بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان

سه شنبه 26 آبان 1388 ـ  17 نوامبر 2009

 

در دفاع از دکتر کديور، پاسخی به آقای نوری علا

امير بيگلری

جناب آقای نوری علا،

متن جنابعالی در مورد سخنرانی دکتر محسن کديور را مطالعه نمودم. پس از خواندن متن شما بود که از سخنرانی جديد ايشان مطلع شدم. با توجه به شناختی که از ايشان داشتم متعجب شدم که ايشان مطالبی را آنگونه که شما نقل کرده ايد، گفته باشند. هر چند که باز هم توجيهی برای نسبت های نا روای شما نمی يافتم. بسيار سريع به سايت ايشان مراجعه نموده و سخنرانی ايشان را گوش کردم. همان کديور هميشگی بود : مستدل، منطقی و با ذکاوت.

 

جناب آقای نوری علا،

جنابعالی در نوشته تان از طرفی به شخصيت دکتر کديور حمله برده ايد و از سوی ديگر به سخنرانی ايشان و نشان داديد که نه تنها با علم سياست نا آشناييد، ظاهراً دکتر کديور را نيز درست نمی شناسيد و حتی پيام اصلی يک سخنرانی را آن گونه که خود می پسنديد، برداشت می کنيد. دوست عزيز، گمان می بردم که پس از شکل گيری جنبش سبز کمی تغيير روش داده ايد و حساب شده می انديشيد و می نويسيد، امّا ظاهراً در بر همان پاشنه سابق می چرخد.

 

جناب آقای نوری علا،

راقم اين سطور فارغ از اين که دين دارد يا ندارد، خدا دارد يا ندارد با شما سخن می گويد. به ديگر سخن هر اعتقادی جز اعتقاد فعلی خود را نيز می داشت، همين گونه سخن می گفت، چرا که دغدغه اش رعايت انصاف است. دوست عزيز، در ابتدا لازم است جهت پاسخ به برخی شبهاتی که در مورد شخصيت ايشان مطرح کرده ايد، چند جمله ای به عرض برسانم: اولاً که ايشان از برجسته ترين روشنفکران بين المللی ايران هستيد که بنا به ضرورت شرايط و به دعوت ايرانيان مقيم شهرها ی مختلف آمريکا به سخنرانی می پردازند. دوم اين که بر خلاف ادعای جنابعالی ايشان سال هاست که در عرصه سياسی اجتماعی کشور، عالمانه نقش آفرينی می کنند. سوم اين که ايشان علاوه بر تحصيلات بی نظير در حوزه علميه، دارای دکترای فلسفه هستند و صاحب تأليفات و سخنرانی های سياسی بسيار زياد و همواره خلاقانه، غنی و آموزنده. چهارم اين که ايشان جزو شجاع ترين انسان هايی هستند که نگارنده می شناسد. عجيب نيست که جنابعالی از سابقه دلاوری های ايشان در سخنرانی های ساليان اخير در ايران آگاه نباشيد، چرا که سخنان ايشان چنان ساختار حکومت و شخص اول آن را مورد نقد و عتاب قرار می داد که هيچ جريده ای جرأت درج آنها را نداشت. ايشان بارها جوانمردانه از ستمی که بر اقشار مختلف و گرايش های متفاوت فکری - و نه صرفاً هم فکران خود- در ايران می رود سخن گفته اند و آن را قوياً محکوم نموده اند. اگر از اين ها بی خبريد، فکر می کنم لا ا قل از هزينه هايی که ايشان در جمهوری اسلامی پرداخته اند، آگاهيد. نتيجه تا اينجا اين که به خود اجازه ندهيد که از مردی چنين ايثار گر، با درايت و با دانش اين گونه سخن بگوييد.

 

جناب آقای نوری علا،

هدف اين نوشته ورود به بحث حکومت سکولار يا دينی و يا بحث روشنفکری عرفی يا دينی نيست. معتقدم روشنفکر روشنفکر است، خواه دين داشته باشد يا نداشته باشد، به حضور آن در عرصه عمومی اعتقاد داشته باشد يا نداشته باشد، ... از ديگر سو،نگارنده مدعی نيست که با همه سخنا ن دکتر کديور موافق است يا با همه سخنان جنابعالی مخالف، بلکه سخن بر سر رعايت انصاف و پيشبرد هر چه بهتر "رنگين کمان جنبش مردمی ايران" است. بی گمان نيل به مقصود و رهايی از استبدد از کوفتن بر طبل تفرقه نمی گذرد. بايد مدارا پيشه کرد و بر نظر اکثريت مردم متواضعانه گردن نهاد. در ضمن جملات بسياری از نوشته شما به لحاظ منطقی قابل بحث و حتی نا صحيح است. سپس با تکيه بر اين مفروضات نا درست، گزاره هايی را مطرح می سازيد که طبيعتاً صحيح نيستند. پرداختن به اين مفروضات فرصتی ديگر می طلبد. امّا بپردازييم به نکاتی که حضرتعالی از سخنرانی ايشان مد نظر قرار داده ايد. سخن اصلی شما بر اين محور بنا شده که ايشان به شکل حکومتی سکولار حمله کرده اند و خواهان استقرار جمهوری دمکراتيک اسلامی هستند.

 

جناب آقای نوری علا،

سخنرانی دکتر کديور دارای نکات مهم و ارزنده فراوانی است و مطالبی که در اين نوشته پر رنگ تر عرضه خواهد شد، برای پاسخ به مقاله شما است وگرنه در برگيرنده همه مباحث مطرح شده در سخنرانی نيست. چقدر زيبا بود اگر در کنار اختلاف نظر ها، به نقاط مشترک نيز اشاره می کرديد.
صحبت و دغدغه اصلی اين سخنرانی، همچون سخنرانی ها و نوشته های پيشين ايشان، تلاش در جهت نابود کردن استبداد و استقرار دمکراسی و حقوق بشر است. وی به درستی معتقد است که بحث های نظری بايد قابليت اثر گذاری عملی در پيشبرد جنبش در داخل ايران را داشته باشد. بدين دليل بر واقع بينی در اهداف و روش ها تأکيد می ورزند. بايد با در نظر گرفتن مقدورات، بدون افتادن در دام افراط و با استفاده از عقل جمعی، مطالبات را مرحله بندی و برای هر مرحله برنامه ريزی نمود
:

"در هر مطالبه‌ی اجتماعی می‌بايد درنظر بگيريم که مردم چه ظرفيتی دارند، کشور چه محدوديت‌هايی دارد. آيا اين مطالبه در اين شرايط ابراز کردنش صحيح است يا نه؟ هر مطالبه‌ای در هر زمانی صحيح نيست. نمی‌توان در خلاء زيست و گفت که اين مطالبه مطلقاً درست هست يا نيست […]. برخی از اين شعارها و مطالبات گرچه که فی‌نفسه درستند اما پيش از موعد بيان کردن‌شان، تلف کردنشان است، ازدست‌دادن‌شان است‌. کمی صبوری بايد بکنيم. اينجا جامعه‌شناسی لازم است، کار ميدانی لازم است. بدانيم که ظرفيت دانشجويان ما چقدر است، ظرفيت زنان ما، کارمندان ما، کارگران ما چقدر است. در جامعه‌ای که تورم واقعی بيش از ۳۰٪ است، تو هر تصميمی که می‌خواهی بگيری بايد تضمين کنی آيا اين مردم می‌توانند معاش خود را تأمين کنند يا نه، وگرنه نشستن و دستورالعمل‌های بی‌پشتوانه صادر کردن که کاری ندارد. يک شبه می‌شود صد دستورالعمل صادر کرد که هيچ‌کدامش هم به هيچ دردی نخورد" .

شما با کدام بخش مخالفيد؟ ضرورت برنامه ريزی؟ ضرورت مرحله بندی؟ ضرورت کار علمی؟ ضرورت در نظر گرفتن شرايط؟ ضرورت عدم فشار بر مردم؟

 

جناب آقای نوری علا،

در ادامه دکتر کديور به روشنی و به صراحت تفکيک صحيحی را انجام می دهند : حکومت استبدادی و حکومت دمکراتيک که هر يک از اين دو شکل می توانند دينی يا سکولار باشند. ايشان هوشمندانه اشاره می کنند که :

د"دعوای امروز ايران، دعوای اين مرحله، دعوای دين و بی‌دينی نيست. کسانی می‌خواهند ميان دعوا نرخ تعيين کنند که اين نظام فاسد شده‌ است پس دين‌داری غلط است […] . آيا سکولاريسم در همه‌ی دنيا برابر دموکراسی بوده است؟ و دين‌داری در طول تاريخ برابر استبداد بوده است؟ […]همچنانی که ما می‌توانيم سکولار باشيم در عين حال دموکرات هم باشيم، می‌توانيم سکولار باشيم و در عين حال ديکتاتور هم باشيم. ما می‌توانيم دين‌دار باشيم و استبداد و ديکتاتوری بورزيم، می‌توانيم مؤمن باشيم اما به دموکراسی و حقوق‌بشر هم احترام بگذاريم. نه تلازمی بين سکولاريسم و دموکراسی است، نه لزومی بين دين‌داری و استبداد است […] . الان در ايران دعوای بين دين‌داری و بی‌دينی نيست. مسئله‌ی اصلی ايران مسئله‌ی استبداد است، نشانی غلط ندهيد."

 

جناب آقای نوری علا،

تمام صحبت دکتر کديور اين است که نشانی غلط ندهيم. امّا ظاهراً جنابعالی نشانی ديگری نمی شناسيد و بر صحبت های قبلی خود اصرار می ورزيد. در نظرياتتان بر اين نکته تأکيد داريد که راه دمکراسی الزاماً از سکولاريسم می گذرد. فرض می کنيم که اين نظريه صحيح است، امّا اگر اسلام را طوری تفسير کنيم که منطبق و حتی مؤيد دمکراسی باشد و مهمتر از آن، اکثريت مردمانی بدان شکل حکومت رأی دهند، بايد اين حکومت را باطل بدانيم؟ دکتر کديور در ادامه می گويند :

"اشکال جمهوری‌اسلامی سوء‌استفاده از دين است، اشکال جمهوری‌اسلامی استبداد دينی بودن آن است. اين اشکالات ناشی از دينی بودنش نيست، ناشی از سرشت استبدادی آن است."

 

جناب آقای نوری علا،

اگر دکتر کديور اين سخنان را بر زبان جاری می سازند و از کيان دين دفا ع می کنند، واکنشی است طبيعی به کسانی که ريشه همه بدبختی ها را از دين می دانند و نه از استبداد. اين تفکيک ارزشمند ضروری به نظر می رسد، به دلايل متعدد که خلاصه وار به چند مورد اشاره می کنم:

1.     ) تلقی ايشان از اسلام مؤيد دمکراسی است. اگر کسی سکولاريسم را با مثال هايی از بد عمل کردن به آن زير سؤال ببرد، شما واکنشی نشان نمی دهيد؟ حال که اسلام هدف قرار گرفته، دفا ع ايشان از اسلام بايد تا اين حد از جانب شما بزرگنمايی و به مسأله اصلی تبديل شود؟

2.     ) چه ما دوست داشته باشيم و چه نه، جمعيتی مهم از ايران را کسانی تشکيل می دهند که مسلمانند و از سکولار شدن جامعه در هراسند و به اين دليل ترجيح می دهند از حکومت فعلی حمايت کنند مبادا اسلام از دست برود. هر چند که سکولاريزاسيون دين را نفی نمی کند، امّا برای بخشی از مردم ايران غير قابل فهم است. تا فرا رسيدن آن مرحله که در جامعه جا بيندازيم که منظور از سکولاريزاسيون چيست، برای همراه کردن بخش مذهبی جامعه با جنبش ضد استبداد کنونی چه راهی جز بيان دموکراتيک اسلام باقی می ماند؟

3.     ) اين حکومت در ساليان اخير نشان داده است که بيشترين وحشت را از دگر انديشان مسلمان (يا مسلمانان دگر انديش) دارد. به راستی چرا؟ چون از يک سو از نفوذ آنها در ميان مردم آگاه است و از سوی ديگر تنها گرايش فکری که ترفند ها و حقه های اين حکومت را از درون تهی می کند، روشنفکری دينی است. بيان اين که دوره دين به پايان رسيده، اسلام خشن است ، اسلام با دمکراسی ناسازگار است و اين قبيل تعبيرات تنها آب به آسياب حکومت استبدادی فعلی می ريزد. پس حتی اگر با روشنفکری دينی مشکلی داريد، عقل حکم می کند که حد ا قل به عنوان تاکتيک مبارزاتی با آنها همگام شويد.

 

جناب آقای نوری علا،

به گونه ای نوشته ايد که انگار ايشان خود را رهبر يا سخنگوی جنبش سبز می دانند. من ايشان را جزو ستون های بی بديل اين جنبش می دانم، ولی به کلام خود ايشان رجوع کنيد :

"ادعا هم نمی‌کنم که از سوی کسی حرف می‌زنم. من سخنگوی هيچکس جز خودم نيستم."آيا کسی حق ندارد از جانب خودش اظهار نظر کند؟ راستی، شما به نمايندگی از چه کسانی سخن می گوييد؟

 

جناب آقای نوری علا،

توجه شما را به فراز بسيار مهمی از سخنان ايشان جلب می کنم :

ا"اگر قرار است بگوييم آينده‌ی جمهوری اسلامی چه باشد؛ جمهوری دموکراتيک باشد، جمهوری لائيک باشد، جمهوری لائيک از نوع آتاتورکی باشد، هرچه می‌خواهد باشد اين را بايد مردم ايران تعيين کنند، نه من و نه تو و نه هيچ‌کس ديگر. رفراندوم آن را تعيين خواهد کرد. الان موقع همچو دعواهايی نيست. الان هنوز نتوانسته‌ای در خيابان‌های تهران آزادانه پيش بروی، حالا بياييم دعوا بکنيم که انتهای کار چه خواهد بود؟! بسيار خوب. هروقت که انشا‌الله جنبش به پيروزی رسيد، رفراندوم برگزار می‌شود، چندين گزينه هم خواهد بود. همه‌ی گزينه‌هايی که الان مطرح می‌شود ذکر خواهد شد و به رأی عمومی گذاشته خواهد شد. همه هم تبليغات خود را خواهند کرد. و آن‌وقت معلوم خواهد شد که جمهوری‌اسلامی منهای ولايت‌فقيه، جمهوری منهای اسلامی يا هر شکل ديگری کداميک مورد نظر مردم ايران خواهد بود. همه‌ی اين‌ها قابل احترام است اما جای طرح‌شان الان نيست. جای طرح اين سخنان مرحله‌ی دوم و سوم است نه مرحله‌ی اول که هنوز نه به دار است نه به دور! هنوز کاری انجام نشده که داريم سر ميراث دعوا می‌کنيم."

فکر می کنم که اين سخنرانی دکتر کديور پاسخ های شما را درون خود دارد. راستش را بخواهيد حس می کنم که شما مقاله تان را قبل از سخنرانی ايشان نوشته ايد و اين سخنرانی پاسخی بوده است به مقاله شما! کافی است يک بار ديگر با حوصله بيشتر و پيش ذهن های کمتر مروری بر سخنرانی ايشان داشته باشيد! دوست عزيز، فکر می کنيد که به اين شکل که جنابعالی از سکولاريسم دفاع می کنيد، هر روز به طرفداران آن می افزايد يا از آن می کاهد؟

 

جناب آقای نوری علا،

با چند سؤال از حضرتعالی نوشته خود را خاتمه می دهم (البته سؤالاتی نيز مربوط به فعاليت های گذشته شما وجود دارد که چون هر سخن جايی و هر نکته مکانی دارد، از بيان آنها خود داری می کنم). در ضمن اميدوارم به جای حواله دادن به فلان سايت يا مقاله پاسخ هايی روشن دريافت کنيم:

1.     سکولاريسم برای شما هدف است يا وسيله ای برای رسيدن به دمکراسی، حقوق بشر و کاهش درد و رنج انسان ها؟

2.      شما در برابر دين مبارزه می کنيد يا استبداد؟

3.      اگر پس از سقوط استبداد فعلی، در يک رفراندم آزاد، اسلام دمکراتيک رأی آورد، واکنش شما چه خواهد بود؟

4.      راه حل عملی و دقيق شما برای نيل به اهداف جنبش چيست؟

http://news.gooya.com/politics/archives/2009/11/096307.php

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com