بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

27 اسفند 1386 ـ  16 مارچ  2008

 

وداع با جهان سوم

سام قندچی

 

موضوع بحث من در اين نوشته نگرشي است که ايران را بخشي از جهان سوم مي بيند و هميشه مسائل مبتلابه و اصلي جامعهء ايران را نظير مسائل يک جامعه استعماري ارزيابي ميکند و، در نتيجه، نيروهاي واپسگراي جامعه را متحد جنبش های مترقي فرض ميکند و می خواهد تا تجربهء انقلاب 1357 را دوباره و چند باره ـ به شکل هائي ديگر ـ تکرار کند. اين همان مفروضاتی است که در جنبش مذهبي ايران توسط دکتر شريعتي نمايندگي ميشد و مايه شعف است که فعالان سياسي مذهبي، نظير اکبر گنجي، توانسته اند آن را بخوبی شناخته و به تازگي به نقد آن بپردازند. در توضيح اين نگرش می توانيم به جريان استقلال آمريکا بنگريم که نحوهء تحول آن با تحولات مستعمراتي که پس از انقلاب چين استقلال يافتند تفاوت داشت. مثلاً، در آمريکا نيروي مترقي با جريانات واپسگراي موجود در ميان سرخپوستان متحد نشد تا در مقابل استعمار بايستد در صورتيکه در همه انقلاب هاي مستعمرات در سالهاي 1950 از هند تا مصر، ما شاهد اتحاد با نيروهاي واپسگرا هستيم. چرا؟

بنظر من، انقلاب هاي جوامع مدرن اروپائي در قرون 18 و 19 بيشتر اجتماعي - سياسي بودند و نه استقلال طلبانه. انقلاب آمريکا هم، با اينکه اسماً برای احراز استقلال بود اما، بخاطر وجود جمعيت مهاجر اروپائي، بيشتر به انقلابان اجتماعي - سياسي کشورهاي مدرن اروپائي شباهت داشت تا جنبش هاي استقلال طلبي دو قرن بعد. حتی در اروپاي شرقي و روسيه هم، که عقب مانده تر بودند، تحولاتی که بعد از انقلاب 1905 روسيه شروع شدند و حتي تا قرن بيست و يکم طول کشيدند توانستند دولت هاي مدرن را بوجود آورند. اما داستان اکثريت مستعمرات اروپا در آفريقا و آمريکاي لاتين و مبارزات «استقلال طلبانه» شان که تا بعد از جنگ دوم جهاني دامنه يافت طور ديگر بود و در طی آن می شد اتحاد انقلابيون با نيروهای واپسگرا را مشاهده کرد.

ايران هم، که در زمان مشروطيت بيشتر به 1905 روسيه شباهت داشت تا کشورهاي باصطلاح جهان سوم، به دوران ملي شدن صنعت نفت که رسيد ديگر از مدل باصطلاح «جهان سوم» تبعيت می کرد و با هند و مصر مقايسه ميشد؛ هرچند که در همان مشروطيت هم ميتوانيم موضوع اتحاد با نيروهاي واپسگرا را به درجه کمتري ببينيم. نکتهء جالب آن است که حتي کشور چين امروز، که هم از نظر سياسي و هم اقتصادي کشوري بسيار مقتدر است، هنوز علاقه دارد خود را جهان سومي بنامد. و چرا؟

بنظر من، وجود نفوذ کشورهاي پيشرفته استعماري در آسيا، آفريقا، و آمريکاي لاتين در زمان بيداري دنياي مدرنيسم در اين کشورها، موجب شد که جنبش های ترقيخواه اين کشورها بکوشند تا در اتحادهاي مختلفی با نيروهاي بسيار واپسگرائی که در هدف های ضد استعماري خود با آنها مناقع مشترک داشتند و در واقع «مبارزات جهان سومی» را شکا می دادند، به موفقيت برسند. اما بسيار بيش از آنچه که فعالين سياسي ترقيخواه تصور ميکردند، اين جريانات جهان سومي بر روي آنها تأثير گذاشتند.  و، در نتيجه، بسياري از گرايشات مترقي در کنار آنچه ماهيتی «ضد انقلابی» داشت ماندند. به همين دليل است که امروزه تحليل گران، در باز نگری آنچه در ايران پيش آمد، از وجود يک سلسله نضادهائي که در تحليل هاي اقتصادي و اجتماعي دوران شاه وجود داشت، در شگفت می مانند.

بنظر من، امروز هم بسياري از «شعارهاي جهان سومي» صرفاً براي گول زدن مردم توسط بسياري از رژيم هاي به اصطلاح انقلابي بکار می رود که نمي خواهند به خواست هاي جوامع خود (که از نظر اقتصادي باندازهء کشورهاي بلوک شوروي سابق در اروپا پيشرفته اند) پاسخ دهند و، در نتيجه، هنوز دوست دارند که خود را همچنان «جهان سومي» بنامند و نظير چين و ويتنام از سرنوشتي نظير شوروي و چکسلواکي، با متحد کردن نيروهاي مترقي و واپسگرا تحت عنوان اتحاد با خطر بيروني،  فاصله بگيرند.

بهمين دليل است که امثال احمدي نژاد و جمهوري اسلامي به متحدان «جهان سومي» و «جنبش غير متعهد ها» بدل ميشوند و برخي از فعالين سياسي مترقي ايران نيز به دنبال لابي گران جمهوري اسلامي براه ميافتند. (3)

اما، برای من روشن است که اگر جنبش سياسي ايران نتواند به نقد ديدگاه هاي جهان سومي از شريعتي و کاستريسم گرفته تا راه و روش مائو و موگابه و امثالهم بپردازد، هيچگاه نخواهد توانست برنامه اي آينده نگر را در برابر خود قرار دهد و هميشه حد انتظار خود را در باصطلاح جهان سوم محدود خواهد ديد؛ همانگونه که امثال خاتمي ها و احمدي نژاد ها ميخواهند براي مردم ايران آن را بمثابه «حد» جنبش مترقي تعيين کنند.

اين در حالی است که کشورهائي نظير سنگاپور ـ که از نظر سياسي و اجتماعي در قرون وسطي سير مي کند ـ توانسته اند مدل هاي جهان سومي را در مورد اقتصاد خود پکنار گذاشته بگذارند و با اين مل خود نشان داده اند که خروج از اين مدار بسته ممکن است. در واقع اين وظيفهء نيروهاي مترقي جوامع باصطلاح جهان سوم است که اين پوستهء فکري عقب افتاده و ناکارا را به دور بريزند و برنامهء مدرن و آينده نگری را در برابر خود قرار دهند.

سالها پيش، وقتی که پلاتفرمي را براي ايجاد يک حزب آينده نگر توصيه می کردم، اين نکته مرا به شگفتی آورد که فردي در آفريقا از اين نو نگاه خيلی خوشش آمده و از اينکه کسي در ايران ميگويد ميتوان براي رسيدن به يک جامعهء فراصنعتي در يک کشور باصطلاح جهان سومی برنامه ريخت، شاد بود. (4) اما امروز ميفهمم که چه چيزی برای او در اين موضوع جالب بوده است. در اين مورد بايد توضيح دهم.

هنوز، وقتي دقيق نگاه کنيم، در می يابيم که بسياري از کسان در اين جوام باصطلاح «جهان سومی» هنوز فکر ميکنند که جنبش استقلال طلبي يعني محدود کردن سطح درخواست هاي خود به آنچه که مقبول نيروهاي واپس گرائي نظير گردانندگان کنونی جمهوري اسلامي است. حتي بسياري از نيروهاي مترقي در غرب فکر ميکنند که همين «حد» ما است و، در نتيجه، هنوز نميدانند که بايد از مبارزهء ما با جمهوري اسلامي دفاع کنند. 

البته اين شرايط در حال تغيير است و مايه شعف است که نيروهاي بيشتري، با سايه روشن هاي فکري مختلف، در ايران با اين طرز انديشهء سنتی جهان سومي فاصله ميگيرند و انتظاراتشان را در اين جهان «گلوبال» بدره حد مردم پيشرفته ترين کشورها و حتي بالاتر از آن قرار ميدهند و فريب نيرنگ هاي جمهوري اسلامي را نميخورند که همهء مظلوم نمائي های جهان سومي و تعزيه هايش براي حفظ رژيم پوسيده ای است که درخواست سکولاريسم را در قرن بيست و يکم با گلوله پاسخ ميدهد.

 

پانويس ها:

1. http://www.ghandchi.com/475-Notoanyinvasion.htm

2. http://www.ghandchi.com/314-Vision.htm

3. http://www.ghandchi.com/473-IRILobby.htm

4. http://www.nathanielturner.com/postindustrialvision.htm

 

لينک به مطلب ديگر مرتبط با اين بحث

http://www.ghandchi.com/249-ReactionaryReformism.htm

http://www.ghandchi.com/352-taraghikhahi.htm

همين مطلب به زبان انگليسی

http://www.ghandchi.com/481-ThirdWorld.htm

کتاب ايران اينده نگر

http://www.ghandchi.com/500-FuturistIran.htm

Futurist Iran Book

http://www.ghandchi.com/500-FuturistIranEng.htm

بازگشت به خانه

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

 

و يا مستقيماً از وسيله زير استفاده کنيد:

(توجه: اين ایميل ضميمه نمی پذيرد)

 

نام شما:

اگر مايل به دريافت پاسخ هستيد آدرس ای - ميل خود را ذکر کنيد:

پيام شما:

بازگشت به خانه

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630