بازگشت به خانه                    پيوند به نظر خوانندگان                     آرشيو  مقالات                  آرشيو صفحات اول                جستجو

دوشنبه 20 خرداد ماه 1392 ـ  10 ماه ژوئن 2013

تحریم فعال و اعتراضی به جای انفعال و انزوا طلبی

جبههء دموکراتیک ایران

از سال 76 تا کنون در هیچ یک از انتخابات هایی که توسط رژیم جمهوری اسلامی برگزار شده است شرکت نکرده ایم و علت اصلی اش، نظارت استصوابی و شرایط ناعادلانه و غیر دموکراتیک حاکم بر برگزاری این نوع از انتخابات ها بوده است. نه این که پیش از آن دموکراتیک بوده است، بلکه بر این باور هستیم که از پیروزی انقلاب تا کنون تمام رفراندوم ها و انتخابات هایی که برگزار شده است یا اساساً غیر دموکراتیک بوده و یا این که شبه دموکراتیک بوده است.

انتخابات پیش رو از همه مهندسی شده تر و غیر دموکراتیک تر است. تا آنجا که توسط بخشی از اپوزسیون «نمایش مضحک انتخاباتی» نام گرفته است.

در چنین شرایطی که تشکل های مستقل و دموکراتیک، مثل این جبهه، امکان کوچک ترین فعالیت و ابراز نظر ندارد و دبیرکل آن، مهندس طبرزدی، مشروط به عدم اظهار نظر و عدم هر نوع فعالیت و دیدار سیاسی، در مرخصی از زندان است و سایر اعضاء تحت نظر هستند، چگونه ممکن است بتوانیم در نمایش انتخابات شرکت کنیم؟!

رژیم جمهوری اسلامی به هیچ وجه اجازهء فعالیت به تشکل های دموکرات، مستقل و سکولار -دموکراسی خواه را نمی دهد و هر نوع فعالیت و بلکه اظهار نظر را با زندانی کردن و سرکوب پاسخ می دهد. این رژیم بر خلاف نص صریح قانون اساسی مورد تایید ظاهری خودش، ابتدا کاندیدا ها را توسط شورای نگهبان گزینش می کند و سپس به مردم معرفی نموده و عملاً امکان انتخاب آزاد را از مردم سلب کرده است. در چنین شرایطی چگونه ممکن است در کاریکاتور انتخابات شرکت نماییم؟

این رژیم حتا رییس تشخیص مصلحت خود را، که از پایه گذاران حکومت بوده و در اقدامات 35 سال گذشته نقش اول را داشته است، رد صلاحیت کرده و به یار نزدیک رییس جمهوری مورد تأیید خودش نیز رحم نمی کند، در چنین شرایطی چگونه باید در انتخابات شرکت کنیم؟

بر شرایط برگزاری نمایش انتخابات، وضعیت سخت پلیسی- امنیتی حاکم گردیده است. در صورتی که در سال های پیش، حد اقل در دوران برگزاری اینگونه نمایش ها، تا حدودی فضای اظهار نظر وجود داشت. در این وضعیت، احزاب و نیروهای دموکرات و مستقل از حاکمیت چگونه باید در نمایش انتخابات شرکت کنند؟

با این وجود:

ما البته جزو ان دسته از احزاب نیستیم که چند ماه پیش از برگزاری این نمایش، با صدور اعلامیهء «تحریم منفعلانه»، برنامهء خود را خاتمه یافته بدانیم و به کنج خانه های خود بخزیم. تجربه نشان داده است که چنین رفتاری مطلوب رژیم میلیتاریستی- امنیتی است. در هر حال، مطابق قانون اساسی موجود، انتخاب رییس جمهوری حق مردم است و گروهی نیز می خواهند از این حق استفاده کنند. رژیم حق ندارد این حق را از مردم سلب کند و برای این اقدام غیر قانونی خود باید هزینه بپردازد. اپوزسیون نباید به راحتی و با اعلام منفعلانهء تحریم، خودش را از میدان مبارزه بیرون بکشد.

شعار های آرمان گرایانه تا آنجا مفید است که موجب خانه نشینی یا انفعال و حتا انزوا طلبی نیروهای مبارز نشود، که عملاً چنین شده و افراد و تشکل هایی که آمادگی پرداخت هزينهء مبارزه را ندارند، در پوشش چنین شعار های چپ روانه ای، انفعال و راحت طلبی خود را مخفی می کنند.

«جبههء دموکراتیک ایران» اگر چه در چند دورهء اخیر، از سال 76 تا کنون، در رأی دادن شرکت نکرده اما همواره از فضای موجود به نفع مبارزهء دموکراسی خواهانه سود جسته که آخرین نمونهء آن همکاری در تشکیل «همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران» در سال 88، و نیز شرکت فعال در جنبش سبز بوده که هزینهء سنگین این فعالیت های خود را نیز پرداخته و از عافیت طلبی پرهیز نموده است. از دیگر سو این یک واقعیت است که بخشی از مردم ایران به دلایل گوناگون رأی خواهند داد و قطعاً رژیم توان این را دارد که این مشارکت پوپولیستی و غیر دموکراتیک را 51 درصد از واجدین اعلام نماید. پس استفاده از فرصت موجود برای راه اندازی جنبش اجتماعی و تحریم فعال و اعتراضی امری ضروری بوده است.

در دوره ای، مثل سال 88، گمان می کردیم اگر جناح اصلاح طلب نیز در تحریم انتخابات به اپوزسیون بپیوندند، شرایط مبارزه بسیار مناسب تر و به نفع دموکراسی خواهان پیش خواهد رفت. حال در نمایش انتخابات 92 عملاً این جناح نیز به اپوزسیون پیوسته و «روحانی- عارف» نیز، به دلیل ضعیف بودن خود آنها و شرایط حاکم بر این نمایش، امکان جذب نیرو های اصلاح طلب را ندارند. اما با این وجود نمی توان از عدم مشارکت اصلاح طلب های اپوزسیون در این نمایش انتظار فروپاشی فوری حکومت را داشت. در هر حال آنها بازی تبلیغی خود را انجام خواهند داد و تشکیلات نظامی- سیاسی موجود، که امور را مهندسی می کند، خواهد توانست این وضعیت را نیز برای مدتی مهندسی کند.

پس اگر نیرو هایی سعی کرده اند با معرفی کاندیدا، ولو این که رد صلاحیت شده اند، از فرصت موجود استفاده کنند و به مردم آگاهی داده و شرایط اعتراضی را به وجود بیاورند، به مفهوم این نیست که به جنبش دموکراسی خواهی خیانت کرده اند. آنها نیز، خواسته یا ناخواسته، به دلیل این که موجب ضعیف شدن دیکتاتوری حاکم می شوند، در جهت خواست دموکراسی خواهان عمل خواهند کرد. این امر تا آنجا که مورد بهره برداری رژیم به نفع «حماسهء سیاسی ِ» ادعایی، یا مشروعیت خود، نباشد و موجد شرایطی متل رد صلاحیت رفسنجانی یا به وجود آمدن جنبش سبز در سال 88 شود، قطعاً بیش از حرکت انفعالی بخشی از اپوزسیون تحریمی، به نفع جنبش دموکراسی خواهی عمل می کند و این درسی است که از 88 آموختیم.

بخشی از نیرو های ناراضی همهء تلاش خود را انجام دادند تا از فرصت موجود به نفع تقویت جنبش استفاده کنند. این گونه فعالیت ها در یک جنبش دموکراتیک امری الزامی و سازنده است. زيرا شکاف حاکمیتی را زیادتر کرده و به نیرو های دموکراسی خواه فرصت مبارزهء بیشتری می دهند. اما بخشی از اپوزسیون با اعلام تحریم غیرفعال، عملاً به حالت انفعال درآمده و این انفعال خود را با مواضع به ظاهر رادیکال، اما به واقع رژیم پسند، توجیه می کنند. اپوزسیون دموکرات باید تحلیل کند که چه طیف از نیرو ها و به چه دلیل در زندان ها به سر می برند، در حالی که بخشی از باصطلاح «رادیکال ها»، به دلیل مواضع چپ روانه اما غیر موثر و بعضاً بزرگ کردن مسائل فرعی مثل مسائل شونیستی یا تحریم منفعل، به انزوای سیاسی خود خواسته تن داده اند. اگر قرار بود همهء دموکراسی خواهان به فرمول های تحریمی های منفعل عمل نمایند، رژیم هیچ واهمه ای از برگزاری این نمایش انتخابی نداشت و در عین حال بدون کم ترین هزینه فرد مورد نظر خود را بر سر کار آورده و اعلام می کرد که انتخابات او دموکراتیک بوده است. اما آنگاه که رفسنجانی کاندیدا می شود و مورد حمایت اصلاح طلبان مورد نفرت اپوزسیون افراطی قرار می گیرد، رژیم مجبور می شود هزینهء سنگینی برای اقدامات غیر قانونی و غیر دموکراتیک خود بپردازد. به راستی اگر رفسنجانی تایید صلاحیت شده بود به دنبال خود موجی از نارضیان را به میدان می کشید و اگر موفق به ریاست می شد، آرامش قبرستانی موجود را بر هم می زد. با این حال بخشی از اپوزسیون به ظاهر رادیکال اما به واقع منفعل هیچ حرفی برای گفتن نداشت. آیا این واقعیات نمی بایست اپوزسیون منفعل اما به ظاهر رادیکال را به موضع عقلانیت مبارزاتی بکشاند؟

البته در نقطهء مقابل، بخش دیگر از اپوزسیون نیز از آن طرف بام افتاده و ابایی ندارند که، به بهانهء پیشبرد گام به گام جنبش دموکراسی خواهی، حتا از حسن روحانی یا عارف حمایت کرده و مردم را دعوت نمایند تا در چنین نمایش مضحکی که به نام انتخابات برگزار می شود شرکت کنند. این ها در مواردی رأی نیاوردن عناصر تند رویی مثل جلیلی را بهانه می کنند. در صورتی که خود می دانند در شرایط موجود و در غیاب کاندیدا هایی مثل خاتمی یا رفسنجانی، به هیچ وجه امکان بسیج گستردهء توده ها برای رای آوردن کاندیدای مورد نظر آنها وجود ندارد و در یک انتخابات مهندسی شده و، در شرایط کاملاً سرکوب شدهء موجود، چنین اقدامات منفعلانه ای فقط آب به آسیاب رژیم سرکوب می ریزد و در جهت ایجاد حماسهء سیاسی مورد نظر میلیتاریزم خواهد بود و عملاً خیانت به خون نداها و سهراب ها خواهد بود.

این نمایش به زودی برگزار می شود و یکی از کاندیدا های مورد نظر حاکمیت به روی کار خواهد آمد. رژیم ترجیح می دهد که درصد مشارکت پایین باشد اما از ورود یک خاتمی یا حتا احمدی نژاد دیگر در شرایطی که با تحریم همه جانبهء بین المللی روبرو هستند، جلو گیری کند، تا راحت تر در برابر جهان مقاومت یا سرکشی کند. اما برخی از اپوزسیون ها یا رسانه های وابسته به جهان غرب نیز باید آگاه باشند که وضعیت فعلی سرنوشت محتوم این حکومت است. این سرنوشت را به صورت دفعی و اراده گرایانه نمی توان تغییر داد. باید در شرایط کاملاً سرکوب شده و مهندسی شده، کسی چون احمدی نزاد سال 84 بیاید تا مسیر اضمحلال چنین رژیم سرکوب گر و ایدئولژیکی سریع تر طی شود. حتا با آمدن عارف یا روحانی نيز هیچ چیز به نفع حل مسالمت آمیز برنامهء هسته ای، که دغدغهء اصلی رسانه ها و قدرت های غربی است، تغییر نخواهد کرد. برای این که اختیار این امور در دست حاکمیت پلیسی- امنیتی است و رییس جمهور هیچ اختیاری نخواهد داشت؛ پس چه بهتر که مردم به نام اصلاح طلبی بار دیگر به اشتباه نیفتند.

کسانی که با فرمول های اصلاح طلبی کور و دراماتیک، بخواهند به اصلاح رژیمی بپردازند که نقش آن در سوریه و لبنان و فلسطین کاملاً اشکار است و هنوز 4 سال از سرکوب جنبش سبز در سال 88 نگذشته که مردم نحوهء برگزاری انتخابات و ماجرا های پس از آن را فراموش کرده باشند، جریانات و آدم هائی بسیار خام اندیش یا ساده لوح و بعضاً منفعت طلب هستند.

نمایش انتخابات 92 با اعتراض گستردهء طبقات متوسط و ناراضی و آگاه، که با عدم شرکت خود این امر را به نمایش خواهند گذاشت، روبرو می شود. در شگفت هستیم که چرا رژیم بر طبل وجود شورش و اعتراض انتخاباتی می کوبد. در حالی که، در شرایط سرکوب مطلق ناشی از حوادث 4 سال گذشته، مردم عملاً با صندوق های آنها قهر کرده و قرار نیست رای بدهند که پس از آن فریاد براورند که «رای ما رو پس بده» و، به دنبال، خون ندا ها را مطالبه نمایند. مردم نمی خواهند برای چنین نمایش مضحکی خون بدهند و آدم هایی که در این دوره از نمایش انتخابات تایید شده اند چنان ظرفیتی ندارند را که مردم بخواهند به خاطر آنها جان و مال و آبروی خود را به خطر بیاندازند. اما پس از برگزاری انتخابات باید منتظر شرایط بسیار سخت تر برای رژیم باشیم.

درست است که مردم زیر فشار های اقتصادی- سیاسی رنج های زیادی تحمل خواهند کرد اما، برای رسیدن به آزادی، پرداخت این هزینه ها الزامی است. برخلاف کسانی که عدم مشارکت مردم در انتخابات را به منزلهء ضعف مفرط حکومت و شروع تجزیهء ایران و جنگ داخلی تبلیغ می کنند، ما بر این باور هستیم که نه تنها چنین چیز هایی اتفاق نخواهد افتاد، بلکه مردم در رسیدن به اهداف خود مصمم تر می شوند و پایه های دموکراسی خواهی تقویت می گردد.

هیچ دلیلی وجود ندارد که تداوم و تقویت دیکتاتوری مذهبی، که بعضاً با دوپینگ اصلاح طلبی عمر طولانی تری پیدا می کند، به مفهوم بهتر شدن وضع مردم و دموکراسی باشد. بلکه این قاعده بر عکس است. نکتهء مهم این است که دموکراسی خواهان بتوانند، با اتحاد و همدلی بیشتر، راه روشنی در پیش روی توده های ناراضی و طبقه ی اگاه اجتماعی بگذارند تا متشکل تر شده و پایه های دموکراسی خواهی و سکولاریزم را بیش از پیش تقویت کنند. باید از نیرو های اصلاح طلب و حتا شبه اصلاح طلب که به هر دلیل نسبت به وضع موجود موضع انتقادی پیدا می کنند استقبال کرد و آنها را در صفوف مخالفین جای داد. نه این که به دنبال آنها به راه افتاد و به اصطلاح از آنها رهبران بادکنکی برای مردم و جنبش ساخت. بلکه لازم است به نحوی آنها را تقویت کرد تا در برابر دیکتاتوری متصلب حاکم ایستادگی کرده و پتانسیل خود را در راه مردم به کار بیاندازند و نه اينکه از حاکمیت انرژِی بیشتری بگیرند.

بنا براین، راه مبارزهء آشکار اگرچه دشوار است اما، در وضعیت فعلی عدم مشارکت گسترده در نمایش انتخابات، ما را یک گام دیگر به اهداف دموکراسی خواهانهء خود نزدیک می کند و با سیر حوادث در 4 سال اخیر، و به ویژه در نمایش انتخاباتی 92، مشخص می شود که اپوزسیون دموکرات و مسالمت جوی ایران در مسیر خود بدرستی حرکت کرده است.

فراموش نکنیم که در انتخابات سال 88 کسانی که تنور انتخابات را داغ کرده، و البته موجب بروز جنبش سبز نیز شدند، اینک خود یا در حصر و زندان هستند یا رد صلاحیت شده و عملاً و به ناگزیر در کنار جنبش تحریم فعال و اعتراضی و اپوزسیون دموکرات هستند.

این وضعیت به مفهوم قطبی شدن شرایط سیاسی ایران است؛ که در یک سر قطب اپوزسیون قرار دارد و در سر دیگر آن حاکمیت پلیسی- امنیتی و همراهان آن. «نیروی وسط» یا «قطب سومی» وجود ندارد که موجب تضعیف موقعیت دموکراسی خواهان شود. این سرنوشت محتوم همهء رژیم های خودکامه و تمامیت خواه است که تدریجاً همه را عليه خود می کنند تا فرو بپاشند.

تا رسیدن به اهداف نهایی، همواره با چنین رویکرد هایی روبرو خواهیم بود که، طی آن، از یک سو بخشی به نام «اصلاح طلبی و استفاده از پتانسیل قانونی» دست به اقداماتی می زنند که از دیدگاه بخش ديگری از اپوزسیون «خیانت» به حساب بیاید و از ناحیهء بخش دیگر اپوزسیون، «خدمت».

مهم این است که از تجربیات درس بیاموزیم و در ظرف زمانی تحقق هر رویداد در مورد آن داوری کرده و میزان تاثیر مثبت آن بر جنبش دموکراسی خواهی را مد نظر قرار بدهیم. مشارکت ضعیف به نفع روحانی- عارف، که بخشی از اصلاح طلب ها و دنباله رو های آنها در اپوزسیون مایل به انجام ان هستند، در انتخاباتی که خودشان در 4 سال گذشته به حق تقلبی بودن آن را تکرار کرده اند، نتیجه ای ندارد جز تقویت رژیم پلیسی- امنیتی حاکم که، به تعبیر خودشان، خواهان حماسه ی سیاسی به قصد تقویت رژیم هستند.

گسسته باد زنجیر استبداد؛ زنده باد آزادی؛ برقرار باد دموکراسی.

جبههء دموکراتیک ایران

خرداد 1392 خورشیدی.

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه