بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

 5 بهمن 1386 ـ  25 ژانويه 2008

 

سکولاریسم وتحقق آن درایران

بابک جاودان خرد

  سکولاریسم در زبان فارسی عرفی گرایی ، گیتی گرایی وازاین قبیل معنا می دهد وترجمان عملی آن جدایی دین وحکومت یا به گفته  برخی ، جدایی نهاد دین ازنهاد حکومت وسیاست است . البته چون سکولاریسم ، ونمود فرانسوی آن لاییسیته ، ازاروپا برخاست ، تجربه ی عینی آن هم ناظربرویژگی های سیاسی –مذهبی جوامع اروپایی بوده- وهست . بنابراین باید دید که آیا سکولاریسم ولاییسیته با این پیشینه، درجوامع اسلامی وبه ویژه ایران ما ، که خود نمونه ای ویژه درجهان اسلام است ، قابل تحقق است ؟ آیا می توان سکولاریسم اروپایی را، مانند"قطعات منفصله " ی پیکان وپژو، درخاورمیانه ی اسلامی ،به ویژه ایران   ِ اسلامی- شیعی یپاده کرد واز آن "سواری" گرفت!؟ همان کاری که به نوعی رژیم پهلوی انجام داد وبه رغم استحکام و شیکی ظاهری ماشین سکولاریسم آن ، درمقابل دست اندازها ی ریز و درشت وگردنه های پرپیچ وخم ، سرانجام ازرفتن بازایستاد،آن هم درست درسریک  پیچ تاریخی که همان آستانه ی ورود به عصرانقلاب الکترونیکی وآغازسقوط رژیم های ایدئولوژیکی مدرن درسراسرجهان بود .

به نظرمی رسد ، چنین کاری شدنی است به شرطی که ماشین سکولاریسم نوین ایران این بار با سوخت " دمکراسی و حقوق بشر"، نه " استبداد وسرکوب "، همچون رژیم گذشته، حرکت کند – ولو آهسته و یکنواخت. و دوم اینکه این مهم با توجه ویژه به تاریخ، خاستگاه و آموزه های متفاوت دو دین جهانشمول مسیحیت واسلام ، به ويژه اسلام شیعی ایرانی، انجام شود .

پس در این که دین و سیاست درایران باید پس از بیش از یک و نیم هزاره ( از زمان حکومت ساسانیان) درآمیزی از هم جدا شوند، تردیدی نیست و شاید کشور ما بیش از هر کشور مسلمان دیگری به این جراحی تاریخی - با یا بدون خونریزی- نیازداشته باشد . دلیل آن هم روشن است : درایران نهاد متولی دین نهاد حکومت را به کنترل خود درآورده وبا این کارکه در درازای تاریخ ایران بیسابقه بوده است (چراکه تا آن زمان مداخله ی دین در حکومت بطورسنتی در خدمت تحکیم نهاد سلطنت و فرمانفرمایی آن بود،نه حاکمیت مستقیم دین و متولیان آن)، یکسره ما را به عصرتاریکی و فساد و فروپاشی مادی و اخلاقی سوق داده است.

به واقع دانسته نیست که آیا در دوره های گذشته  انحطاط مادی ومعنوی ایران ،ما چنین شرایط زندگی دشوار و تحمل ناپذیری را تجربه کرده بودیم ؟ آیا ، در همان برهه های نزولی تاریخ ایران، هرگز سابقه داشته است که حکومت ایران چنین سرزنده و بی نیاز و خیره سر و مردم آن چنین خوار و درمانده و نومید بوده باشند ؟ پاسخ به احتمال زیاد منفی است . این شرایط استثنایی رقت بار بی گمان ناشی ازیک کژتابی بدخیم ونابسود درسراسرپیکرمادی ومعنوی ایران است، که همانا تصرف قدرت سیاسی ازسوی متولیان دین وبرقراری یک رژیم تام گرای(توتالیتر) مذهبی است ، رژیمی که اکنون نه فقط تمامیت مادی ومعنوی ایران بلکه صلح وامنیت جهانی را نیزبا تئوریزه وعملی کردن مفهومی بنام " بنیادگرایی اسلامی" تهدید می کند ، رژیمی که "بنیادگرایی " اش به مراتب ازبنیادگرایی سنی- سلفی خطرناک تراست، چرا که از"جمهوری"می گوید و"انتخابات" برمی گذارمی کند وبه مناسبت جامه ی عافیت می پوشد و دم از" گفتگوی تمدن ها" می زند ودل ازهمگان می برد، ولی درخلوت ،" آن کاردیگرمی کند" - پیشبرد پنهانی برنامه هسته ای نظامی – و... عاقبت هم مولود عجیب الخلقه ای بنام " احمدی نژاد " را از" شبکلاه انتخاباتی " بیرون آورده وتحویل مردم ایران وجهان می دهد .     

بی گمان فرآیند استقرارتدریجی سکولاریسم درایرانی که بیش ازیک ونیم هزاره پیشینه ی آمیزش (با شدت وضعف)دین وحکومت دارد ودین، خواسته یا ناخواسته، بخش مهمی ازهویت ایرانی را شکل می دهد( به ویژه در500 سال اخیر) ، دشواروشاید ناشدنی می نماید . هرچند خود این رژیم دینی   ناخواسته بخش مهمی ازکارسکولاریزم را انجام داده ومی دهد ، یعنی بخش سلبی کار(دین زدایی) رابا تبعیض و ستم کاری در لباس و بنام دین بی مهابا پیش می برد وکار مبارزان و آزادیخواهان بیشتر ایجابی یعنی بسترسازی، رخنه ی آگاهی و زدودن آگاهی کاذب (سکولاریزیم= دین ستیزی) است، که همین خود تا اندازه ای امرمبارزه را آسان می کند . حال به آن دو شرط پیش گفته می پردازم .

1- بی گمان دلیل عمده شکست پروژه ی سکولاریسم با سقوط رژیم گذشته، بی اعتنایی به حقوق بشرودمکراسی درسراسردوران حکومت آن بوده است . البته نگاه امروزی ایرانیان به مفهوم سکولاریسم برآمده ازتجربه ی تلخ وسیاه ما وتحولات دورانساز بین المللی درسه دهه ی گذشته  است وپیش ازآن امرجدایی دین وحکومت هرگزچنین برجسته وحیاتی نبوده است .  ایران عصرپهلوی،همچون دیگرکشورهای جهان سومی ،مقهورفضای جنگ سرد حاکم برمنطقه وجهان بود ، فضایی که درآن ازگفتمان دمکراسی وحقوق بشرخبری نبود واگرهم بود(مانند دوران کارتر) ،عمدتا درخدمت پیشبرد هدف های حداکثری جنگ سرد قرارداشت . بنابراین جامعه ی روشنفکری وسیاسی ما نیزدروجه غالب خود ، تحت تاثیرفضای بین المللی جنگ سرد واستبداد داخلی ، نه دراندیشه ی دمکراسی وآزادی وحقوق بشر، که درفکرمبارزه ی قهرآمیز با دیکتاتوری وامپریالیسم بود . روحانیت شیعه ظاهرا سربه کارخود ، آخرت پژوهی ، داشت وجزدرخرداد 42 که خمینی "غائله" به پا کرد ، نشانی ازقدرت طلبی وسیاست ورزی به دست نمی داد . حکومت کنندگان وحکومت شوندگان  ِعمدتا "ناسوتی"، چنان سرگرم فرسودن نیروی خود درمبارزه ای متقابل بودند که قدرت گیری تدریجی و زیرپوستی " لاهوتی " یان را درنیافتند . نقش کم رنگ دمکراسی وحقوق بشردرمبارزات ضداستبدادی وضد استعماری(وبعد ها ضد امپریالیستی) ملت ونیروهای سیاسی مخالف ایران در50 سال گذشته بازتاب خودرا درانقلاب بهمن وتحولات پس ازآن بجا گذاشت که طی آن کمترحزب وسازمانی این دومقوله ی مهم را سرلوحه ی شعارها وخواست های سیاسی واجتماعی خود قرارداد، واین مهم تا خرداد 76 وبه قدرت رسیدن خاتمی وطرح عمومی شعار "جامعه مدنی" و " دولت پاسخگو"، محلی ازاعراب نیافت . لیبرالیسم که همزاد سکولاریسم دراروپا وغرب بود، درایران پس ازانقلاب به یک ناسزا ودشنام تبدیل شد وبه ویژه چپ های غیرمذهبی(حزب توده ،فداییان خلق ) ومذهبی(مجاهدین خلق ، جنبش مسلمانان مبارزوبعدها دانشجویان خط امام) به دفعات بازرگان ودولت موقت وی را با انگ   " لیبرال " مورد انتقاد وحمله قرارمی دادند ، غافل ازآنکه لیبرالیسم وسوسیالیسم دوفرزند مهنروکهترمدرنیته بوده وهمچون دوستون عظیم بنای مدرنیته را سرپا نگاه داشته اند . بی تردید این دونیروی عمده ی سیاسی- اجتماعی دربنای سکولاریسم نوین ایران نقش تعیین کننده خواهند داشت وبدون همکاری وهمگامی آنان، درعین حفظ بنیاد های متفاوت فلسفی وفکری خود، آینده ی سکولاریسم ،دمکراسی وحقوق بشردرکشورما روشن نخواهد بود .

2- تاریخ اسلام درایران دوروند تکوینی رادربرمی گیرد که طی آن کشورما دردومرحله ابتدا مسلمان(درقرن هفتم میلادی) وسپس شیعه ی 12 امامی(قرن شانزدهم میلادی) شد . اما این دو روند که درظاهریک امردینی ومذهبی بودند وحکایت ازتغییردین وآیین مردم ایران داشتند ، در واقع عامل مرگ وتولد دوباره ی یک ملت بودندوشدند . بدین ترتیب که با آمدن اسلام به ایران،

امپراتوری ساسانی پس ازنزدیک به چهارسده حکومت فروپاشید وهمراه با آن کشور- ملت قدیمی ایران ازمیان رفت ،وایران همچون دیگرسرزمین های دورونزدیک ، پاره وتابعی ازخلافت اسلامی- عربی- ترک شد . اما پس ازنزدیک به 900 سال ازورود اسلام به ایران ، شاخه ای ازاسلام بنام تشیع که برخی ازآیین هاواسطوره های پیشا اسلامی ایرانی را نیزباخودداشت  ، درشرایط فروپاشیِ مرکزیتی بنام خلیفه نشین بغداد ، کمک موثری به وحدت سیاسی وسرزمینی دوباره ی ایران کرد .

دراینحا می توان یک مقایسه ی معکوس(کنتراست) تاریخی بین برآمد سیاسی مذهب شیعه درایران عصرصفوی با ظهورآیین پروتستانتیزم مسیحی درآغازقرن شانزدهم میلادی به عمل آورد وملاحظه کرد که چگونه این دوکیش نوآمده ، یکی موجد وحدت سیاسی دوباره ی یک امپراتوری کهن (ایران) ودیگری برعکس،موجب بروزشکافی ژرف وسپس تجزیه ی یک امپرتوری مقدس(رم کاتولیک) شد . اما اهمیت متفاوت این دوفرآیند وحدت وتجزیه دریک زمان ودومکان آنجا معلوم می شود که اولی (وحدت) درواقع منادی وحدت دین وحکومت شد، ودومی(تجزیه) پیام آورتجزیه وجدایی دین ازحکومت یاهمان سکولاریسم گردید . این فرآیند وحدت(عمدتا دروجه شکل گیری) با کمیت وکیفیت متفاوت درکشورهمسایه ایران ، ترکیه عثمانی، نیز تجربه شد وهنوزهم، اگرنه به شدت ایران ،جمهوری  ترکیه  "لاییک" را درچنبره ی خود دارد . بنابراین سکولاریسم درایران نیزباید ازراه جنبش اصلاحات دینی یا همان پروتستانتیزم اسلامی تحقق یابد ، یعنی همانطورکه مارتین لوتربه عنوان یک شخصیت ممتازدینی ،پاپ را ازآسمان به زمین آورد ودرواتیکان " حبس" کرد ، مارتین لوترهای شیعی ایران نیزباید(با دستیاری نهایی نیروهاوجنبش های سکولار) ولایت فقیه را ازآسمان به زمین آورده ودرقم(یا مناسب تر، نجف)" تخته قاپو" کنند . بی گمان آن معمم(ها) و مکلا(ها) ی پروتستانتیست که فرآیند متولی زدایی ازتشیع را به انجام خواهندرساند ، دشواری های فراوان کشیش مارتین لوتردرسده ی شانزدهم را نخواهند داشت ، چراکه سکولاریسم اکنون یک پایگاه قدرت جهانی دارد ونیروهای اصلاح طلب اسلامی(درمعنای لوتری آن)،چه درداخل وچه درخارج، تنها نیستند .

ازسوی دیگر،اسلام وتشیع یک تفاوت بنیادی با مسیحیت وپروتستانتیزم دارند . دراسلام ، دین وحکومت ازهمان آغازیکی بودند وپیامبروجانشینانش هم مقدرات دنیوی وهم اخروی مردم را دردست داشتند . درحالیکه مسیحیت ازآغازواززبان خود مسیح حیطه ی اقتداردین وسیاست یا حکومت راجدا ساخت وفقط ازقرن پنجم میلادی ببعد بود که با رسمیت یافتن آیین مسیح در امپراتوری رم وتشکیل متعاقب کلیسای کاتولیک رم وبیزانس ، دین وحکومت یکی شدند واین چنین عصرسده های تاریک میانه را رقم زدند تا اینکه لوتروکالوین یک هزارسال بعد مسیحیت را به جایگاه تاسیسی آن بازگرداندند :  حوزه ی خصوصی اخلاق ومعنویت . بنابراین کارلوتروپیروانش ازاین نظرآسان بود که می خواستند مسیحیت را دوباره بربنیاد آغازین آن قراردهند ویک کژی را راست سازند . اما اسلام وتشیع که ازآغازحیطه ی اقتداردین وحکومت را یکی می دانستند ، به راحتی تن به جدایی این دونمی داده ونمی دهند . واینجاست آن نقطه ی گرهی کاردشواراصلاح گران اسلامی وشیعه که نمی دانند(تاکنون) چگونه جامه ی سیاست ازپیکردینی  برکنند که ازآغازیک آیین حکومتی بود، که درعین حال ادعای دین بودن داشت  . بی شک این فرآیند جزبابرانگیختن یک جنبش پروتستانتیزم ومتولی زدایی ازآیین تشیع ممکن نخواهد شد . آری، تشیع نیزباید همچون کاتولیسیسم مسیحی به حوزه ی اقتدارخود درقم یا نجف محدود شود وبه درس اخلاق و معنویت(که درجای خود بسیارپسندیده ولازم نیزهست)بسنده کند وازحکومت داری وقانونگزاری عرفی دست شوید وکاردنیا را به اهل آن واگذارد . روحانیت اصلاح طلب شیعه به سردمداری منتظری وپیروانش نقش مهمی دراین فرآیند دارند وامید می رود که با بهره گیری از تجربه ی سیاه 30 ساله ی حکومت اسلامی وفقیه سالاری ،اگرنه برای حفظ کیان ایران وایرانی،که محض پاسداشت خود اصل دین وآیین ، نقش تاریخی خود رادرجدا سازی دین وحکومت ایفا کنند .

بی مناسبت نیست که این جستاررا با نقل گفته ی بزرگ ترین احیاگرپروتسنانتیزم اسلامی واندیشمند سکولار، فتحعلی آخونزاده ، به پایان برم وبدین وسیله یادی ازآن بزرگمرد روشنگر کنم که 180 سال پیش چراغ سکولاریسم ودمکراتیسم ایرانی را برافروخت :

 

   ... دین اسلام بنا برتقاضای عصر و اوضاع زمانه بر پروتستانتیزم محتاج است ؛ پروتستانتیزم

   کامل موافق شروط  پروقره (پیشرفت) و سیویلیزاسیون (تمدن) ، متضمن آزادی و مساوات 

  حقوقیه هر دو نوع بشر (زن و مرد) ، مخفف دیسپوتیزم (استبداد) سلاطین شرقیه ، درضمن تنظیمات حکیمانه ، و مقرر وجوب سواد در کل افراد اسلام، ذکورا واناثا (است) .*

 

_____________________________________________________________

* - ملحقات- ص 181 .

 بازگشت به خانه

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

 

و يا مستقيماً از وسيله زير استفاده کنيد:

(توجه: اين ایميل ضميمه نمی پذيرد)

 

نام شما:

اگر مايل به دريافت پاسخ هستيد آدرس ای - ميل خود را ذکر کنيد:

پيام شما:

بازگشت به خانه

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630