بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

 29 اسفند 1386 ـ   19مارچ  2008

 

تفاوت «ملی شدن صنعت نفت» و «غنی سازی اورانيوم»

بمناسبت پنجاه وهفتمين سالگرد ملی شدن صنعت نفت

منصور بيات زاده

Dr.bayatzadeh@ois-iran.com

 

در تاريخ معاصر ايران روز 29 اسفند 1329 بعنوان يکی از بزرگترين افتخارات ملی ايران در استيفای حقوق و استقلال کشور و مبارزات ضد استعماری مردم ايران به ثبت رسيده است.

برعکس ادعای برخی از فعالين سياسی و تاريخ نگاران، که مبارزات نهضت ملی شدن صنعت نفت را تنها در رابطه با خلع يد از شرکت نفت انگليس، آنهم  بخاطر اعتراض و مخالفت با چپاول ذخائر نفتی ميهنمان ايران  ارزيابی می کنند، در حاليکه سمت و سوی اصلی آن مبارزات عليه سياست و عملکرد دولت استعمارگر انگليس بود. در واقع بيشتر يک مبارزه سياسی بود تا اقتصادی. همانطور که دکتر مصدق بدرستی بيان  کرده بود، شرکت نفت انگليس به حکومتی در حکومت ايران تبديل شده بود. با توجه به اين واقعيت است که بايد بطور صريح بيان داشت که،  ملی شدن صنعت نفت  برهبری دکتر محمد مصدق ، پيروزی ملت ايران بر سياست هژمونی طلبانه دولت استعمارگر انگليس بود. ملت ايران توانست در اثر آن مبارزات ، استقلال و حاکميت ملی ( بزبان آلمانی : اشتات سوورنيتت ) خود را مجددأ کسب نمايد، اگرچه متأسفانه آن دست آورد بزرگ در اثر کودتای خائنانه سازمانهای جاسوسی «سيا» و «انتليجنت سرويس» وکمک نيروهای ارتجاعی طرفدار محمدرضاشاه پهلوی در ٢٨ مرداد ١٣٣٢ بباد رفت!

اسناد و مدارک تاريخ معاصر ايران بيانگر اين واقعيت است که پس از برکناری رضاشاه از سوی دولتهای انگليس، ايالات متحده آمريکا و اتحاد جماهير شوروی ( چرچيل، روزولت ، استالين)، از دوره چهاردهم مجلس شورايملی ، مجددآ موضوع نفت و مسئله کسب امتياز نفت از سوی کشورهای خارجی، همچون ايالات متحده آمريکا و اتحادجماهير شوروی (روسيه) بيکی از مسائل سياسی ايران در آن مقطع تاريخی تبديل شده بود. از آن مقطع تاريخی است که دکتر مصدق با واگذاری امتياز نفت به کشورها و شرکت های بيگانه به مخالف بر خاست و در آن رابطه دست به روشنگری زد. يکی از دلايل دکتر مصدق در مخالفت با واگذاری امتيازنفت و ذخائر زير زمينی ، بدين خاطر بود که  در آنزمان دولتهای استعمارگر سعی می کردند تا با کسب امتيازی ،به نفوذ سياسی خود در ايران بيفزايند . برای مقابله با آن وضع بود که دکتر مصدق در دوران مجلس چهاردهم، تز معروف « سياست موازنه منفی » را مطرح نمود و بر پايه اين سياست بود که، با درخواست امتياز نفت خوريان توسط کافتارادزه، معاون کميساريای ملی امورخارجه شوروی سوسياليستی، مخالفت نمود. و طی نامه ای در تاريخ ٢٢ اسفند  ١٣٢٣ به ماکسيوف ، سفير کبير اتحاد شوروی در ايران، موضع خود را در امر مخالفت با واگذاری امتياز نفت به کشورها و شرکت های خارجی توضيح داد و متذکر شد« ... چون معتقدم که اتحاد جماهير شوروی حق بزرگی برما دارد و ما را از مخاطره حياتی نجات داده است ميل نداشتم ترتيبی پيش آيد که از امتياز شوروی در مجلس عنوانی بشود و اين جانب از نطر مخالفت نطرياتی اظهار نمايم. اين بود که برای جلوگيری از چنين حادنه ای در جلسه هفتم آبان 1323 مجلس شورايملی نطق خود را ايراد نمودم و برای اين که راهی مذاکره باز شود طرحی اتخاذ و خاطر نشان نمودم که مخازن نفتی ما بدون اين که امتيازی داده شود مورد استفاده صنايع شوروی واقع گردد. اين جانب به اين ترتيب تکليف نمايندگی خود را ادا کردم و از اين حيث وجدانم آرام بود.». (١)

نيروهائيکه با واگذاری امتياز نفت به کشورهای بيگانه موافق بودند ،خود را طرفدار تز«سياست موازنه مثبت» می دانستند. و حتی برخی از آن نيروها مدعی بودند که از طريق تاکيد بر شيوه «سياست موازنه مثبت» می توان جلوی گسترش نفوذ سياسی انگليس در ايران را سدّ کرد و ازآن طريق بحفظ استقلال ايران برخاست. اما دکتر مصدق براين نظر بود که استقلال ايران طلب می کند تا  به هيچ کشوری امتيازی واگذار نشود و همچنين بایستی در جهت آماده کردن وضع سياسی بخاطرخلع يد از شرکت نفت انگليس مبارزه نمود.

در همين رابطه ضروريست يادآور شد که دکتر مصدق بخاطر جلوگيری از واگذار کردن امتيازات به نيروهای اشغالگر ايران ، در همان دوره چهاردهم مجلس شورايملی، طی سخنرانی طرحی به مجلس ارائه داد و در يازدهم آذر ماه  ١٣٢٣ ،  را بتصويب نمايندگان مجلس رساند. طی آن طرح  تا زمانيکه خاک ايران در اشغال ارتش بيگانه قرار داشت (بخشهائی از خاک سرزمين ميهنمان ايران در زمان جنگ جهانی دوم در اشغال ارتش دولت های ايالات متحد آمريکا، انگليس و اتحاد جماهير شوروی سوسياليستی ــ روسيه، قرار داشت) ، دولت ايران حق اعطای امتياز به دولت های بيگانه را نداشت.

همان قانون منع اعطای امتیاز همچنين به « قوام السلطنه » کمک کرد ، تا او در گفتگو و مذاکراتش با دولت شوروی و استالين در مسکو، بخاطر تخليه ارتش سرخ از استان آذربايجان به آن  قانون اشاره کند که و خاطرنشان نمايد تا زمانيکه ارتش سرخ خاک ايران را در اشغال داشته باشد، امکان انعقاد قرارداد واگذاری نفت شمال ايران به اتحادجماهير شوروی سوسياليستی، قانونأ امکان پذير نخواهد بود!

بی جا نخواهد بود تا متن طرح دکتر مصدق که به قانون منع اعطای امتیاز تبديل شد را در اين نوشته نقل کرد، تا بيشتر به درايت و هوشياری و رسالت دکتر مصدق رهبر نهضت ملی ايران پی برد:

«ماده يکم -  هيچ نخست وزير، وزير و اشخاصی كه كفالت از مقام آنها و يا معاونت می كنند، نمي تواند راجع به امتياز نفت يا  هيچ يك  از نمايندگان رسمی  و غير رسمی دولت مجاور  و  غيرمجاور  و يا نمايندگان شركت‌های  نفت و هر كسی غير از اينها مذاكراتی كه اثر قانونی دارد بكند و  يا اينكه قرار دادی امضاء نمايد.

ماده دوم - نخست وزير و وزيران ميتوانند برای فروش نفت و روشی كه دولت ايران معادن نفت خود را استخراج و اداره ميكند، مذاكره نمايند  و از جريان مذاكرات بايد مجلس شورای ملی  را مستحضر نمايند.

ماده سوم- متخلفين از مواد فوق به حبس مجرد از سه تا هشت سال و انفصال دائمی از خدمات دولتی محكوم خواهند شد.

ماده چهارم- تعقيب متخلفين از طرف دادستان ديوان كشور محتاج به اين نيست كه مجلس شورای ملي آنها را تعقيب نموده باشد و اجازه دهد. دادستان مزبور وظيفه ‌دار است كه متخلفين از اين قانون را بر طبق قانون محاكمه وزراء  مصوب ١٦ و  ٢٠  تير ماه ١٣٠٧ تعقيب نمايد.». (٢)

اسناد تاريخی آن مقطع تاريخی همچنين گواه براين امر دارند که موضوع درآمد شرکت نفت و سهم سود ايران در دوران نخست وزيری عبدالحسين هژير در سال ١٣٢٧  مورد بررسی آن دولت قرار می گيرد، چونکه وضع مالی دولت هژير بسيار بد بوده و آن دولت بر اين نظر بوده که شرکت نفت سهم واقعی ايران از درآمد نفت را بر پايه قرارداد ١٩٣٣ دوران رضاشاهی بطور کامل به ايران پرداخت ننموده است .  

در آنزمان شرکت نفت انگليس برای بررسی مسائل مورد اختلاف، فردی بنام «نويل گس» را به ايران فرستاد. اما «نويل گس» حاضرنشد با خواسته های هژير موافقت نمايد و مبلغ بيشتری بابت سهم واقعی ايران در اختيار دولت ايران قرار دهد و بدون اينکه آن مذاکرات نتيجه ای داشته باشد ، به انگليس برمی گردد. 

اما «نويل گس» مجددأ در دوران نخست وزيری محمد ساعد مراغه ای  به ايران سفر می کند و با عباسقلی گلشائيان وزير دارائی دولت ساعد، درباره موضوع نفت به مذاکره می پردازد و با يکديگر بتوافق می رسند و  در تاریخ ۲۶ تیر ۱۳۲۸ (١٧ ژوئيه  ١٩٤٩) ، قراردادی  که شامل ١١ ماده بود به عنوان « قرارداد الحاقی » به قرارداد دوران رضا شاه که در سال ١٣١٢ (۱۹۳۳) منعقد شده بود ــ همان قراردادی که در زمان رضاشاه بجای قرارداد ١٩٠١ (١٢٨١ شمسی) ويليام ناکس دارسی با انگليسها منعقد کرده بود و بر پايه آن قرارداد جديد سی سال بمدت قرارداد دارسی افزوده شده بود که بعنوان «متمم  قرارداد ويليام دارسی» معروف شد ــ ، امضاء می کنند. آن قرارداد در اسناد و مدارک تاريخی بنام امضاء کنندگان آن ــ « قرارداد گس ـ گلشائيان » ــ  ناميده شد. (٣)

دولت ساعد در روزهای آخر مجلس قانونگذاری دوره پانزدهم، آن قرارداد را برای تصويب به مجلس شورايملی ارائه می دهد. اما چند نفر از نمايندگان مجلس از جمله حسين مکی ، حائری زاده و دکتر مظفر بقائی ، اميرتيمورکلالی ... که در آنزمان خود را از نزديکان  دکتر محمد مصدق و آيت الله سيد ابوالقاسم کاشانی می دانستند، دست باعتراض  و مخالفت با آن قرارداد می زنند و کوشش می کنند تا آن قرارداد به تصويب مجلس شورايملی نرسد. در اين ماجرا حسين مکی نقش بزرگی بعهده داشته است. مکی سخنرانی خود را در مخالفت با قرارداد گس ـ گلشائيان بقدری بدرازا می کشاند تا عمر قانونی مجلس دوره پانزدهم بپايان می رسد.

البته ضروری است در اين رابطه همچنين خاطر نشان کرد که اگرچه دکتر مصدق بعنوان نماينده در مجلس دوره پانزدهم حضور نداشت ولی وی از بيرون از مجلس شودايملی سعی می کند با کمک  افرادی همچون مهندس حسيبی و برخی از اعضای «حزب ايران» و ديگر استقلال طلبان ، حسين مکی را در تنظيم متن سخنرانی طولانی اش همرائی  نمايد!

بی جا نمی بينم در اين مورد مشخص به نامه ای که دکتر مصدق در تاریخ دهم بهمن ماه ١٣٢٧ خطاب به حسین مکی که در دوره پانزدهم  مجلس شورايملی بعنوان نماينده شهر اراک، به مجلس راه پيدا کرده بود و از مخالفين «قرارداد گس گلشائيان» بود،اشاره کنم. دکتر مصدق در آن نامه به حسين مکی  می نويسد:

«١٠ بهمن ماه ١٣٢٧

جناب آقای مکّی نماينده محترم مجلس شورای ملی

اگرچه بعد از تحصن در دربار و شکست ملت ايران در انتخابات دوره پانزدهم اينجانب سکوت اختيار کرده و کوچکترين دخالتی در امور سياسی نداشته و حتی از حضور در اجتماعات هم خودداری کرده ام، ولی در مورد استيضاح جناب آقای اسکندری  که يک قضيه حياتی است نمی توانم مرقومه جناب عالی را  بلاجواب گذشته و از اظهار عقیده خودداری نمایم، زیرا سکوت سبب می شود که  مردم تصور کنند، این جانب هواخواه سیاست یک طرفی می باشم، در صورتی که ایرانی  به دنیا آمده  و ایرانی از دنیا می روم  و به هیچ یک از  سیاست ها بستگی ندارم. یکی از مزایای دموکراسی آنست  که مردم بتوانند به طور آزاد اظهار عقیده کنند. متاًسفانه هر یک  از طبقات  و  صنوف مختلفه کشور را به جهاتی دعوت به سکوت می نمایند، از قبیل اینکه دانشجویان فقط درس بخوانند و کشاورزان مشغول زراعت باشند، وکیل در مجلس حرف نزند و جار و جنجال ننماید و احزاب سیاسی هم فقط  افراد خود را وارد ادارات کنند. و گاهی هم برای [اینکه] مردم اغفال شوند و نگویند احزابی در مملکت نیست در یکی از موضوعاتی که در دانشکده ها درس می دهند  و در روزنامه ها می نویسند، سخنرانی نمایند و صحنهء سیاست ایران را برای آن دسته از مردمی که خادم اجنبی هستند قرق نموده، تا آنها بتوانند  از عهده انجام وظایف خود بر آیند.

من از خود شما می پرسم اگر در مجلس مذاکراتی که به  جارو جنجال و غوغا تعبیر می شود، نشده بود، جناب آقای تقی زاده حاضر می شدند خیانت عظیمی را که در دورهء دیکتاتوری به میهن عزیز ما شده، فاش نمایند؟ ایشان از ابتدای این دوره هزارها  کلام حرف در مجلس زدند ولی نخواسته اند یک کلام راجع به بیانات من در مجلس ١٤ اظهار نمایند، چرا ؟ برای اینکه دکتر مصدق مرده بود و دستش از میز خطابه به مجلس کوتاه است، البته با مرده کسی بهتر از این رفتار نمی کند. کما اينکه ملت ايران را هم بواسطه روش نامطبوعی که اتخاذ کرده ملت زنده نمی دانند.

سکوت در چنین موقعی در حکم این است که اثاث خانه ای را ببرند و صاحب آن منتظر عسس باشد. اگر ما عسس داشتیم، چرا اوضاع ما به این صورت در می آمد؟

آقایانی که در مجلس شورایملی اقلیت متشتّت دارید، سکوت نکنید که بر خلاف مصالح ایران است و هیچ فرقی بین اين سکوت و رايی که مجلس برای تمدید داد نمی باشد. پس از سکوت:

              گرتضرع کنید و گر فریاد           دزد  زر باز پس نخواهد داد

به دولت راًی منفی بدهید و ثابت کنید که شما نماینده افکار ملت ایرانید...

دکتر محمد مصدق» .(٤)

در مجلس دورهء شانزدهم (که دکتر مصدق نيز در آن حضور داشت) منصورالملک (علی منصور)، نخست وزير، از طرح کردن مسئله نفت و «قرارداد الحاقی گس گلشائيان» طفره می رود و حاضر نمی شود تا دربارهء محتوی آن قرارداد ١١ ماده ای بطور صريح اعلام موضع کند. دکترمصدق نامه آيت الله سيد ابوالقاسم کاشانی را دربارهء «قرارداد» در جلسه ٢٨ خرداد ١٣٢٩ مجلس شورايملی قرائت می کند و سعی می نمايد همچنين از آن طريق افکار عمومی را عليه «قرارداد» بشوراند.

در نامهء آيت الله کاشانی آمده بود: «نفت ايران متعلق به ملت ايران است و به هر ترتيبی که بخواهد نسبت به آن رفتار می کند و قرارداد غير قانونی که به اکراه و اجبار تحميل شود هيچ نوع ارزش قضايی ندارد و نمی تواند ملت ايران را از حقوق مسلمه خود محروم کند». (٥)

در تاريخ ٣٠/٣/١٣٢٩ «کميسيون نفت» برای بررسی آن «قرارداد» برياست دکتر مصدق تشکيل می شود. (٦)  

دکتر مصدق و اعضاء جبهه ملی ايران با نخست وزير شدن سپهبد رزم آرا شديدأ مخالف بودند و بر اين نظر بودند که سپهبد رزم آرا را بخاطر اينکه قرارداد گس گلشائيان را بتصويب مجلس شورايملی برسانند، آورده اند.  

در ٦ تير ماه ١٣٢٩، هنگاميکه سپهبد رزم آرا برای معرفی اعضای  کابينه اش وارد مجلس شورايملی می شود، نمايندگان جبهه ملی در مجلس شورايملی که «فراکسيون وطن» را تشکيل داده بودند فرياد زدند: « برای چه آمده ايد؟ ملت ايران زير بار ديکتاتوری نمی رود. ملت ايران با ديکتاتوری مخالف است». (٧)

در دوران نخست وزيری سرلشگر حاج علی رزم آرا موضوع نفت مجددأ در دستور کار مجلس قرار می گيرد. دکتر مصدق رئيس کميسيون نفت مجلس، دولت رزم آرا را استيضاح می کند و نخست وزير را مجبور می کند تا در رابطه با « قرارداد الحاقی گس ـ گلشائيان» اعلام موضع کند. اگرچه رزم آرا در صحن مجلس از پاسخ گوئی صريح در بارهء قرارداد سرباز می زند، اما در جلسهء «کميسيون نفت» در تاريخ ١٢ اسفند ١٣٢٩ بدفاع از «قرارداد الحاقی گس ـ گلشائيان» می پردازد و جمله معروف خود «ايرانی نمی تواند لولهنگ [ آفتابه حلبی] بسازد، چه رسد به اين که بخواهد صنعت نفت را اداره کند!» را بيان می دارد. (٨)

سرلشگر رزم آرا بخاطر ايجاد رعب و ترس در جامعه در مخالفت با آيت الله کاشانی و دکتر مصدق بيان می دارد: «... اگر زياد پافشاری كنند مسجد را بر سر كاشانی و مجلس را بر سر مصدق خراب خواهم كرد». (٩)

مردم در تهران، در مخالفت و اعتراض به اظهارات رزم آرا و در دفاع از آيت الله سيد ابوالقاسم کاشانی و دکتر محمد مصدق، با طرح شعار «مرگ بر قرارداد» دست به تظاهرات می زنند. در همان زمان، از سوی عده ای از نمايندگان «جبهه ملی» عضو کميسيون نفت، طرح پيشنهاد «ملی شدن صنعت نفت» مطرح می گردد ـ موضوعی که مورد استقبال بسياری ازمردم  ايران قرار می گيرد، بطوريکه  در پشتيبانی از آن خواست، تظاهرات برپا می کنند و از آن تاريخ شعار «ملی شدن صنعت نفت» به خواست بخش بزرگی از مردم ايران تبديل می گردد. دکتر مصدق و نمايندگان جبهه ملی در دورهء شانزدهم مجلس بمبارزه و افشاگری عليه رزم آرا دامن می زنند.

در روز ١٦ اسفند  ١٣٢٩ رزم آرا که باتفاق اسدالله علم، وزير کار، بخاطر شرکت در جلسه ختم مرحوم آيت الله فيض که در مسجد شاه تهران برگزار شده بود، به مسجد شاه می رود که در آن مکان توسط خليل طهماسبی (عبدالله موحد رستگار) يکی از اعضاء فدائيان اسلام ترور می گردد.(١٠) فضای سياسی التهاب آميز حاکم بر جامعه بعد از ترور رزم آرا، در تغيير جوّ حاکم بر جامعه و مواضع اکثريت نمايندگان مجلس ـ که بسياری از آنها از طرفداران پر و پا قرص دولت انگليس  و فراماسونری بودند ـ بی تأثير نبوده است، زيرا يکمرتبه اکثر نمايندگان مجلس طرفدار ملی شدن صنعت نفت می شوند.

اعضای کميسيون نفت مجلس دورهء شانزدهم، که رياستش بعهده دکتر محمد مصدق بود، سرانجام بر اصل «ملی شدن صنعت نفت»  به توافق می رسند و در جلسه کميسيون  پيشنهاد ملی شدن صنعت نفت در «تمام مناطق ايران»  را تصويب می کنند. متن پيشنهاد کميسيون نفت که به تصويب  اعضای  کميسيون نفت می رسد ، بدينقرار بود:

«به نام سعادت ملت ايران و به منظور تامين صلح جهان، امضا كنندگان ذيل پيشنهاد مي‌كنيم كه صنعت نفت ايران در تمام مناطق كشور بدون استثنا ملی اعلام  شود. يعنی تمام  عمليات اكتشاف، استخراج  و بهره برداری در دست دولت قرار گيرد.» (١١)  

مصوبه كميسيون نفت در ٢٤ اسفند به تصويب مجلس شورايملی  و در ٢٩ اسفند ١٣٢٩ به تصويب مجلس سنا می رسد.

دکتر مصدق در سال ١٣٣٠ در باره روز ملی شدن صنعت نفت بيان می دارد:

«نظر به اين که روز بيست و نه اسفند ماه ١٣٢٩ با تصويب قانون ملی شدن نفت در شانزدهمين دوره مجلس شورايملی صفحه نوينی در تاريخ افتخارات کشور باستانی ايران باز شده و ياد آور رشد ملی و عظمت روح ايرانی و نمودار علاقمندی تمام افراد ملت به حفظ  استقلال کشور می باشد، از اين ببعد روز بيست و نه اسفند که دوران جديدی را نويد ميدهد به افتخار ملت ايران بعنوان جشن ملی تلقی و تعطيل عمومی اعلام می گردد.. نخست وزير دکتر محمد مصدق»

اين روزها، عده ای از طرفداران رژيم پهلوی که هنوز خود را از دشمنان نهضت ملی و دکتر مصدق می دانند، سعی دارند تا بر هدف اصلی ملی شدن صنعت نفت ، يعنی پايان دادن به هژمونی سياسی شرکت نفت انگليس در ايران که چيزی جز متحقق کردن خواست و اهداف دولت استعمارگر انگليس در ايران از طریق شرکت نفت نبود، سرپوش بگذارند و بواقعيتی که در آنزمان بر جامعهء ايران حاکم بوده است توجه نمی کنند. در حاليکه دکتر مصدق در مبارزات و روشنگری هائی که بر محور «تز سياست موازنهء منفی» از دوران مجلس چهاردهم قانون گذاری دامن زد، صريحأ بيان داشت که، شرکت نفت به دولتی در دولت ايران تبديل شده است که عليه منافع ملی و حاکميت ملی ايران توطئه می کند!

دکتر مصدق، در نامه ايکه در ١٦ ارديبهشت ١٣٣٠ به آقای موريسون، وزير امور خارجه انگلستان نوشت، متذکر شده است:

« ... يکی از علل سوء تفاهمات عمليات و رفتار شرکت سابق نفت انگليس و ايران بود که باعث عدم رضايت ملت ايران شده  بود و غالبأ آنرا از چشم مأمورين دولت انگليس می ديدند... مقصود از ملی شدن صنعت نفت کاملا روشن است. ملت ايران می خواهد از حق حاکميت ملی خود استفاده و بهره برداری از منابع نفت را خود بعهده داشته باشد و جز اجرای قانون ملی شدن صناعت نفت مقصودی ندارد...» ( ١٢ )

برخی از نويسندگان و تاريخ نگاران ايرانی، همچون ابراهيم صفائی، چون برای ارزش های فکری دکتر مصدق ، از جمله رابطهء بين دفاع از « حاکميت ملی » و « استقلال » با «آزادی» ، اهميت چندانی قائل نشده و نمی شوند و همچنين حاضر نبوده و نيستند تا در نوشته ها و گفته های خود به وضع سياسی که در آن مقطع زمانی بر ايران و جهان حاکم بود توجه نمايند، بر مصدق خرده می گيرند که چرا رهبر نهضت ملی ايران حاضر نشد پيشنهادهای دولت های استعمارگر انگليس و ايالات متحده آمريکا و يا بانک جهانی و يا امتیاز ۵۰-۵۰ را بپذيرد و از آن طريق به بحران نفت پايان دهد. درحاليکه تمام آن پيشنهادها از جمله پيشنهاد بانک جهانی بر پايه شرايطی تعيين شده بودند که قبول هر يک از آنها در حقيقت چيزی جز نفی اصل  «حاکميت ملی» نبود!

همچنين، بسياری از فعالين و گروه های مذهبی بعبث کوشش دارند تا با تفسير های غلط از مبارزات آن دوران، بخيال خود از نقش دکترمصدق در دوران نهضت ملی بکاهند. در عين حال، عده ای از مخالفين نيروهای مذهبی سياسی هم بغلط کوشش دارند تا از نقش آيت الله سيد ابوالقاسم کاشانی، حسين مکی، دکتر مظفر بقائی ...  در امر پيروزی نهضت ملی شدن صنعت نفت بکاهند، اينگونه اعمال بهيچوجه بيانگر تاريخ واقعی نهضت ملی شدن صنعت نفت نيست .

بنظر من، بايد به تمام مخالفين دکتر مصدق ياد آور شد که دکتر محمد مصدق جايگاه والای خود را در تاريخ استقلال طلبانه و آزاديخواهانه ملت ايران دارد و بی توجهی به اين واقعيت چيزی جز بی آبروئی بهمراه نخواهد داشت و چنين ادعاهائی نشان از ناآگاهی و کم خردی سياسی چنان افرادی است! همچنين بايد تاکيد داشت که اگر به عملکرد و تصميمات سياسی  افرادی همچون آيت الله سيد ابوالقاسم کاشانی، دکتر مظفر بقائی، و حسين مکّی... بخاطر فاصله گرفتنشان از دکتر مصدق و ارزش های نهضت ملی و مبارزات ضد استعماری انتقاد وارد است (که هست!) اين فاصله و جدائی، بهيچوجه نبايد سبب گردد تا مبارزات و فعاليت های اين افراد در پيروزی ملی شدن صنعت نفت در ٢٩  اسفند ١٣٢٩ و يا پشتيبانی آنها از قيام سی تير ١٣٣١ ناديده گرفته شود!

البته ضروريست خاطر نشان کنم که ظاهرا آقای دکتر محمود احمدی نژاد، رئيس جمهوری، برعکس ادعاهای بسياری از طرفداران حزب الهی اش و برخی از روحانيون و سياستمداران مذهبی تماميت خواه حاکم بر وطنمان ايران، نه تنها نقش دکتر مصدق در پيروزی نهضت ملی شدن صنعت نفت را بزير سئوال نبرده است، بلکه سعی دارد تا مسئله «غنی سازی اورانيوم و هسته ای ايران» را همرديف « ملی شدن صنعت نفت » جلوه دهد و حتی  وی بر اين نظر است که مسئله غنی سازی مهم تر از موضوع ملی شدن صنعت نفت می باشد! 

در رابطه با گفتار آقای احمدی نژاد ضروريست متذکر شوم که ما سوسياليست های مصدقی براين نظريم که اين حق ملت ايران است که، همچون ملل ديگر جهان،  از حق «غنی سازی اورانيوم» برخوردار باشد. سازمان ما (سازمان سوسياليست های ايران) هميشه بر اصل حق «حاکميت ملی» تاکيد کرده است.

اتفاقأ، بر پايهء همين برداشت هم هست که ما می گوئيم، تا زمانيکه برخی از کشورهای جهان دارای زرادخانه اتمی هستند، اين از حقوق کشور ايران بايد باشد تا همچون کشور های اسرائيل، پاکستان، هندوستان، هند، چين، روسيه، فرانسه، انگليس، ايالات متحده آمريکا ،... صاحب بمب اتمی باشد!  اما از آنجا که سازمان ما (سازمان سوسياليست های ايران)  با هر نوع جنگ مابين ملت ها و دولت های جهان مخالف است و از  خواست «صلح» ما بين تمام کشورهای جهان دفاع می کند، و با توجه باین واقعیت که شعار مرکزی سازمان ما، شعار «آزادی، استقلال، صلح» می باشد، ما سوسياليست های مصدقی بهيچوجه طرفدار تسليحات اتمی نيستيم و از خواست جهان بدون تسليحات اتمی با تمام نيرو پشتيبانی می نمائيم . ما طرفدار خاورميانه بدون بمب اتمی هستيم!

با توضيحاتی که رفت، ما براين نظريم که خواست صلح در خاورميانه ميطلبد که نه تنها ايران نبايد صاحب بمب اتمی شود، بلکه دولت اشغالگر اسرائيل نيز نبايد بمب اتمی در اختيار داشته باشد!

همچنين، با توجه به توضيحاتی که رفت، بنظر ما سوسياليست های مصدقی تفاوتی که بين « ملی شدن صنعت نفت» و «غنی سازی اورانيوم و مسئله هسته ای» وجود دارد، اين تفاوت به چگونگی عملکرد و محتوای سياست و تصميمات دولت دکتر مصدق و دولت دکتر احمدی نژاد مربوط می شود و نه به موضوع دفاع از «حاکميت ملی»!!

از خاطر نبايد بدور داشت که اگرچه دولت های استعمار گر انگليس و ايالات متحده آمريکا در زمان نهضت ملی شدن صنعت نفت، تمام نيروی خود را عليه دولت ملی و قانونی دکتر مصدق بکار گرفتند و حتی خريد نفت ايران را تحريم نمودند، ولی درايت و کاردانی دکتر مصدق سبب شد تا دولت استعمارگر انگليس و متحدينش نتوانند از سازمان ملل عليه منافع ملی ايران سوء استفاده کنند و حتی دادگاه بين المللی لاهه، از جمله قاضی انگليسی در آن دادگاه، بنفع ايران رأی صادر کرد!

همچنين ضروريست بخاطر داشت و فراموش نکرد که با پيروزی انقلاب بهمن ١٣٥٧ و سرنگونی رژيم وابسته به امپرياليسم شاه، حاکمين جديد ايران برهبری آيت الله العظمی خمينی، از آنچنان آبروی سياسی در جهان برخوردار شدند که هيچ کشور اروپائی و آمريکائی اگرچه در ظاهر برای  «انسانيت» و «دفاع از حقوق بشر» ارزش والائی قانل می شدند، و با وجود اينکه محمد رضا شاه سخت مريض بود، از دکتر و  دارو نسبت به وی مضايقه نمودند و حاضر نشدند تا او را بعنوان پناهنده سياسی بپذيرند!

رهبران و حاکمين جمهوری اسلامی با چنين سرمايهء بزرگی که مبارزات ضدامپرياليستی و ضد استبدادی ملت ايران در احتيار آنان گذاشت، حکومت خود را شروع کردند. ولی سياست های متخذهء غلط مقامات دولتی و مذهبی جمهوری اسلامی در بسياری از موارد نه تنها در مغايرت با قوانين بين المللی و حقوق بشر قرار داشت، بلکه برخلاف اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی نيز بود.

 گفتار بی خردانه و نامعقول جناب دکتر احمدی نژاد، رئيس جمهور، دربارهء يکی از بزرگترين جنايات بشری بنام «هولوکاست» و يا ادعای نابود کردن کشوراسرائيل، در واقع بزرگترين کمک به دستگاه های تبليغاتی آن دولت اشغالگر در سطح جهان بود و سبب شد  تا حالتی  را در جهان بوجود آورد که بهيچوجه در خدمت حفظ منافع ملی و تماميت کشورايران نيست. روشن است که وطنخواهان مليگرا و انساندوست، همچون سوسياليست های مصدقی، نمی توانند با چنين سياستهای بی خردانه ای توافق داشته باشند و آنرا بحساب دفاع از «حاکميت ملی» قلمداد کنند!

پی نوشت ها:

 1ــ  حسين کی استوان ، سياست موازنه منفی، در مجلس چهاردهم، جلد اول ، بهمن 1327 و

   ــ  جعفری قنواتی ، محمد. معرفی و شناخت دکتر محمد مصدق، جلد اول: 1380، صفحات 70 و 71 ، نشر قطره، چاپ  ديدآور.

صورت مذاکرات مجلس شورايملی دوره چهاردهم قانونگذاری ، ١١ آذر 1323.

ابوالفضل لسانی ، طلای سياه يا بلای ايران ، صفحات 488 تا 493. متن قرارداد الحاقی گس ـ گلشائيان، به نقل از سايت سازمان سوسياليست های ايرانی ـ سوسياليست های مصدقی:

www.ois-iran.com/ois-iran-sanade-shomarahe-jek(1)-matne-gharardade-elhaghi-ges-golshaiyan-26-tir-1328.htm

 ترکمان ، محمد ـ  نامه های دکتر مصدق ، نشر هزاران ، چاپ دوم : 1375، جلد اول ، نامه دکتر مصدق به حسين مکی ، صفحات 102 و 103. متن کامل نامه دکتر مصدق به حسين مکی در باره قرارداد الحاقی گس ـ گلشائيان در مجلس دوره پانزدهم.

       به نقل از سايت سازمان سوسياليست های ايرانی ـ سوسياليست های مصدقی

www.ois-iran.com/ois-iran-sanade-shomarahe-do(2)-namahe-dr.mossadegh-be-hossin-makki-10-bahman-1327.htm

5 ــ  جعفری قنواتی ، محمد. معرفی و شناخت دکتر محمد مصدق، جلد اول: 1380، صفحات 78، نشر قطره، چاپ  ديدآور.

 نجاتی، سرهنگ غلامرضا، جنبش ملی شدن صنعت نفت ايران، صفحه 108 .

همان، صفحه  77

همان، صفحه  78. در اين مورد نگاهی به مطبوات ماصر ايران جالب است:

- روزنامهء ايران يکی از سرمقاله های اخير خود را به پيشرفت خيره كننده ايران در عرصه دانش هوا- فضا اختصاص داد و نوشت: "ايراني جماعت حتي نمي تواند يك لولهنگ بسازد چه رسد به اداره كردن صنعت بزرگ نفت!" اين جمله را سپهبد رزم آرا، مهره آمريكا و نخست وزير شاه حدود 60 سال پيش در مجلس شورا  بر زبان آورد. جمله اي كه  به صريح ترين وجه ممكن، خودباختگي، ذلت  و زبوني رژيم ستمشاهي  و  خيانتي كه مدعيان تمدن بزرگ  با تحقير ملت ايران مرتكب مي شدند، به نمايش گذاشت.

- روزنامه کيهان، چهارشنبه 16 بهمن 1386 ـ سال شصت و چهارم - شماره 189016      

http://www.kayhannews.ir/861117/3.htm

- موسسهء مطالعات تاریخ معاصر ایران، به نقل از گفت‌ وگوی مرتضي‌ رسولي‌ پور با رضا سجادی مفسر و گوينده راديو در دوران رضا شاه  و محمد رضا شاه. او در اين گفتگو در بارهء نظرات رزم آرا گفته است که او معتقد بود: «ايراني‌ كه‌ نمي‌تواند يك‌ لولهنگ‌ بسازد، چگونه‌ مي‌خواهد صنعت‌ نفت‌ را  ملي‌  كند و خودش‌ ادارهء‌ آن‌ را به‌ دست‌ بگيرد. ما كه‌ نمي‌توانيم‌  يك‌ كارخانهء‌ سيمان‌ را با پرسنل‌ خودي‌ اداره‌ نماييم‌، با كدام‌ وسيله‌ و ابزار مي‌خواهيم‌ نفت‌ را هم‌ استخراج‌ كنيم‌ و هم ‌بفروشيم‌.»

http://www.iichs.org/index.asp?id=273&doc_cat=8

  «... اگر زياد پافشاری كنند مسجد را بر سر كاشانی و مجلس را بر سر مصدق خراب خواهم كرد.» تصويب ملي شدن صنعت نفت ايران به نفل از سايت:

http://www2.irib.ir/occasions/naft%5Cnaft.htm

10ـ ابراهيم صفائی يکی از تاريخنگاران مخالف مصدق و ضد نهضت ملی شدن صنعت نفت است که از تاريخ نگاران پيش کسوت افرادی مانند جلال متينی، دکتر علی ميرفطروس و حميد شوکت در مبارزه با نهضت ملی محسوب می شود. او صفحات 137 تا  140 کتاب « اشتباه بزرگ ملی شدن نفت؟» را به موضوع ترور رزم آرا اختصاص داده است. او  در صفحه 137 آن کتاب  به نقل از صورت جلسه کميسيون نفت در 16 اسفند 1329  می نويسد: «... قابل تأمل است که در همان لحظاتی که "دکتر مصدق" در کميسيون نفت بر لزوم ملی شدن نفت تاکيد می کرد و به رزم آرا ناسزا می گفت، مجلس ختم آيت الله فيض در مسجد سلطانی برپا بود و رزم آرا بايد برای برچيدن ختم به آنجا می رفت، ولی فراموش کرده بود. «علم»، وزير کار، نزد او رفته به او يادآور شد. رزم آرا گفت: "عجب، چطور فراموش کرده بودم". و شتابزده برخاست و بدون مستحفظ و اسکورت، تک و تنها همراه علم با اتومبيل نخست وزيری به مسجد سلطانی رفت و همين که داخل حياط مسجد پيش ميرفت، به وسيله يک کارگر از افراد متعصب گروه فدائيان اسلام به نام خليل طهماسبی (که نام ديگرش عبدالله موحدّ رستگار بود) از پشت  سر هدف سه گلوله قرار گرفت و ترور شد». تمام اين مطالب رامی توان از طريق لينک زير در روی سايت سازمان سوسياليست ها خواند:

www.ois-iran.com/ois-iran-sanade-shomarahe-seh(3)-ebrahim-safaie-terore-razmara-16-esfand-1329.htm

دکتر همايون کاتوزيان نيز در صفحات  ١٦٧  و  ١٦٨ کتاب «مصدق و نبرد قدرت در ايران» مطالبی دربارهء ترور رزم آرا بنگارش در آورده است. او در آن کتاب متذکر شده است که شايع است که «دربار شاه» در قتل رزم آرا دست داشته است. اين مطالب را می توان از طريق لينک زير در روی سايت سازمان سوسياليست ها خواند:

www.ois-iran.com/ois-iran-sanade-shomarahe-tchahar(4)-homayon-katoziyan-terore-razmara-16-esfand-1329.htm

11ـ نجاتی ، غلام رضا ـ سرهنگ ، «جنبش ملی شدن صنعت نفت ايران »، صفحات 108 و 109. نام اعضای کميسيون نفت که پيشنهاد کميسيون نفت را امضاء کرده بودند، عبارت بودند از: دکتر محمد مصدق ـ دکتر سيد علی شايگان ـ دکتر مظفر بقائی ـ ابوالحسن حائری زاده - الهيار صالح ـ سيد حسين مکی ـ محمود نريمان ـ عبدالقدير آزاد ـ مير سيد علی بهبهانی ـ عبدالرحمن فرامرزی ـ محمد علی کشاورز صدر ـ عباس اسلامی.

12 ــ  ترکمان ، محمد ـ  نامه های دکتر مصدق ، نشر هزاران ، چاپ دوم : 1375، جلد اول ، نامه دکتر مصدق به آقای موريسون وزير امور خارجه انگلستان، صفحات 165 و  166.

 

برگرفته از سايت «سوسياليست های ايران»:

www.ois-iran.com/ois-iran-sanade-shomarahe-pandj(5)-namahe-dr.mossadegh-be-wazire-omore-kharejahe-engelestan-16-ordibehesht-1330.htm

بازگشت به خانه

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

 

و يا مستقيماً از وسيله زير استفاده کنيد:

(توجه: اين ایميل ضميمه نمی پذيرد)

 

نام شما:

اگر مايل به دريافت پاسخ هستيد آدرس ای - ميل خود را ذکر کنيد:

پيام شما:

بازگشت به خانه

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630