بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

 26 اسفند 1384 ـ  17 مارچ 2006

 

سکولاريسم يک ايدئولوژی نيست!

فرهاد، يکی از مديران سايت «گفتگو»

سکولاریسم یک ایدئولوژی نیست که برای هر سئوالی از چیستی دنیا و مافیها جواب های حاضر و آماده داشته باشد. سکولاریسم یک شیوه ی تدبیر امور جامعه است تا حقوق بشری شهروندان تهدید نشود. در واقع یک ابداع مهندسی در حیطه ی اجتماعی است. اگر بخواهیم به یک تمثیل خام متوسل شویم، پذیرش برتری سکولاریم مانند پذیرش استفاده از موتور احتراق داخلی به جای اسب و قاطر برای پیش راندن وسیله ی نقلیه است. این یک ابداع مهندسی بود. مخترع دیده که کاربرد موتور (=سکولاریسم) به جای چهارپا (= سیطره ی دین) بهتر به کار می آید: اگر می خواهید گاری شما نرم تر (= تضمین رعایت حقوق بشر) و سریع تر (= تدبیرعقلانی اداره ی امور و منابع جامعه) حرکت کند، بهتر است اسب را بازکنید و به جای آن موتور کار بگذارید. اما این تنها یک ابداع عقلانی برای مقاصد عملی معین است. ایده ی کاربرد موتور به پرسش شما در مورد اینکه بهترین جا برای گذراندن آخر هفته (= معتقدات دینی) کجاست پاسخی ندارد.

البته این تشبیه از یک جهت گمراه کننده است. در این تشبیه انگار که کلیت افراد جامعه مانند کلیت اجزای گاری یا اتومبیل دارای مسیر و مقصدی یگانه اند. همه ی پیچ و مهره های ماشین مجبورند به یک سمت بروند. اما سکولاریسم اصلاً فرض نمی گیرد که همه ی مردم باید یک جور زندگی کنند یا باورهای واحدی داشته باشند. سکولاریسم صراط یا صراط های مستقیم ندارد. و شاید همین تفاوت عمده ی جوامع سکولار دموکرات با جوامع توتالیتر دینی باشد. در یک جامعه ی سکولار دموکرات* دولت حق تعیین تکلیف باورها و اعتقادات شهروندانش، یا ترجیح عقاید گروهی را بر گروه دیگر ندارد. در اینجا مشخصاً به پاسخ سئوال شما می رسیم.

اصولاً قرار نیست سکولاریسم بگوید که خدا وجود دارد یا نه. و قابل پرستش است یا نه. سکولاریسم جوابی برای تعیین "باید و نباید" ها و "هست و نیست" های زندگی خصوصی افراد ندارد. سکولاریسم نظریه ای درمورد حیطه ی خصوصی نیست بلکه چارچوبی برای تدبیر معیشت عمومی است. در یک نظام سکولار فقط خود شهروندان هستند که تصمیم می گیرند که معتقداتشان چه باشد. سکولاریسم تنها یک چارچوب حقوقی/قانونی است که تضمین می کند که پیروان هیچ عقیده ای حق ندارند معتقداتشان را به جمع تحمیل کند. یک طرفدار سرسخت سکولاریسم می تواند یک مؤمن معتقد به خدا یا یک بیخدای تمام عیار، یا هر ترکیبی میان این دو باشد. اما هیچ یک از این معتقدات برای باورمندانشان فضیلتی در حیطه ی سیاسی ایجاد نمی کند و هیچ کس حق ندارد معتقدات خود را – مثلاً توسط نظام آموزش عمومی یا تعیین ملاک گزینش عقیدتی برای احراز مشاغل – به دیگران تحمیل کند.

خوب، در حیطه ی نظری قضیه از این قرار بود. اما ممکن است بپرسید که پس چرا در عمل سکولاریسم کمتر در میان دینداران سخت کیش و به خصوص امت اسلام هواداری می یابد و خواهندگان سرسخت آن یا اعتقاد دینی رقیقی دارند یا اینکه اصلاً بیدین هست؟ البته پاسخ چندان دشوار نیست. همان طور که به خوبی می دانید، اغلب دینداران هنجارهای رفتاری مشخصی دارند که مایلند در حیطه ی عمومی نیز آنها را تحقق یافته ببینند. همین تمایل به نقش دادن به دین در جامعه آنان را از پشتیبانی از سکولاریزاسیون تمام عیار باز می دارد. چون در آن صورت هیچ ترجیح و مزیتی برای تحمیل باورها و هنجارهای خود نمی یابند.

این مسأله بخصوص در مورد مسلمین حادتر است، زیرا اسلام یک دین اجتماعی تمام عیار است. پیامبر اسلام خود نخستین فرمانروای مسلمین نیز بود و دین اش در تمام حیطه های اجتماعی دستورات اکیدی دارد – در حیطه های قضایی، حقوقی، اقتصادی، جهاد، و حتی آداب لباس پوشیدن. البته سکولار کردن جامعه مستلزم کنارنهادن اجبار در اجرا یا رعایت بسیاری از آنهاست. در جامعه ی سکولار نمی توان کسی را قصاص کرد یا شلاق زد، از کیسه ی مردم ´نمایندگان خدا´ را فربه کرد، روابط جنسی را محدود به حدود شریعت کرد، زنان و اقلیت های دینی را سرکوب کرد و حجاب را اجباری نمود. یا این همان مطلبی است که استعداد پذیرش سکولاریسم را برای یک مسلمان سخت کیش و سنتی به شدت کاهش می دهد. درست برعکس دینداران، بیدینان که از استیلای قواعد و هنجارهای دینی در حیطه ی اجتماع و تحمیل ها و تبعیض های ناشی از آن در زندگی فردی شان به تنگ آمده و در رنج اند، مظلوم ترین کسان در جامعه ی غیر سکولار اند و لذا انگیزه هایی قوی برای دفاع از سکولاریسم می یابند.

پس این قطب بندی در مورد ترجیح سکولاریسم، اصولاً مربوط به خود ایده ی سکولاریسم نیست. بلکه برآمده از به پیامدها و ترجیحاتی است که مخالفان و مدافعان در تحقق سکولاریسم می یابند. در ضمن باید توجه داشت که برخلاف تبلیغات رژیم اسلامی، هواداران سکولاریسم مبتنی بر حقوق بشر، از هر طیف فکری که باشند مطلقاً مخالف دینداری افراد به معنای شخصی آن نیستند و نمی توانند باشند. بالآخره هر کسی که سکولاریسم در حکومت را به عنوان یکی از ارکان حقوق بشر می پذیرد، این را نیز باید بپذیرد که افراد در داشتن یا ترک هر عقیده و مسلکی آزاد اند، البته تا آنجا که نخواهند در حیطه ی عمومی باورهای خود را به دیگران تحمیل کنند. مشکل در اینجاست که اسلام اصولاً با سکولاریسم و حقوق بشر سر سازش ندارد. و منظور من از شترمرغیسم نظری روشنفکران دینی، همان تلاش شان برای سرپوش نهادن براین تضاد بنیادی اسلام با حقوق بشر است.

برگرفته از سايت «گفتگو»

http://goftegu.no-ip.com/vb/showthread.php?t=234

 

 بازگشت به خانه

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

 

و يا مستقيماً از وسيله زير استفاده کنيد:

(توجه: اين ایميل ضميمه نمی پذيرد)

 

نام شما:

اگر مايل به دريافت پاسخ هستيد آدرس ای - ميل خود را ذکر کنيد:

پيام شما:

بازگشت به خانه

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630