بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

خرداد 1387 ـ   ژوئن  2008

 

بيـدار شـو اى ديـده، كـه ايمـن نتـوان بود

زين سيل دمادم كه در اين منزل خوابست

تورج پارسى

 

روز ۲۱ اگوست  ۱۹۷۸خارج از كشوربودم، از BBC خبر آتش زدن سينما ركس آبادان را شنيدم، برايم سخت بود كه چنين كارى رابه گردن حكومت باهمه ى حماقت ها و خودكامگى هاى نهان وآشكارش  بيندازم، اما  انگشت ها ى موافق و مخالف بى اراده  و چشم بسته به سوى دولت نشانه رفت. كسى شك نكرد وحتا نخواست بينديشد كه دستگاه از اين جنايت موحش چه سودى خواهد برد .مخالفت با رژيم هرگز ميدان به اين نداد كه كسى درهر زمينه اى  به دنبال كشف حقيقت باشد شايدم نفس مخالفت  با رژيم ، حقيقت بشمار مى رفت . بى گمان در تاريخ  تاوان اين بيمارى مسرى  زياد پرداخت شده است .

اين جنايت گامى بوداز سوى آخوند ها براى رسيدن به قدرت كه با آتش زدن سينماى ركس آبادان كه در آن سدها كودك و پيرو جوان سوختند آغازشد ، يك هالوكاست  توسط خدا ترسان با رافت اسلامى والبته  انگشت هاى مريي و نامريي به سوى حكومت نشانه بود و اينان نيزبى پاسخ در گل مانده بودند !

بنا به گزارش لوموند روزنامه هاى امريكايى  مذهبيان مخالف حكومت را مسئول آتش سوزى دانستند اما ايرانيان مخالف دولت ،در لوس آنجلس به اعتراض ايستاده و داد و قال راه انداختند. يعنى شايعه در سرزمين ما حقيقت است در حالى كه در جهان خرد حقيقت با شايعه هرگز همخوان و هم خانه نيست . يا به زبان ديگر خبر با حقيقت همساز نيست بلكه صرفا نيت ناپاك

خبر دهنده است در جهت مورد نظرش .شايعه، خبر يا اطلاعى نادرست است كه دهن به دهن   مى چرخد از هر كس بپرسى از كجا به درست بودن اين خبر اطمينان دارى پاسخت مى دهد چون همه مى گويند !!!

جهت تكميل اين شايعه  ،اعلاميه ى  كركس مردارخوار كه ساده انديشان منتظر بودند نان بر سفره شان بگذارد منتشر شد . اعلاميه اى پر از تزوير و دروغ ! به راستى در خلوت طرح سوزاندن مردمان را ريختند و برمنبر جلوه ها فروختند !

" دريافت خبر بسيار فجيع به آتش كشيدن چند صد تن هموطنان ما با آن وضع حساب شده موجب تاثر و تاسف شديد گرديد. من گمان نمي كنم هيچ مسلماني بلكه انساني دست به چنين فاجعة وحشيانه اي بزند جز آنانكه به نظاير آن عادت نموده اند و خوي درندگي و وحشگيري آنان را از انسانيت بيرون برده باشد. من تاكنون اطلاع كافي ندارم لكن آنچه مسلم است اين عمل غير انساني و مخالف با قوانين اسلامي از  مخالفين شاه كه خود را براي حفظ مصالح اسلام و ايران و جان و مال مردم به خطر مرگ انداخته اند و با فداكاري از هم ميهنان خود دفاع مي كنند به هر مسلكي باشند، نخواهد بود و قرائن نيز شهادت مي دهد كه دست جنايتكار دستگاه ظلم در كار باشد كه نهضت انساني ـ اسلامي ملت را در دنيا بد منعكس كند. آتش را به كمربند در سراسر سينما افروختن و بعد توسط مأمورين درهاي آن را قفل كردن، كار اشخاص غير مسلط بر اوضاع نيست " 

گروه هاى سياسي كه از خواب زمستانى بيدارشده بودند نيز بى آنكه كنكاشى كنند صرفا شايعه را بر حقيقت نا آشكار ترجيع داده چرا كه به مذاقشان شايعه كاربرد بيشترى داشت و ميدان فراخترى!

و اكنون سى سال وچند ماه است  كه سيه جامگان ژوليده ايران را به ويرانى و تباهى مى كشانند .به ياد مى آورم كه سپتامبرسال ۱۹۷۸آن عزيز كه اينك در سيكل ديگرى از هستى جا گرفته است به من كه در سوئد بودم زنگ زد ،سخت آشفته  مى نمود . خواب ديده بود كه باران سياه همرنگ قيرباريده و تمام ايران را يك پارچه سياه پوش كرده است .

خواب آن عزيز مرا كشاند به سوى هردوت و نقلى كه ازخواب  آژدهاك مى كند : آژدهاك خواب ديد كه از شكم دخترش ماندانا تاكى روئيده كه تمام آسيا رافرا گرفته است . معبرين چنين تعبير كردند كه ماندانا پسرى خواهد زاييد كه تمام آسيا را فتح خواهد كرد . پسر زاده شد و خردورانه در تاريخ جا يافت و به حكومت جباران پايان بخشيد. كوروش بزرگ !

ديگربار زنگ زد، آشفته تر از آشفته ، هراسان بى آنكه حالى بپرسد گفت «کابوس آمدن باران سياهی که ديده بودم تعبير شده. مي شنوى صداى باران سياه را؟» صداى الله اكبرگويان بود . گفت «همه روى پشت بام رفته و الله اكبر مى گويند؛ زن و مرد از همه صنف و عقيده، نمى دانم چرا همه،  يك باره، مسلمان شده اند!»

و حالا سى سال از باريدن باران قير گونى كه آن عزيز خوابش را ديده بود مى گذرد؛ همه جا سياه و سياهى است. دلقك ها و رمالان سرورشدند  و درفش بخردى را سوزانيدند. نه تنها در بسته اى را نگشودند بلكه درهاى باز را هم بستند. اينان با كلامى آشكار مردم را از پيرو جوان ، زن و مرد ، درس خوانده و نخواند، جاهل و ناقص دانسته و نيازمند به قيم برشمردند كشتار ، كتاب سوزان و غارت آغاز گشت و آسياب با خون چرخيد كه هنوز با خون مى چرخد هنگامى كه كشتار،غارت و كتاب سوزان را با آنچه كه در جلد اول تاريخ حبيب السيرآمده مقايسه مى كنيم تفاوتى نمى بينيم و آنچه را ابن اثير درباره ى هادى خليفه عباسى گزارش مى كند كه "براى اعدام زنادقه و مخالفان اسلام هزار دار بر پا كرد" اينان به ركورد بسيارنجومى  دست يافته اند كه چشمگيرست ! بى گمان  در هردو وجه توحش ، بى رحمى و دشمنى با شرف انسانى آشكارست.

باورمندان به اين راه چه در قدرت باشند و چه نباشند حريم انسان را به چيزى نمى گيرند و به آنچه به نام حقوق بشر هست نه تنها اعتنا نمى كنند بلكه بشر و حقوقش را رسميت نمى دهند . مردم بنده يا برده ى خدايند كه مى توان بر همين مبنا همچون قانون روم قديم كه مى گفت :

غلام آلتى است كه مى تواند حرف بزند ، ملت هم كه آنرا امت خواندند آلتى است كه نبايد حرف بزند بلكه بايد اطاعت بكند ! بى گمان چنگيز نيز از آينان آموخته كه گفت : خدا در آسمان حكمروايي مى كند ، دراين پهندشت من حكمرانم ! به راستى " به نام ايشان زمانه انگشت در گوش نهد "

رحيم شريفى در سهند شماره ۲۰ خرداد زير عنوان ۱۳۸۲نهضت آزادى خدمت يا خيانت مى نويسد:

 "دكترمصدق ازهمكارانش خواسته بود شخص واجد شرايطى را براى اداره امور نفت ،معرفى نمايند، مهندس حسيبى بدون طرح موضوع در كميته مركزى حزب ايران به بازرگان مراجعه مى كند و ايشان هم قبول اين ماموريت را به استخاره و نتيجه آن موكول مى كند !!! كه مورد اعتراض شديد مهندس زيرك زاده قرار مى گيرد كه مى گفت مبارزه با دشمن بيگانه چپاولگر و خدمت به كشور كار خيراست و در كار خير هم حاجت به استخاره نيست چون اگر استخاره بد آمد تكليف كشور و خدمت به وطن و مبارزه با دشمن چه مي شود ؟"

خوشبختانه استخاره توسط آيت الله طالقانى به داد كشور رسيد  و آقاى بازرگان ماموريت را پذيرفت ، اما در جريان انجام ماموريت دو دستور اسلامى صادر كرد يكى بخشنامه اى براى خواندن نماز جماعت در محل  كاركنان فنى كه مورد اعتراض مسئولان دستگاه هاى فنى شركت نفت قرار گرفت و به اجرا در نيامد چون با توجه به نوع كار امكان نداشت كارگران كارشان را ترك كنند و به نماز بايستند . دستور دوم تعطيل بارها ، باشگاه ها ومنع فروش مشروبات الكلى در فروشگاه هاى شركت نفت بود كه ايجا د سر و صدا كرد . وقتى كه جريان به اطلاع دكتر مصدق رسيد سخت بر آشفت كه در شرايطى كه دشمنان در صدد كارشكنى و حادثه آفرينى هستند چه جاى اين حرف هاست و جريان خلع يد چه ربطى به زندگى خصوصى مردم دارد ! و پيغام داد كه من شما را براى كار مذهبى نفرستاده ام شما كارتان فنى است نه اجراى احكام دينى . به دنبال همين كارها بود كه وقتى دكتر حسابى از وزارت آموزش كنار رفت و اسم بازرگان به ميان آمد مصدق گفته بود ميرود و چادر سر دختران مردم مى كند " !!

ملاحظه مى فرماييد آقاى بازرگان استاد ترمودىناميك دانشگاه بودند اما بواسطه ى همان تفكر متجاوزهمان تفكرى كه انسان را خوار مى بيند چنين كرده ، نه در قدرت بوده و نه چنين ماموريتى به وى داده شده بود. پس از باريدن باران سياه يعنى پس از ۲۷ سال از گذشت خلع يد

بازرگان همان كسى كه به قول دكترمصدق مى خواهد چادر سر دختران مردم بكند نخستين كارگزار حكومت آخوندى مي شود!!

حال از استاد ترموديناميك و استخاره  به سوى كارگزاران امام زمان و معجزه ى هزاره سوم كه برويم شب سيه روتر مى شود ، ديگر به طور كلى ايران مطرح نيست آنچه را كه  به آن انديشه مي شود اسلام ناب محمدى است كه برزمين و زمان مى بارد بندگان خدا نيزبايد اطاعت و شكرگزار باشند . در همين راستا  ازروز نخست آشكارا نوشتند و گفتند كه در اسلام حكومت مال خداست خدا هم نمايندگانى روى زمين دارد كه مردم بايد از آنان چشم و گوش بسته اطاعت بكنند !!!

اين جمله شايد از كتاب شادكامان دره قره سوباشد كه مى گويد : همه كس شب را ديده ، ليكن كمتر كسى است كه مى تواند ادعا كند تاريكى مطلق را تجربه كرده است ! اين قلم ادعا مى كند كه تاريكى مطلق با آمدن حكومت اسلامى در ايران بوجود آمد و اگرروشنايي كم سويى هم وجود داشت آنرا بدار كشيد ، بى گمان اگر مى توانستند خورشيد را هم گل مى گرفتند ! آنچه به روز ايران و ايرانى آوردند يادآورسخن ماكسيم گوركى است كه گفت : اگر قبرها را بشكافيم زير هر قبر تاريخ كاملى مدفون است !

به كارنامه سى سال اين حكومت كه بنگريم نه تنها ايران زدايي  بلكه انسان زدايى است كه در هر لحظه انجام مى گيرد .آنچنان كه ايران يك پارچه مانند بوتيركاى استالين شده است . از آنجايي كه به گفته ى سعدى ملك بى سياست محكوم به فناست كشور ما اكنون بر لبه پرتگاست ، عمر اين حكومت بستگى تنگاتنگ با خرد و خردمندى يكايك ما دارد ،  اين كشوربايد با دستان ايرانى آزاد بشود ،اين سرزمين مى بايد ازقيد دين رهايي بيابد ، يعنى عيسى در گور خودش وموسا هم درگور خودش .

آنچه آورده شد جهت آن است كه اين سرزمين تا تكليفش را با دين و ديندار مسلح و غير مسلح روشن نكند همين آش و همين كاسه خواهد بود وگرنه از آنجايي كه مبتلايان به كيش شخصيت كم نيستند  دوباره بت ها قد خواهند كشيد و عكس شان را اين بارنه در ماه كه در مريخ هم خواهند ديد !هوشيار باشيم كه چادرو لچك آبشخورشان يكى است !

به باوراين قلم ما فقط وفقط ايرانى هستيم ، بكار بردن  "ملت مسلمان ايران " به جاى " ملت ايران "يك تجاوز حقوقى به كسانى است كه مسلمان نيستند ، دين هر كس به خود او مربوط است و بس! آخرين نكته كه به نظر اين قلم سندى است  بسيارشايان ،گفته ى رضا شاه به خزعل است  : هر كس به خارجه تكيه كند ايرانى نيست !

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

و يا مستقيماً در اينجا:

ای - ميل شما (در صورت تمايل به دريافت پاسخ لازم است!)

 

 

لطفاً از افزودن تصوير در اين ای  ميل خودداری کنيد چرا که انتقال آن بدين وسيله ممکن نيست.

Your message:             : پيام شما

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630