|
||||
آرشيو موضوعی ===============
|
تاريخ: 28 بهمن 1384 ـ 17 فوريهء 2006 سکولاريسم میتواند مذهب باشد؟
به راهنمايی لينک کاتب
کتابچه به
مصاحبهی محمد رضا نيکفر رسيدم که گفتوگويی معقول و منصفانه بود اما
واپسين سئوالاش برایام حيرتآور بود که چگونه کسی که اين اندازه توغل در
فلسفه کرده است، اين قدر بیپروا سخن میراند. نيکفر بعد از اشاره به دکتر
سروش و رد سخن او چنين میگويد: کاری ندارم که سخن سروش تا چه اندازه ربطی به حرف نيکفر دارد، سروش خود بهتر میتواند از حرفاش دفاع کند. اما در اين میتوان چون و چرا کرد که يعنی چه که سکولاريسم نوعی مذهب نيست؟ سکولاريسم مذهب نيست، آری، اما میتوان از آن مذهب ساخت و مذهب هم از آن ساختهاند و اتفاقاً نوع واکنشهايی که در برابر نقد يا حمله به سکولاريسم ديده میشود از جنس همان واکنشهای مسلمانان افراطی است. پس میتوان از سکولاريسم مذهب ساخت و به آن قداست داد. باز من نمیفهمم که «آزادی، آتش زننده نيست. آزادی است که ما را به ادراک رعايت ديگر میرساند». من عميقاً به اين برداشت نيکوی نيکفر حرمت مینهم، اما خطا اينجاست که به همان اندازه که مسلمانی افراطی به تفسير و برداشت انسانی و صلحآميز من از اسلام وقعی نمینهد، تندروی افراطی غربی هم که زير لوای آزادی بيان سينه میزند، به اين آرمان پاک نيکفر حرمت نمینهد. درست است که رعايتی که تکليف کور نباشد، عين آزادی است. اما آزادی کور هم میشود عين بیرعايتی! اين حکمی شتابزده و افراطی است که بگوييم «مثل بقيهی دينیانديشها» او هم فکر میکند سکولاريسم نوعی مذهب است. در درجهی نخست، نيکفر حکمی کلی بر همهی «دينیانديشها» (که نمیدانيم تعريف دقيقاش از نظر او چیست) میراند و سپس میگويد آنها سکولاريسم را نوعی مذهب میدانند. اگر خودم را «يک نفر» از کسانی بدانم که دين برایاش مهم است و مرتب دغدغهی سلامت آن را دارد، باور قوی من اين است که سکولاريسم مذهب نيست، اما میتواند مذهب بشود و شده است. سکولاريسم هم مانند اسلام، قابل تفسير است و میتوان اقسام برداشتها را در آن داخل نمود. هرگز باور ندارم که روزی در کرهی خاکی، انديشهای، نظريهای، نظامی بيايد که به طور عينی تمامی ابعاد و زوايایاش را برای همه تقرير کرده باشند و راه هر گونه سوء استفاده و سوء برداشت (اگر درست باشد که بگوييم «سوء») را مسدود کرده باشند. همين سخنان نيکفر خود بهترين گواه است که در پس ذهناش نوعی مذهب مقدس از سکولاريسم ساخته است. برگرفته از وبلاگ «ملکوت»: http://blog.malakut.org/archives/2006/02/post_1460.shtml
|
نويسنده: داريوش ميم.
|