خانه  |   آرشيو

ماه ژانويه 2013

 

«کوتاه و گويا»

چهارشنبه 11 بهمن 1391 ـ 30 ژانويه 2013

برای سختی‌ها آماده باش

حسن رحیم پور ازغدی

به گزارش جهان، حسن رحیم پور ازغدی روز جمعه در جمع حدود صد نفر از زنان و دختران ترکیه‌ای در مرکز جامعه المصطفی، دربارهء سبک زندگی نبوی و حضرت زهرا (س) و الگو بودن ایشان برای زنان امروز به سخنرانی پرداخت. بخشی از سخنان ایشان به این شرح است: شما به عنوان طلبه باید آمادگی داشته باشید بهتان اهانت بشود، که آب دهان روی صورتتان بندازند، سنگ به سر و رویتان بزنند، فحش بدهند، اهانت کنند، زباله‌های خانه‌شان را بریزند برسرتان، همان کارهایی که با پیامبرکردند. منتظر نباشید دست‌تان را ببوسند. آماده باشید هر نوع اهانت و جسارت بهتان بکنند و تو اعفوا عنهم؛ ببخشید. باید این روح بزرگ را داشته باشید که تو حق می‌گویی، آن‌ها به تو اهانت و جسارت می‌کنند و تو ببخشی. بخشیدن از ته قلب نه به زبان بگذر ازشان. واستغفر لهم، یعنی کافی نیست خودت ببخشی. دلسوزانه از خدا بخواه و برای شان طلب مغفرت کن.

********************

جمعه 6 بهمن 1391 ـ 25 ژانويه 2013

پایان نافرجام مذاکرات شورای ملی سوریه

صدای آمریکا

رهبران مخالفان بشار اسد رییس جمهوری سوریه روز دوشنبه گفتند که بر سر انتخاب دولت موقتی برای ادارهء مناطقی از آن کشور که در تصرف مخالفان اسد است، به توافق نرسیده اند. گفت و گوهای اعضای شورای ملی سوریه در هتلی در استانبول بدون نتیجه به پایان رسید و این ائتلاف طی بیانیه ای اعلام کرد که کمیته ای پنج نفره طی ده روز آینده پشنهادهایی را برای شکل گیری دولت موقت مطرح خواهد کرد. شکل گیری دولت از سوی برخی اعضای شورای ملی سوریه به ویژه اخوان المسلمین، تهدید آمیز تلقی می شود. این دور مذاکرات استانبول دومین کوشش مخالفان اسد برای تشکیل دولت بود. به گفته یکی از رهبران مخالفان، چالش قدرت در این ائتلاف که هفتاد عضو دارد، شکستی برای خیزش ضد اسد در سوریه به شمار می رود. این عضو شورای ملی سوریه که با خبرگزاری رویترز گفت و گو کرده اما نخواسته نامش فاش شود، گفته است که نیمی از اعضای این ائتلاف، با اساس ایده شکل گیری دولت گذار مخالفت کرده اند، و این در حالی است که شرط نپذیرفتن پست در کابینه گذار برای اعضای شورای ملی سوریه برداشته شده است. (پیشتر چنین شرطی برای اعضای این شورا تعیین شده بود که به سبب عدم استقبال بسیاری از آنها از آن، این شرط حذف شد.) گزارش ها از شورای ملی سوریه حاکی از آن است که معاذ الخطیب، رییس این شورا، به قطر سفر کرده تا با دولت آن کشور بر سر دریافت کمک مالی برای شکل گیری دولت انتقالی در مناطق تحت کنترل مخالفان اسد گفت و گو کند. خبرگزاری رویترز همراهان الخطیب را مصطفی الصباغ (که به مقام های دولت قطر نزدیک است)، و احمد جربا (که با عربستان سعودی روابط نزدیکی دارد)، معرفی کرده است. خیزش شبه نظامیان جهادگرای اسلامی در سوریه به عنوان عضوی قدرتمند در بدنه مخالفان دولت اسد از سویی، و احتمال قیام اکثریت سنی علیه اقلیت علاوی تحت نفوذ اسد از سوی دیگر، سبب تردید قدرت های جهانی در حمایت از مخالفان بشار اسد شده، مخالفانی که اغلب سنی اند و به شکلی روزافزون فعالیت نظامی خود را بیشتر کرده اند. شکل گیری دولت انتقالی بخشی از توافق اولیه ای بود که شورای ملی سوریه سال گذشته تحت آن تشکیل شد. گروهی از مخالفان بشار اسد می گویند به قدرت های غربی اطمینان ندارند و معتقدند که برخی از این قدرت ها ممکن است بخواهند شکل گیری دولتی از سوی مخالفان اسد را تحت تأثیر غرب قرار دهند، دولتی که به گفته آنها ممکن است تحت نفوذ دولت های غربی با اسد مذاکره کند و رژیم وی را در قدرت نگاه دارد. تنها نام یک نفر در نشست استانبول به عنوان نخست وزیر احتمالی دولت انتقالی مطرح شد، و آن، ریاض حجاب بود. حجاب، عضو بلند پایه پیشین دولت بشار اسد است که از مارس دو هزار و يازده به مخالفان پیوسته است. کمال لبوانی، زندانی سیاسی سابقی که مورد احترام محافل سیاسی و از گفت و گو کنندگان اصلی مخالفان اسد است، به خبرگزاری رویترز گفت: «‌حجاب به رغم سابقه اش در دولت اسد، به خوبی می تواند از عهده ریاست کابینه دولت انتقالی برآید. به او باید فرصت داده شود. یک عده دو سال تلاش کرده اند، حالا نوبت دیگران است.»

 

********************

دوشنبه 1 بهمن 1391 ـ 21 ژانويه 2013

لزوم اتحاد اصلاح ‌طلبان و اصول ‌‌گرایان در برابر «شغالان و خوکان!»

سید عبدالجواد موسوی

اگر نامه هفت اصلاح‌طلب به آقای حبیب‌الله عسگراولادی را نخوانده‌اید حتما بخوانید. اتفاقی است مهم. احساساتی نشده‌ام. اهل سیاست حرف زیاد می‌زنند، حرف‌های قشنگ هم زیاد می‌زنند اما حرف دوستان اصلاح ‌طلب ما این‌بار از جنس دیگری است. وعده و وعید نیست. شعار نیست. به کسی در باغ سبز نشان نداده‌اند. از جامعه مدنی و یا آوردن پول نفت بر سر سفره مردم سخن نمی‌گویند. صادقانه و صمیمانه با انتقاد از خود آغاز کرده‌اند: «ما غالباً فرصت ‌سوزی کرده‌ایم و امکان دیالوگ را از خود و دیگران دریغ کرده‌ایم... شوربختانه به دلیل فقدان تربیت فرهنگی و ناآشنایی با اندیشهء تعامل فرهنگی و اجتماعی که ریشه در سرشت استبدادی جامعه دارد و گاه به جهت شیطنت برخی از بدخواهان و کینه‌توزان از جاده انصاف دور شدیم». در میانه، خطر نفوذ نامحرمان و فرصت‌طلبان را متذکر شده‌اند: «زمانی که سفرهء حاکمیت را پهن دیده و خطرات احتمالی را مرتفع، ناگاه کاسه داغ‌تر از آش شده، چنان بر طبل خشونت، افراط، تندروی و ظاهرفریبی کوبیده‌اند که انقلابیون واقعی را از همراهی با انقلاب بازداشتند». در ادامه از جوانمردی و پهلوانی سخن گفته‌اند و در پایان با فرازی حکیمانه نامهء خود را به پایان برده‌اند: «تفکر اصیل اصلاح ‌طلبی و جریان اصلاح ‌طلب پاسخ به یک نیاز تاریخی و خواست عمومی و حیاتی برای کشور و جمهوری اسلامی به شمار می‌آید. همان‌گونه که تفکر محافظه‌کاری و جریان اصول‌گرایی نشانهء ضرورت و یک خواست ملی زمانهء ماست... حذف هر کدام به منزلهء منکوب کردن فرآیند توسعه و پیشرفت و رقابت سیاسی در ایران است». نامه نکات خواندنی و جالب دیگری هم دارد که بار دیگر توصیه می‌کنم اگر نخوانده‌اید حتما بخوانید. اما آنچه مرا بر سر ذوق آورده است اعتراف صادقانه دوستان اصلاح‌طلب است؛ اعترافی که می‌تواند نقطهء عزیمتی باشد به سوی ایران فردا. فکر نکنید چون اصلاح ‌طلبان چنین اعترافی کرده‌اند سر ذوق آمده‌ام. اصولگرایان هم اگر این کار را می‌کردند جای خوشحالی داشت. منتهی اصولگرایان چون هنوز بر سریر قدرت تکیه دارند شاید امکان چنین درک و دریافتی برای آنها میسر نباشد. کناره گرفتن از قدرت - به اختیار یا به اضطرار- این حسن را دارد که آدمیزاد با تامل بیشتری در احوال خود نظر کند و جایگاه و پایگاه حقیقی خود را به درستی ارزیابی کند. نمی‌خواهم به دوستان اصلاح‌طلب سرکوفت بزنم اما از باب تذکر و کمک به حافظهء تاریخی جمعی‌مان می‌گویم آنچه امروز دوستان اصلاح‌طلب به آن وقوف پیدا کرده‌اند از برکات بی‌شمار دور ماندن از قدرت است و امیدوارم روزی که دیگربار قدرت را به دست گرفتند این شعارهای زیبا و حکیمانه را از یاد نبرند. می‌گویم تا اگر دیگربار همای اوج سعادت بر شانه‌های دوستانمان نشست به مهر و جوانمردی و پهلوانی رفتار کنند. در اوج اقتدار دوستان اصلاح‌ طلب یکی از امضا کنندگان همین نامهء حکیمانه، که مدام از حفظ حریم خصوصی افراد دم می‌زد، در نشستی خبری یکی از مخالفان اش را به اعتیاد متهم کرد و از او خواست اگر حقیقتا معتاد نیست در لیوان ادرار کند تا آن را به آزمایشگاه ببرند! مثالی دیگر می‌زنم: یکی دیگر از دوستان اصلاح‌ طلب که این روزها وضعیت جسمی مناسبی هم ندارد و از خدا می‌خواهیم که هر چه زودتر سلامتی‌اش را به او بازگرداند در صفحه نخست روزنامه‌اش شنود تلفنی یکی از مخالفان سیاسی‌اش را به چاپ رساند. البته آن مخالف سیاسی آدم بی‌ادبی بود و الفاظ نامناسبی به کار برده بود که مایه شرمساری بود اما آیا چاپ شنود تلفنی یک شهروند آن هم در صفحهء نخست روزنامه‌ای پرتیراژ با شعارهایی مثل «جامعه مدنی» همخوانی داشت؟! می‌توانم مثال‌های دیگری هم بزنم اما همین مقدار برای اثبات آنچه گفتم کافی است. خدا را گواه می‌گیرم اینها را گفتم از باب تذکر و اینکه اگر دلسوزانی بودند که همان موقع این حرف‌ها را می‌گفتند شاید کار به اینجاها نمی‌کشید و دوستان اصلاح ‌طلب بهتر می‌توانستند از فرصتی که در اختیار داشتند، بهره گیرند. برخی از حکما «انسان» را از ریشه «نسیان» دانسته‌اند از آن رو که فراموشکار است و مدام عهدی را که بسته می‌شکند. امیدوارم آنان که حقیقتا دلسوز این آب و خاک‌اند حرف دوستان اصلاح‌طلب را جدی بگیرند. از جاده انصاف دور نشوند، جوانمردی و پهلوانی را با سیاست درآمیزند، حذف یکدیگر را از ذهن شان برای همیشه پاک کنند و بدانند: دریغ است ایران که ویران شود / کنام شغالان و خوکان شود؛ بله، می‌دانم حضرت فردوسی فرموده است: «کنام پلنگان و شیران شود» اما حیفم آمد به دشمنان این آب و خاک بگویم پلنگ و شیر.  

********************

جمعه 29 دی 1391 ـ 18 ژانويه 2013

برادرانم موسوی و کروبی مجرم نیستند

خلاصه ای از سخنان اخير حبیب‌الله عسگراولادی

به گزارش ایسنا، حبيب الله عسگراولادی، دبیرکل جبههء پیروان خط امام و رهبری، در نشستی با حضور جمعی از طرفداران حزب موتلفه اسلامی، با اشاره به انتقاداتی که درباره مواضع اخیر وی بویژه در مورد میرحسین موسوی و مهدی کروبی شده بود، گفت: من به عنوان یک شهروند ایرانی حق دارم نظر حقیقی خودم را بگویم. فتنه اتفاق افتاد و موسس فتنه، آمریکا، اسرائیل و انگلیس بودند. ما چهار نامزد داشتیم که تبلیغات زهرآگین دشمن دو نفر از اینها را مفتون کرد، یعنی فتنه‌زده شدند نه فتنه‌گر. من به عنوان یک شهروند اظهار نظر کردم و به عنوان یک عضو هیات منصفه می‌گویم که من موسوی و کروبی را در فتنه هشتاد و هشت مجرم نمی‌شناسم. آیا نباید این را بگویم، چون به من انتقاد می‌کنند؟.. من در شرایط بحران به همراه چهار نفر دیگر با موسوی ملاقات داشتم. من با کروبی هم تنها دیدار کردم. از جلسه‌ای که با این افراد بیرون آمدم تشخیصم این بود که فتنه‌گر بودن به اینها نمی‌چسبد اما اطراف اینها را فتنه گرفته است... گردانندگان اصلی فتنه همه در کشورهای غربی پناهنده شده‌اند و حقوق می‌گیرند. این دو نامزد ما فتنه‌گر و فتنه‌ساز نبودند و گرفتار فتنه شدند... مهدی کروبی تنها کسی است که در ریاست مجلس حکم حکومتی در رابطه با لایحهء مطبوعات را اجرا کرد. ایشان تریبون مجلس را گرفت و گفت که فرمایش رهبری دربارهء لایحهء مطبوعات را حکم حکومتی در نظر می‌گیرم و این لایحه را از دستور خارج کرده‌ام. برخی فکر می‌کنند که ایشان مفت به دست آمده... من با برادرم موسوی و برادرم کروبی سال‌ها کار کرده‌ام ولی در سال‌های فتنه برخی مسائل را نپذیرفتند. موسوی رییس ما در دولت بود. ایشان فتنه ‌ساز نیست، اما راهی باز شده، باید از فتنه تبری بجویند... دربارهء حصر خانگی این دو عزیز نیز جدا از اینکه مقامات امنیتی و قضایی چه تصمیمی بگیرند، من به عنوان عضو هیات منصفه می‌گویم که این دو را مجرم نمی‌شناسم... این خبر که من خوابی در مورد آقای کروبی دیده‌ام و آن را با مقام معظم رهبری در میان گذاشتم از اساس دروغ است. (نقل شده بوسيلهء سايت ندای سبز آزادی).

 

********************

چهارشنبه 27 دی 1391 ـ 16 ژانويه 2013

شوهرکشی در یمن زندگی مردان را تهدید می کند

نشريهء العربيه>>>

هشتم ژانویه: به گزارش مرکزاطلاعات امنیتی وزارت کشور یمن، سال گذشته میلادی حدود پنجاه زن به جرم قتل عمد دستگیر شدند. وزارت کشور یمن اعلام کرد اغلب آنها به اتهام قتل شوهرانشان به زندان افتادند. به گزارش مرکز اطلاعات امنیتی وزارت کشور یمن این زنان بین سنین بيست تا پنجاه سال هستند. و اغلب آنها به کمک نزدیکان مرد خویش مرتکب قتل عمد شدند. بر اساس این گزارش، انگیزه های عاطفی، نابرابری و خشونت خانگی عمده ترین دلایل ارتکاب این قتل هاست. در عین حال گزارش وزارت کشور می افزاید تعداد زنانی که قربانی قتل می شوند، دو برابر مردان است. دکتر مجیب عبدالباری متخصص اعصاب و روان در گفتگو با العربیه.نت گفت توهین روحی و فیزیکی مداوم و مکرر انسان را به شدت تغییر می دهد. او گفت توهین و حمله فیزیکی روزانه زن را به وضعیت یاس و نا امیدی و فراموش کردن مهر زنانه می کشاند وبر این اساس مرتکب قتل می شوند. وی افزود قابل توجه ترین قتل در یمن ماه اوت سال گذشته در روستایی در استان مارب رخ داد. که در پی مشاجره خانوادگی یک زن چهل ساله ، شوهر و دو پسرش را به قتل رساند. دکتر باری معتقد است که دولت یمن نه تنها باید آمار این قتلها را اعلام کند، بلکه برنامه های آگاه کننده برای کمک کردن زنان کشور به اجرا گذارد. او افزود: "باید برنامه های آموزشی برای زنان به کار گرفته شود و زنان را به نقش اجتماعی خویش آگاه ساخت تا خود برای خود تصمیم بگیرند". او گفت: "در حالت هایی که زنان در ازدواج مرتکب اشتباه شده و مشکل دارند، باید از راه های قانونی به دنبال حل مشکلاتی مثل طلاق یا برگشت به خانواده هایشان باشند تا آسیب روحی نبینند".

********************

دوشنبه 25 دی 1391 ـ 14 ژانويه 2013

کلک بی کلک!

از درس های آيت الله جوادی آملی

بر اساس نقلی معروف از حضرت سکینه (علیه السلام) بالای بدن مطهّر امام حسین (علیه السلام)، ایشان به این اصل کلی سفارش کردند که هر حادثهٴ تلخی پیش آمد کرد، آن را بهانه کنید و برای من اشک بریزید: «أو سمعتم بغریب أو شهید فاندبونى» يعنی هرگاه داستان غریب یا شهیدی را شنیدید، برای مظلومیت من گریه کنید (مستدرک الوسائل، ج 17، ص 26)، زیرا اگر امام حسین (علیه السلام) به خلافت می رسید، دیگر غریب یا شهیدی وجود نداشت. بنابراین، اصل کلی این است که هر حادثهٴ تلخ و ناگواری را باید بهانه کرد و برای سالار شهیدان اشک ریخت؛ نه آن که افراد داغدیده برای تسکین عواطف و احساسات خود آن حضرت (علیه السلام) را بهانه کنند و برای التیام زخم خویش اشک بریزند و ندبه نمایند و بین این دو گونه عزا داری فرق وافر است؛ زیرا محصول یکی تعزیت برای حضرت امام حسین (علیه السلام) است و نتیجهء دیگری تسلیت برای خود؛ هر چند ممکن است بهانه قرار دادن واقعهٴ جانسوز کربلا هم بی اثر نباشد. (منبع اين مطلب: سايت خبرگزاری شبستان)

********************

جمعه 22 دی 1391 ـ 11 ژانويه 2013

دادخواستی از وجدان های بیدار بشری

آيت الله کاظمینی بروجردی  ـ  زندانی عقیدتی ِ حکومت اسلامی

خدمت مدافعین حقوق بشر و مروجین صلح وعدالت و مبلغین آزادی فکر و مبشرین استقلال اندیشه، درود می فرستم. همچنین، به نهادهای حقوقی و الهی و انسانی و بین المللی که دل در حمایت از مظلومین و مصدومین و محکومین استبداد اسلامی  دارند و درد غارت شدگان و زمین خوردگان و دیکتاتوران مدعی شریعت را درک می کنند، عرض ادب می نمایم. ایضاً به خدمتگزاران در ارگان های مختلف سازمان ملل متحد که از زندانیان سیاسی و اعتقادی حمایت می نمایند و رنج و مصیبت خانواده های آنها را با همدردی های همیشگی تسکین می دهند، سپاس بی کرانم را نثار می کنم.

چند روز قبل برادرم سید حسن پس از ملاقات مختصری با من در یک مرگ ناگهانی و غیر مترقبه و مشکوک جان داد. او در دو دههء گذشته مرا در مقابله  با اسلام سیاسی یاری می کرد و با همه توانش، پیام های صوتی و کتبی این جانب را به جامعهء سرخورده از شعار «دیانت ما عین سیاست ماست» ابلاغ می نمود و در این بیست سال منازعهء ما با مذهب دولتی خالصانه و مجاهدانه می کوشید و انواع تهدیدها و فشارها و خشونت های رژیم فاشیستی را برجان می خرید و بارها مورد قهر و قساوت بانیان خفقان و سانسور قرار می گرفت.

با توجه به این که ده سال قبل نیز پدرم، که از موثقین و معتمدین مراجع دینی بود و با بنیانگزار انقلاب منحوس در تضاد و تنافی قرار داشت و مخالف سرسخت اختلاط دین با دنیا بود، در بیمارستان به طور نامحسوس و غیرقابل ردیابی به دست سربازان گمنام امام زمان به قتل رسید، بطور حتم مرگ برادرم در ادامهء همان تراژدی بوده و تداوم جنایات حکام نامشروع با این زندانی هفت ساله است. مسئولین امنیتی و انتظامی جیره خوار، اجازهء دفن او را در مقبرهء خانوادگی ندادند و او را در یک محل پرت و دور از انظار مدفون نمودند و اجازه حضور در مراسم های جاری او را به من ندادند.

اکنون بار دیگر وضعیت اسفناک خود را به دلسوزان میهن مصادره شده و غمخواران ملت سرنگون گشته و آفریدگار تحت اتهام دین فروشان رفته، اعلام می دارم: در محبسم، مورد تحریم دارو و درمان و وکیل قرار دارم و به پیری زودرس رسیده ام و اعضاء و جوارحم به نابودی رسیده و هر روز با توطئه ای از جانب وزارت اطلاعات روبرو می باشم. از جمله ورود افرادی از گروه فشار بعنوان زندانی و اعمال درگیری های فیزیکی با من و ایذای بدنی و روانی این اسیر ولایت مطلقه فقیه است که هر لحظه در انتظار مرگ می باشم. ناگفته نماند که مادر پیرم در آغاز ورودم به اوین در بند امنیتی دویست و نه مورد انواع شکنجه ها قرار گرفت و از ناحیهء فوقانی و تحتانی به خون ریزی رسید و بعد از انتقال به چند بیمارستان کشته شد و آن هنگام نیز از برگزاری جلسات یادبودش ممانعت نمودند و اجازهء دیدار با او را به من ندادند.

اینک در حادترین شرایط ممکن بار دیگر نفرت و انزجارم را از هیئت حاکمه زورگو و وطن سوز و خداستیز اعلان می دارم و برای مردم غریب و سیلی خورده ام آرزوی رهایی هر چه سریعتر از قیود مستبدان خون آشام را دارم.

در چند ماه اخیر از سوی دادگاه ویژهء اطلاعات که مسئول تفتیش عقاید مذهبیون مخالف دین حکومتی می باشد یاران و پیروانم مورد تهاجم و تعقیب و احضار قرار گرفته اند و به مبالغ سنگینی جریمه شده اند.

سید حسین کاظمینی بروجردی

ایران – تهران – اوین

دی ماه 1391

پخش از گروه «فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران»

********************

دوشنبه 18 دی ماه 1391 ـ 7 ماه ژانويه 2013

چادر سیاه آلوده برای ورود به بیمارستان

نیره توکلی ـ سايت مدرسه فمینیستی

...دیروز با پالتو و شال و کلاه به بیمارستان شهید چمران، واقع در میدان نوبنیاد، رفتم. ورودی آقایان مریض با ورودی خانم های مریض فرق داشت، اگر مریض نبودند که مرض نداشتند بروند بیمارستان. برای همین آنها را از هم جدا کرده بودند که مریضی شان به هم سرایت نکند. در ورودی خانم ها، از شما کارت شناسایی می‌خواستند تا در عوض به شما یک قواره چادر مشکی بسیار مناسب و بهداشتی بدهند تا روی همهء لباس ها و پالتو و مقنعه و روسری های دیگری که داشتید به سر کنید. چادرش هم خوشگل بود و آستین داشت و سر آستینش هم تور داشت. چادر نطلبیده هم که مراد است. یکی از داخل بیمارستان برمی‌گشت و چادر را درآورده و درنیاورده، می‌دادند که سرت کنی. سرت که چه عرض کنم، تنت می‌کردی. در دستشویی آزمایشگاه چادر را به چنگکی می‌‌آویختی و کیفت را در کنار آن. ظرف ادرار را که پر می‌کردی، متوجه می‌شدی که اینجا و آنجا خیس است و چادری که آویخته‌ای اندکی خاکی و اندکی خیس است و تو هم به سهم خودت ناشیانه با آن در همهء قسمت های آلودهء بیمارستان، از آزمایشگاه بگیر تا دستشویی و بخش های عفونی و غیره، گشته‌ای. «یک دست گوشهء چادر و یک دست جام ادرار» و برگهء آزمایشگاه و شانه هم در اختیار کیف و... وقتی که برمی‌گشتی، چادر را تحویل می‌دادی، کارت شناساییت را پس می‌گرفتی و چادر در مقابل کارت شناسایی به دیگری تحویل داده می‌شد. حالا آن یکی دیگر با چه مکافاتی چادر را با خودش به داخل قسمت مربوطه در آزمایشگاه می‌برد که ظرف ادرار را پر کند یا در حالی که ظرف ادرار را به دست دارد، گوشهء چادر را جمع و جور کند یا نکند و یک طرف اش روی زمین بکشد و کیف و وسایل اش را جمع کند و مانند اینها، شکی نبود که سهم بسزایی در بهداشتی کردن هر چه بیشتر این پوشش مناسب برای ورود به بیمارستان را داشت. در هر حال، ابتکار این پوشش مناسب برای ورود به بسیاری از بیمارستان ها و مراکز درمانی زیر نظارت دولت متعلق به آقای احمدی‌نژاد است و البته خانم وزیر هم، نه تنها اعتراضی به آن نداشت، بلکه آن را همه‌گیرتر کرد. در اینجا صد البته اعتراضی به حجاب برتر نیست، بلکه تا آنجا که می‌دانم در بیمارستان ها برای رعایت بهداشت رنگ سفید و یا دست کم رنگ روشن به کار می‌برند تا آلودگی ها مشخص شود و نیز برای بیماران یا بازدید کننده‌ها و مراجعان از لباس های یک بار مصرف استفاده می‌کنند تا آلودگی ها را به یکدیگر و به بیماران منتقل نکنند، چه رسد به اینکه چادری سیاه و آلوده را در طول روز به ده ها مراجعه‌کننده بدهند. مبتکران گرامی، اگر درمان نیستید، درد نباشید!

********************

جمعه 15 دی ماه 1391 ـ 4 ماه ژانويه 2013

از خاطرات خصوصی هاشمی رفسنجانی

ارسالی يک عامل نفوذی در بيت هاشمی ها

يادداشت 10 دی 91: صبح از خواب بلند شدم. عفت شب‌ها خیلی خر و پف می‌کند. شب‌ها نمی‌توانیم بخوابیم. مجبوریم فیس‌بوک ‌گردی کنیم. صفحات چند جگر ایرانی را بررسی کردیم. خوشبختانه نسبت به دوران سیاه ستمشاهی، اکنون جگرهای خوبی داریم. این‌ها همه از برکات نظام اسلامی است. ساعت هفت صبح آقای محسن رضایی آمدند. هر چه در زدند، در را باز نکردیم. مردک هر روز صبح می‌آید تا در همه خاطرات ما اسمش اول چاپ شود. الان خاطرات سی سال گذشته را مرور کردیم. در همه روزها اسم این بوزینه اول خاطرات آن روز است. سی سال ما را اوسکل کرده بود، نفهمیده بودیم. آقای ناطق نوری آمدند. مقداری با هم کُشتی گرفتیم. لامذهب اندازهء سه تا خر زور دارد. بعد از کشتی گفت برویم به جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام. گفتم نمی‌آیم. امروز اصلن حوصله تشخیص دادن مصلحت نظام را نداشتم. ظهر رئیس جمهور احمدی نژاد آمده بود باز هم برای منت‌کشی. الان چند وقت است منت ما را می‌کشد تا ببخشیمش. ولی ما قبول نمی‌کنیم. مردک خجالت هم نمی‌کشد. از گوشه‌ی جوی آب پیدایش کردیم، استاندار اردبیلش کردیم، بعد که به یک جایی رسید، هر چه به دهانش می‌رسید نثار ما می‌کرد. دوباره آمده منت ‌کشی حالا. بعد از ناهار آقای جنتی آمدند. از جوک‌هایی که جوانان برایش می‌سازند ناراحت بود. چند صفحه فیس بوک که برایش ساخته‌اند را نشانش دادم و خندیدم. فکر کنم ناراحت شدند. بعد از ظهر آقای جلیلی دبیر شورای امنیت ملی آمدند. از خانواده خانم کاترین اشتون، مخصوصن مادر خانم اشتون گله داشتند. می‌گفت در راه ازدواج شان مانع تراشی می‌کند. شرط گذاشته که جلیلی حتماً باید در دبیرخانه شورای امنیت ملی، استخدام رسمی شود تا اجازهء ازدواج دخترش را بدهد. کاغذی نوشتم تا در دبیرخانه شورای امنیت ملی استخدام رسمی شود اما با شرط حل و فصل سریع‌تر پرونده هسته‌ای ایران. آقای سرلشگر فیروز آبادی آمدند اما به جهت اضافه عرض نتوانستند از در خانه رد شوند و برگشتند. غروب آقای جواد لاریجانی آمدند. گفتند دو برادر من اکنون روسای قوای مقننه و قضاییه هستند، پس من را هم رئیس قوه مجریه کنید تا وحدت قوای سه گانه نظام حاصل شود. یک پس‌گردنی محکم به او زدم و از خانه پرتش کردن بیرون، مرتیکه پررو. شب آقای سید احمد خاتمی از دیوار خانه به داخل حیاط پرید و پای پسرم محسن که در حیاط نشسته بود را گاز گرفت و بعد فرار کرد. محسن را با آمبولانس روانه بیمارستان کردیم تا سریع واکسن ضدهاری بزند. بعد از شام آقای سید محمد خاتمی آمدند و مقداری با هم گریه کردیم. بعد رفت. امشب چند پارچه و جوراب ضخیم آماده کردم تا در حلقوم عفت فرو کنم. شاید یک امشب را بتوانیم بدون صدای خر وپفش بخوابیم.

********************

چهارشنبه 13 دی ماه 1391 ـ 2 ماه ژانويه 2013

بشماريد برادران... بشماريد...

عکس و مطلب وارده

بشماريد برادران... بشماريد... آن صد توماني را ببينيد! آن را پيرمردی به داخل ضريح انداخته که شب ها از غصه بي پولي و ترک تحصيل اجباري فرزندش خواب ندارد... آن پانصد توماني را آن جوان بيکار انداخته که پدر نامزدش گفته اگر تا آخر ماه نتواند کار درست و حسابي گير بياورد، دختر را به عقد کسي ديگر در خواهد آورد... بشماريد برادران... حاج آقا! ببخشيد وسط کارتان مزاحم مي شوم، آن دو هزارتوماني را مي بينيد؟ پدر آن طفل معصوم سرطاني با هزار اميد آن را انداخته  بلکه برادران صاحب قدرت رحمي کنند و داروي سرطان را با ارز آزاد هم که شده وارد کشور کنند... بشماريد آقايان، بشماريد که نذر و نياز و احتياج فراوان است... نمي دانم آن هزار توماني چروک کجاست که پیرزنی نگون بخت در ضريح اش انداخت بلکه خداوند عالم رحمي کند و صاحب خانه اش مهلتي دوباره به او بدهد... بشماريد بلکه آن اسکناس هم پيدا شود... فقط بفرماييد چطور مي توانيم جواب اين همه محبت و تلاش و زحمت شما را بدهيم؟ چون مي دانيم که شما ابداً کيسه اي ندوخته ايد و فقط و فقط از برای رضايت پروردگار اين رنج را بر خود هموار کرده ايد. بشماريد برادران... بشماريد... تا درد و محنت و جهل و خرافه هست، شما بايد بشماريد...

********************