‌ها خطری برای اسلام ندارند. و فرستادن دختران به مدارس و دانشگاه‌هائی که هم مواد آموزشی و هم فرم رفتاری در کنترل کامل اسلام گرايان است نشان از چه روشنگری در ميان روحانيون دارد؟ نبايد فراموش کرد که در ازای اجازه رفتن زنان به مدرسه و دانشگاه چه مزايائی از زنان توسط همين روحانيون گرفته شد و چه بر سر نظام آموزشی ايران آمده است.

نيره توحيدی در قسمت ديگری از مقاله خود دوباره نامبهم می‌نويسد جوریکه نمی‌توان دريافت منظور او به واقع چيست: "بنابراين من معتقد هستم که ما زنان، ناگزير از تعامل در همه عرصه‌های دينی و غير دينی هستيم و بر خلاف نظر آن دوست عزيزی که معتقد به سه سطح مصاف است ("مصاف با جهل مردم" ، "مصاف با استبداد دينی" و مصاف با "روشنفکر دينی")، من نيازی به مصاف با همه اين سه گروه نمی‌بينم ، بلکه با مردم (اعم از ديندار و بی‌دين) و با روشنفکران دينی ، نه مصاف بلکه به تعامل (ديالوگ و بحث و جدل) و همکاری و همياری را لازم می‌دانم. تا در يک دموکراسی مداراجو و چند صدايی و حامی حقوق مساوی برای زنان و مردان ، هر گروهی بتواند عقايد و برنامه‌های سياسی ، فرهنگی و اجتماعی خود را ارائه دهد و مردم آزادانه آنچه را می‌پسندند انتخاب کنند."

ظاهرا قرار است معجزه‌ای روی دهد..... چطور می‌شود دم از دمکراسی مداراجو زد و به مصاف استبداد دينی نرفت. استبداد دينی که خود از پايه و در ابتدا راه هر گونه دمکراسی را می‌بندد.... مگر می‌شود با جهل مردم همکاری و همياری کرد. (البته با دفاع از آش نذری و آجيل مشکل گشا همين اتفاق افتاده است). اين کدام خوشبينی کور است که می‌پندارد با وجود استبداد دينی ، جهل مردم و و جود روشنفکران دينی که از بنياد با پسوند دينی تکليف خودشان را روشن کرده‌اند می‌شود فضائی را بوجود آورد که هر گروه بتواند عقايد و برنامه‌های سياسی ، فرهنگی و اجتماعی خود را ارائه دهد.

اگر قرار بر اين است که اين شرايط در ايران کنونی فراهم است ديگر چه نيازی به تغيير و جود دارد؟ چطور ممکن است از سکولاريسم حرف زد و آنرا لازم دانست و با سه موضوع بالا درگير نشد؟

نيره توحيدی در چند خط پائين‌تر می‌نويسد: "توافق عمومی بايد نه عليه دينداری و دينداران، که عليه استبداد دينی و غير دينی حاصل آيد. مصاف اصلی عليه استبداد و تماميت خواهی مذهبی و ايدئولوژيک است نه بر سر دين........ "

اين به نعل و به ميخ زدن‌ها البته شيوه آشنائی است برای کسانی که يا نمی‌دانند چه می‌خواهند بگويند و يا مصلحت طلبی مانع می‌شود.

نيره توحيدی در توجيه نظرات خود به نام زنانی اشاره می‌کند که دهها سال قبل برای پيشبرد نظرات خود در باب آزادی زنان به قران و گفتمان دينی استناد می‌کردند البته با تفسيرات برابر جويانه. اگر قرار باشد زنان "روشنفکر" اين دوره با توجه به تجربيات سه دهه حکومت اسلامی بر کشورمان از همان اسنادی در طرح مسئله برابر خواهی زنان سود جويند که در دهها سال قبل زنان از آنها استفاده می‌کردند، وضعيت اسفباری است.

اگر فمينيست سکولار در دفاع از نظرات خود می‌بايد به منابع و گفتمان دينی روی آورد حتما اشکال در نداشتن حرف تازه‌ای است.

فعالين جنبش زنان در ايران به دليلی شرايط سياسی ، اجتماعی ايران امکان طرح و بحث در مورد مسائل بسياری را ندارند. اما اين به معنای آن نيست که خطا ناپذيرند و يا هيچ انتقادی را نبايد به آنها روا داشت. بحث‌های فمينيستی در جنبش زنان ايران هنوز هم بحث‌های تازه‌ای است که نياز به همه نگری و شجاعت دارد. نيره توحيدی نمی‌تواند به مباحث جدی سکولاريسم و مسئله زنان بپردازد و همه‌اش مراقب باشد که دست از پا خطا نکند. اگر برخورد صادقانه و جدی و با شجاعت نامش "اشرافيت عقيدتی" است حتما بايد از آن دفاع کرد.

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

و يا مستقيماً در اينجا:

ای - ميل شما (در صورت تمايل به دريافت پاسخ لازم است!)

 

 

لطفاً از افزودن تصوير در اين ای  ميل خودداری کنيد چرا که انتقال آن بدين وسيله ممکن نيست.

Your message:             : پيام شما

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630