بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

  2 مرداد 1385 ـ  24 ژوئيه 2006

 

تبعيض، خوراکِ قدرت!

لاله حسين پور

وقتی چشم هايم را به وسعت تاريخ باز می کنم (البته اگر واقعا بتوانم!) و به همه چيز خوب نگاه می کنم، می بينم که چگونه تضادها و تبعيض هايی که در يک جامعه عمل می کنند، به هم مرتبط اند. هيچ تبعيضی بدون تغذيه از ديگری بقايی نمی داشت و نخواهد داشت.

جامعهء انسانی از ابتدای موجوديت خود، کم کم، ذره ذره و لحظه لحظه نظمی را برای خود به وجود آورد و توانست در چهارچوب آن رشد کند. چنين نظمی، از قاعده ای بسيار قديمی و جاافتاده پيروی می کرد: غلبهء قوی بر ضعيف.

"قوی”، ابتدا با از ميان برداشتن "ضعيف"، به شکل حيوانی آن، پيروزی خود را جشن می گرفت و بعد با هوش و ذکاوت رو به رشد خود، به کنار گذاشتن و به گوشه ای راندنِ "ضعيف"، اکتفا کرد و در نهايت به مرحلهء به خدمت گرفتن "ضعيف" برای اهداف و مقاصد خود رسيد و از آنان به اندازه کافی بهره گرفت. اشکال بهره کشی را تغيير داد تا جايی که "ضعيف"، حتی از بهره مند بودن خود و از شکل بهره دهی خود نيز غافل ماند و گاهاً خود، داوطلبانه به پروسهء قوی تر کردن "قوی” ياری رساند!

 "قوی” چه کرد؟ "قوی”، برای از بين بردن، به گوشه ای راندن و يا بهره وری از "ضعيف"، تبعيض را رواج داد. "ضعيف" را از برابر بودن با خود محروم کرد، حق و حقوق او را از بين برد و در نهايت برای واداشتن او به اطاعت، امتيازهای ناچيزی به او داد و در اين ميان به هر شکل و با هر وسيله ای به قوی تر کردن خود پرداخت. خود را مرد و مردانه ساخت و زن را حقير و ناچيز شمرد. خود را مالک و سرمايه دار ساخت و از دهقانان و کارگران و زحمتکشان برای انباشتن ثروت خود سود برد. خود را ملت و نژاد برتر دانست، ساير ملل را خوار و ناچيز شمرد و آنان را از حق زيستن محروم ساخت. خود را رهبر اعلام کرد و از امواج انسانی برای به کرسی نشاندن اميال و اهداف خود بهره مند شد. رنگ پوست خود را، زيباترين اعلام کرد و از هر عرصه ای که قابل تصور است، برای قوی تر شدن خود استفاده نمود. مذاهب را ساخت، ارزش ها را پايه گذاری کرد، تابوها را رواج داد، خرافات را همگانی کرد، مفاهيم را بنا گذاشت و جامعه را آن چنان نظمی داد که همه دست به دست هم داده تا جایگاه "قوی” را تضمين کنند ـ نظمی قدرت مدار و برای قوی تر ساختن قدرت و برای حاکميت بلامنازع "قوی” و برای ضعيف تر کردن "ضعيف".

هرچند قوانين در طول تاريخ تغيير يافتند و بنا به رشد جامعه و مدنيت اصلاح شدند، اما يک چيز ثابت ماند و آن منفعت "قوی” بود. مذاهب، ارزش ها، تابوها و همه چيز دگرگون شد، اما نفع "قوی” ثابت ماند. پايه و اساس هر تغييری در وهله اول، تاکتيکِ "قوی” در مقابل اعتراض و انقلابِ "ضعيف" بود. قدرت بسيار سازشکار است، اما در يک امر سازش نمی کند و آن حفظ قدرت است. "قوی”، حاضر است در مقابل طغيان "ضعيف"، قانون تغيير دهد، مذاهب جديد اعلام کند، تابو و ارزش های کهنه را نابود و ارزش های جديد برقرار کند. به عبارتی "قوی” برای ماندن در قدرت، پرنسيپی نمی شناسد، جز حفظ قدرت به هر وسيله.

چنين است که می بينيم برده دار تبديل به مالک می شود، بعد به سرمايه دار،در نهايت به امپرياليست و اکنون تنها راه حفظ قدرت را در نئوليبراليسم سراغ می کند.

چنين است که مرد برای حاکميت خود، نه تنها حکومت را مردانه می کند، بلکه در شرايطی که به خدمت سرمايه دار نيز درآمده، باز به حاکميت خود بر زن و دختر در خانه ادامه می دهد.

و به دفاع از ملت قوی می پردازد و پشتِ شعار تماميت ارضی، تضاد ملی و تبعيض قومی را نهادی می کند.

به اين دليل است که "قوی”، خود را در نقش مرد، سرمايه دار، با نژاد برتر و قوم صالح تر، چه در حاکميت سياسی، حاکميت جنسی و چه حاکميت طبقاتی و حاکميت ملی، نشان می دهد و با تمام قوا می خواهد آن را حفظ کند.

چنين است که تبعيض های مختلف در هر عرصه ای رواج می يابند و همه دست به دست هم می دهند تا يک چيز، تنها يک چيز را حفظ کنند. حاکميت قدرت مدارانه را.

آيا تبعيض جنسی مادر تمام تبعيض هاست؟

حداقل می توان تبعيض جنسی را که از حاکميت مرد (قوی) بر زن (ضعيف) زاده شد، به عنوان قديمی ترين و اوليه ترين تبعيض نام برد و شايد بتوان ظهور آن را هم زمان با ظهور تبعيض طبقاتی دانست. در هر حال واضح است که برتری طبقاتی با تکيه بر مردسالاری پا به عرصه وجود گذاشت و مردسالاری توانست از تبعيض طبقاتی برای حفظ قدرت خود بهره مند شود.

تبعيض جنسی ناظر بر تفاوت جای گاه دو جنس در جامعه است. بحث بر سر اختلاف و تفاوت بين زن و مرد نيست (که تفاوت ها بسيار است) و بحث حتی تنها بر سر برابری حقوق زن و مرد نيز نيست (که در هر لحظه و هر فرصت بايد عليه نابرابری های قانونی جنگيد). مسئله اصلی حاکميت يک جنس بر جنس ديگر است. مسئله جایگاه فرادست برای مردان و فرودست برای زنان در جامعه و در رفتار انسان هاست. اين امر باعث به وجود آمدن روابط ويژه ای ميان انسان ها گرديد که اثرات خود را در تمامی اجزای جامعه به جای گذاشت. چنين رابطه ای را بدون استثناء در همه جا شاهديم. در هرطبقه و قشری، در هراداره و کارخانه ای، و در هر خانه ای.

بنابراين برای رفع چنين تبعيضی می بايست برتری يک جنس بر جنس ديگر از ميان برداشته شود و رابطه مردان و زنان تغيير يابد. مبارزه برای رفع چنين تبعيضی بسيار فراگير است و ملزومات خود را دارد. برای محو تبعيض جنسی، بايد ساختار جامعه تغيير يابد و تمامی ارزش ها، تابوها، مفاهيم و قوانين موجود می بايست دگرگون گردند. تحقق برابری دو جنس در مقابل هم و در جامعه، دنيای ديگری می طلبد. اگر مبارزه مستقلی حول مشخصات تبعيض جنسی سازمان داده نشود، جز انحراف از اين مبارزه و يا فرعی شمردن آن و در نتيجه به فراموشی سپردن آن و يا به فردای محال موکول کردن آن، نتيجه ديگری ندارد.

به همين ترتيب تبعيض طبقاتی ناظر بر تناقض موجود ميان رابطه انسان ها در امر توليد است. عده زيادی در توليد نقش مستقيم دارند و عده قليلی صاحب ارزش اضافی ناشی از آن توليد، می شوند. و به اين ترتيب بر سرنوشت و زندگی اکثريت مردم حکومت می کنند. اقليتی در جامعه رشته حيات را در دستان خود می گيرد و صاحب قدرت می شود و به اين ترتيب نه تنها با دراختيار گرفتن ارزش اضافی، بلکه با تغذيه از تبعيض جنسی، با سود بردن از تبعيض ملی و نژادی و مذهبی، با بهره بردن از قوانين، ارزش ها و تابوها، استحکام بيشتری به قدرت و جای گاه خود می دهد. از طرفی توده مردان را به خدمت خود درمی آورد تا ارزش اضافی بيشتری توليد کنند و از طرف ديگر جای گاه برتر آن ها را به لحاظ جنس، حفظ می کند، او را حاکم و مالک زن و دختر خود می کند و نقش فرودست را توسط قانون، اخلاق و مذهب به زنان اعطا می کند تا با کارِ خانه و تيمار از مرد- کارگر، ارزش اضافی را مضاعف نمايند. به اين امر بسنده نمی کند و زن را هم زمان به کار بيرون از خانه روانه می سازد و با دست مزد کم تر و تقسيم کار جنسی، شيره زندگی او را می مکد.

در نتيجه مبارزه در جهت رفع تبعيض طبقاتی، ناظر بر تغيير ساختار اقتصادی است. محو طبقات را نشانه می رود و برابری انسان ها را در روند کار، توليد و ارزش اضافی می طلبد. چنين مبارزه ای می بايد به طور مستقل، متمرکز و بنا به مشخصات ساختار اقتصادی موجود در جامعه، سازمان يابی شود.

 برخی از طرف داران مبارزه طبقاتی اما، معتقدند، مهم ترين تضاد موجود در جامعه، تضاد ميان طبقات است و تمام توجه خود را به اين تضاد متمرکز کرده و ادعا می کنند که با حل اين تضاد، ساير تضادها نيز حل می شود. در واقع انتظار دارند که توده های زحمت کش متحد شده، خود را سازمان دهند و تبعيض طبقاتی را از ميان بردارند. آن ها ديگر زحمتی به خود نمی دهند که ساير تبعيض های کهنه ميان روابط انسان ها را شناخته و راه های مبارزه با آنان را هم وار کنند. کما اين که بدون از بين رفتن ريشه ای کليه تبعيض ها، نمی توان يک تضاد را به طور ريشه ای از ميان برداشت و به همين دليل است که حتی بعد از يک هجوم سرسری به يکی از تضادها، مجددا آن را به اشکال ديگر بازسازی کرده و برقرار می سازند.

برخی بر اين باورند که زنان يک طبقه محسوب می شوند و مبارزه برای حقوق زنان، يک مبارزه طبقاتی است و مبارزه طبقاتی نيز يعنی مبارزه با طبقه سرمايه دار و در نتيجه مبارزه فمينيستی همان مبارزه سوسياليستی است و بنابراين مبارزه سوسياليستی برای رفع ستم جنسی کفايت می کند و غيره. اين تعريفی ست يک جانبه و خاص از سوسياليسم.

اما اگر سوسياليسم را به معنای عام و با تمامی ابعادش می شناسيم، بنابراين مبارزه برای سوسياليسم تنها ناظر بر مبارزه طبقاتی نمی تواند باشد، بلکه مبارزه با تمامی تبعيض های موجود در جامعه در آن نهفته است. در اين صورت اگر از مبارزه برای سوسياليسم حرف می زنيم، مبارزه با تبعيض جنسی يکی از حوزه های اصلی سوسياليسم محسوب می شود. چنانچه مبارزه عليه نظام طبقاتی سرمايه داری نيز يکی ديگر از حوزه های اصلی مبارزه برای سوسياليسم را تشکيل می دهد و همين طور مبارزه با مظاهر تبعيض ملی و ساير تضادهای حاکم ميان روابط انسان ها، همه و همه اجزای مبارزه برای سوسياليسم را تشکيل می دهند.

عده ای نيز بر اين امر تأکيد دارند که نظام طبقاتی و مردسالاری دو نظام جدا از هم نيستند و پيوندهای ريشه ای با هم دارند. آن ها می خواهند از يک سو تمايز خود را با سوسياليست هايی که تنها رفع تبعيض طبقاتی را مد نظر دارند و تبعيض جنسی را نيز از همان طريق قابل رفع می دانند، نشان دهند و از سوی ديگر با فمينيست هايی مرزبندی می کنند که مردسالاری را نظامی جدا از نظام طبقاتی می بينند و بدون التفات به تبعيض طبقاتی و بدون نابودی تناقض ميان روابط انسان ها درامرتوليد و ارزش اضافی، قصد بر هم زدن نظم مردسالارانه حاکم بر جامعه را دارند.

بنابراين چه مردسالاری و نظام طبقاتی را دو نظام مجزا بدانيم و چه يک نظام به هم پيوسته، بايد بدانيم که مبارزه در هر حوزه ای اگر جداگانه و بی ارتباط با يک ديگر پيش رود، مسلما نيمه کاره و ناکام خواهد ماند و به پيروزی قطعی نخواهد رسيد.

مهم اين است، معتقد باشيم که اين دو پديده از يک ديگر تغذيه می کنند و به هم ديگر تکيه می کنند و به حضور هم وابسته هستند. آن ها هم ديگر را تکميل می کنند و به هم نياز دارند. اگر چه هريک مظاهرويژه خود را دارند و اثرات متفاوتی در جامعه به جای می گذارند و می توان مشخصات آنان را با دو تعريف مختص به خود ارائه داد، اما نبايد با شعار اين، همانی! هر دو را بر هم منطبق کرد و در عمل يکی را به دست فراموشی سپرد. شعاری هست که می گويد، سوسياليسم و فمينيسم يکی هستند و آن هم سوسياليسم است! يا برعکس. نتيجه در هر دو شعار يکی است، ناديده گرفتن يکی و شکست در ديگری!

بنابراين آن چه مسلم است ارتباط و پيوند ناگسستنی ميان اين همه تبعيض در جامعه است. و می بينيم که چگونه هريک از تضادهای ميان انسان ها، مهره های يک رشته به هم پيوسته را تشکيل می دهند و چگونه وجود هريک به حيات ديگری وابسته است. با اين که هر تبعيض ناظر بر يک تناقض معين در جامعه است و استقلال و نشانه های ويژه خود را دارد، اما در ريشه به هم مرتبط هستند و همه در مجموعه خود اجزای يک نظام غيردمکراتيک را تشکيل می دهند. نظام غيردمکراتيک حاکم بر تمامی آحاد جامعه. از حکومت گرفته تا محل کار و در خانه و در کليه روابط انسان ها. يک اختاپوس که با پاهای متعدد خود از تبعيض های موجود در جامعه می مکد تا حيات خود را تضمين کند.

زمانی می توان از نابودی اين نظام صحبت کرد که کليه تبعيض های موجود در جامعه، ريشه کن شوند. بايد دانست، تنها با تغيير قدرت سياسی هيچ تبعيضی از ميان نمی رود و نمونه های مختلف در تاريخ نشان داده اند که اگر برای رفع هر تبعيضی به طور جداگانه و مستقل مبارزه نشود، و اگر اين مبارزات در تداوم خود، به هم پيوند نخورند، هرگونه مبارزه سياسی محکوم به شکست است.

برگرفته از سايت «صدای ما»:

www.sedaye-ma.org

 بازگشت به خانه

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

 

و يا مستقيماً از وسيله زير استفاده کنيد:

(توجه: اين ایميل ضميمه نمی پذيرد)

 

نام شما:

اگر مايل به دريافت پاسخ هستيد آدرس ای - ميل خود را ذکر کنيد:

پيام شما:

بازگشت به خانه

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630